حریری ابزار جنگ روانی شده است
فائزه طاهری
روزنامه بهار
دو کشور عربستان و اسرائیل مدتهاست که به دنبال راهی برای ایجاد جنگ فرسایشی با محوریت ایران هستند و برای این هدف خود آمریکای تحت حکمرانی ترامپ و جمهوری خواهان را که برخلاف حکومتداری دموکراتها بر ایالات متحده غیر قبل پیش بینی مینمایند، تحت فشار گذاشتهاند. سعودیها امروز بیش از همیشه بر آتش فتنه منطقهای خود میدمند اما با توجه به مولفههای دخیل در ایجاد یک جنگ احتمالی تمام عیار میان عربستان و ایران که بسیاری از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر سر راه آن چون سد می مانند، در تلاشند تا جای ممکن حداقل از قدرت ایران در منطقه بکاهد. موضوعی که با دامن زدن به بحران لبنان و تلاش در جهت ایجاد بلوای سیاسی در این کشور با بازداشت سعد حریری در خاک عربستان و اتهام زنی سعودیها و حامیان آنها به ایران در قائله موشک پرانی یمنیها به خاک عربستان چهره جدیدی به خود گرفته است. با مهدی مطهرنیا درباره شرایط کنونی اصطکاک میان ایران و عربستان به گفتوگو نشستیم. این تحلیلگر مسائل بینالمللی معتقد است ایران و عربستان در سرحد امکان با وجود تمام تضادها و تعارضهای خود از جنگ اجتناب میکنند اما این موضوع را هم مورد توجه قرار میدهد که کنشگران همواره عقلایی عمل نمیکنند، در آن صورت با ایجاد حرکت نظامی در منطقه، بیشترین ضرر را کنشگران حاضر در جنگ و بیشتره بهره را کسانی خواهند برد که بروز و ظهور این جنگها را در منطقه طراحی کردهاند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
***
تنش میان ایران و عربستان در سالهای اخیر شدت گرفته و در حال حاضر هم به نظر میرسد به اوج خود رسیده است. این تنش از کجا نشات گرفته و ابعاد آن چیست؟
اصطکاک میان ایران و عربستان چه از منظر سطوح اصطکاک و چه از منظر شدت و حدت ابعاد گوناگون افزایش یافته است. آنچه که این میان از اهمیت برخوردار است، آن است که عربستان نه به عنوان یک کنشگر منطقهای بلکه به عنوان یک بازیگر بینالمللی در حوزه فرامنطقهای نیز در حال ایجاد نقشآفرینی علیه جمهوری اسلامی ایران است. به بیان دیگر، ما باید اصطکاک میان ایران و عربستان را در دو سطح نظم منطقهای و نظام بینالملل مورد توجه قرار دهیم. در نظم منطقهای رقابت ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی مثلثی را تشکیل داده است که عربستان با جهتگیری پیشدستی بر آن است که زمینههای ارتقای سطح قدرت خود در اوضاع بههمریخته منطقهای را حاصل کرده و با بزرگنمایی تهدید ایران، پشتیبانیهای بینالمللی از خود را افزایش دهد. در سطح ایدئولوژیک عربستان به عنوان جغرافیای تاسیس و تکوین آیین اسلام تعریف میشود. مکه و مدینه معظمه در آن قرار دارد و بنابراین جایگاهی معنادار را در جغرافیای جهان اسلام به خود اختصاص داده است. از منظر جنبه سیاسی عربستان تلاش دارد تا از یک الگوی سنتی کلاسیک موجود در ارتباط با جهان اسلام در برابر دو الگوی جهان اسلام انقلابی حاکم بر تهران و اسلام مدعی اعتدال حاکم بر آنکارا، بتواند وجوهی را بازآفرینی کند که در برابر این دو الگو به عنوان الگوی برتر از منظر سیاسی در افکار عمومی منطقه مطرح شود. بنابراین در این چارچوب ما شاهد شکلگیری یک الگوی سیاسی پیشدستانه هستیم. به این معنا که عربستان تلاش میکند با هدایتهای اتاقهای فکر درونی و تحصیلکردگان ساختار جدید قدرت در آریستوکراسی نوین حاکم بر عربستان با هدایت اتاقهای فکر کشورهای فرادستی به عنوان نماد حکمرانی مطلوب خود را نشان داده و از جهت دیگر پروژه جوانسازی رهبران جهان را با روی کار آمدن محمدبنسلمان رقم بزند. در اینجا عربستان سعی میکند از یک سو با اصلاحات درونی که آغاز کرده است زمینههای ایجاد این حکمرانی مطلوب با حاکم جوان را نشان دهد و از سوی دیگر با بزرگنمایی تهدید ناشی از الگوهای رقیب به ویژه در تهران به سرکوب عناصر مخالف داخلی همت گمارد. در جنبه سوم نیز اصطکاک ایران با عربستان از جنبه اقتصادی است. ایران و عربستان دو رقیب استراتژیک در حوزه اقتصادی انرژی هستند. بنابراین یا باید به همکاری توامان بپردازند یا به رقابتی شدید در عرصه اقتصاد انرژی وارد شوند. اصطکاکهای موجود در دو سطح ایدئولوژیک و سیاسی که به برخوردهای سیاسی نیابتی در منطقه انجامیده است، اصطکاک استراتژیک در انرژی را با تهدید روبهرو ساخته و لذا تقابل اقتصادی از منظر استراتژیک نیز شدت یافته است. جدای این عوامل منطقهای در سطح تحلیل دوم، ما وارد نظام بینالملل میشویم. در نظام بینالملل نیز ایران دارای لبههای اصطکاکی است که در خمیرمایه بیرونی و نخستین سطح برخورد با عربستان روبهرو میشود. زیرا عربستان در منطقه خواهان ایجاد اتحاد عربی برضد تهران با حمایت اسرائیل و با رهبری آمریکاست تا بتواند انزوای منطقهای ایران را کامل کند و آن را به یک محاصره منطقهای در سر حد رودررویی کشورهای فرامنطقهای با ایران در لبههای مرزهای برخورد نظامی قرار دهد.
قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای دیگر در کجای معادله این تنش ایستادهاند؟
سیستمهای امنیتی دنیا که در خلاف مصالح حاکم بر نظام مستقر بر ایران حرکت میکنند معتقد هستند ایران را میتوان با دو تفسیر دید. یک اژدهای خطرناک امنیتی در قالب محور مقاومت و دیگری اختاپوسی دارای بازوان بسیار قدرتمند. دیدگاه نخست معتقد است که ابتدا باید سر اژدها را زد، یعنی مستقیما به تهران حمله کرد و دیدگاه دوم همواره بر این تاکید داشته است که باید بازوهای ایران را در منطقه و محور مقاومت قطع کرد. اکنون به نظر میرسد نوعی همگرایی بین این دو دیدگاه ایجاد شده است. یعنی بر آن هستند که با همزمانی روند قطع کردن بازوان ایران در منطقه زمینههای تلاقی با سر آن را نیز فراهم کنند. بنابراین آنچه که امروز در منطقه نگاه میکنیم، تلفیق این دو دیدگاه از منظر امنیتی در برخورد با تهران است که رهبری آن را آمریکا، مدیریت آن را اسرائیل و ریاست اجرایی آن را عربستان به عهده گرفته است. دکترینی که پیش از روی کار آمدن ترامپ وجود داشت، یعنی محدودسازی همکاری بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران به عنوان دو لبه یک شمشیر برنده به طرف ایران حرکت میکند تا بتواند دو سناریوی گلوله نقرهای و گلوله طلایی علیه ایران را به صورت همگن با یکدیگر پیش ببرد. گلوله نقرهای شلیک تحریمهای جدید در قالب کاستا و همراه کردن جامعه بینالمللی با این تحریمها علیه ایران در ارتباط با پرونده موشکی، حمایت از ترورسیم و دخالت در منطقه و در نهایت حقوق بشر است و گلوله نقرهای زدن سر ایران از طریق برخورد نظامی مستقیم با بازوان و در نهایت حمله احتمالی به خود ایران است. این مراتب را میتوان در یک استراتژی بزرگ ضد ایرانی مورد توجه قرار داد.
ارتباط میان بحرانآفرینی سعودیها در موضوع لبنان و رابطه این موضوع با تنش میان ایران و عربستان چیست؟
لبنان عرصه اصلی انتقال رودررویی نیابتی ایران با کشورهای مخالف و مهندسی معکوس آن به درگیری مستقیم محسوب میشود. اگر درگیری در لبنان در جهت فشار بر حزبالله آغاز و این درگیری نظامی بار دیگر جلوههای خود را نشان دهد، یا اسرائیل باید آماده شکست سنگینی شود یا باید برای وضعیت پس از این دعوا و جنگ خود را آماده کرده باشد. وضعیت پس از جنگ در صورت شکست از حزبالله و چه پیروزی بر حزبالله، وضعیت هجومی نسبت به تهران از طریق تلآویو خواهد بود و سیگنالهای موجود نشاندهنده همین است. لذا لبنان تونل مهندسی معکوس جنگهای نیابتی به جنگ مستقیم در برابر تهران محسوب میشود و از این جهت اوضاع لبنان باید به خوبی رصد شود. اینکه سعد حریری خود در عربستان و به میل خود استعفا داده باشد و یا عربستان در یک عملیات معنادار او را در تنگنا قرار داده باشد، دو شیوه عملیاتی در حوزه جنگ روانی است تا بتوان از هر دو شگرد در زمان جنگ احتمالی در لبنان استفاده کرد و سعد حریری به عنوان یک برگ در دستان سعودیها کشورهای فرامنطقهای هنوز قابل استفاده باشد.
در نهایت چه اندازه این احتمال را قوی می بینید که تنش میان ایران و عربستان در آینده نزدیک به رودررویی نظامی مستقیم منتهی شود؟
آنچه مسجل است، جنگ یک عمل عاقلانه و مورد وثوق کنشگران دارای تدبیر سیاسی نیست. اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که کنشگران همواره عقلایی عمل نمیکنند و در عین حال باید بپذیریم که امکان حصول یک تعارض نظامی میان ایران و عربستان نسبت به گذشته افزایش یافته است. اما این بدان معنا نیست که این رودررویی در قالب جنگ حتما به وقوع خواهد پیوست. بنابراین چند گزاره را باید جدی گرفت. یک اینکه ایران و عربستان دو کنشگر عاقل و بالغ هستند و در سرحد امکان با وجود تمام تضادها و تعارضهای خود از جنگ اجتناب میکنند. دوم اینکه با وجود اصطکاکهای موجود و شدت و حدت و گسترش سطح اصطکاک میان ایران و ریاض امکان جنگ افزایش پیدا کرده است. سومین گزاره اینکه همواره کنشگران بر اساس تدبیر و عقلانیت سیاسی عمل نمیکنند و آخرین گزاره اینکه ممکن است رخدادی خواسته یا ناخواسته، خودایجادشده و یا پرداختهشده توسط دیگران، در این میان ایجاد شود که موجب حرکت نظامی در منطقه شود. آنگاه باید گفت آنکه بیشترین ضرر را خواهد کرد کنشگرانی هستند که وارد این جنگ میشوند و بیشترین بهره را کسانی خواهند برد که بروز و ظهور این جنگها را در منطقه طراحی کردهاند.
منبع: بهارنیوز