جای خالی بزرگان اصولگرا
رضا صادقیان
همنشینی برخی از نیروهای اصولگرا با یک خواننده زیرزمینی و تقدیر از وی با اهدای کاریکاتور، قبل از آنکه آدمی را با پرسشهای متفاوت از وضعیت نیروهای اصولگرا در فردای انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر روبهرو سازد، باعث میشود یاد بزرگان این جریان را گرامی بداریم. شخصیتهایی که تا لحظه مرگ نه تنها از آن اصول خویش به درست یا نادرست کوتاه نیامدند، بلکه نشان دادن به گفتههای خویش باورمند و در عمل به آن حرفها پایبندی نشان میدهند.
همنشینی برخی نیروهای اصولگرا چند روز قبل از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره دهم با شماری از کلاهمخملیها با یقههای باز و دستمال یزدی به گردن، دیدار آقای رئیسی با تتلو در فرودگاه و یا حمایتهای بعدی از چنین نشستهای توسط برخی از فعالان رسانهای اصولگرا ما را به این نتیجه میرساند که این دیدارها به صورت تصادفی بوده و خبری از ادامه آن در میان نخواهد بود. در واقع این ارتباطها و گفتگو ربطی به کلیت جریان اصولگرا ندارد و حرکتی به شمار میرود که براساس سلیقه بخشی از این جریان سیاسی انجام شده است. حجتالاسلام رئیسی در مصاحبه خود به این دیدار سر زده و بدون برنامه اشاره کرده، ولی دعوت از خواننده زیرزمینی با پوشش خاص و استفاده از نمادهایی که نظام جمهوری اسلامی براساس نبرد با همان نمادها شکل گرفته تعجب همگان را برانگیخت.
نماد تاج-سلطنت برآمده از فکر و تاریخی است که نظم سیاسی حاکم بر کشور با آن نماد و اندیشه در ستیز بوده و هست، سهلانگاری در این مورد خاص از سوی نیروهایی که خود را وامدار انقلاب اسلامی میدانند بسیار بعید بود! بازنشر همان تصاویر برای بسیاری از شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا شوکآور بود. روزنامه اصولگرای سیاستروز نیز در یادداشتی از بحران هویتی گفت که با چنین رویکردی دیر یا زود گریبان جریان اصولگرا را خواهد گرفت.
بدونتردید در صورت زنده بودن شخصیتهایی چون عسکراولادی، مهدوی کنی و حفظ جایگاه نیروهای سنتی در این جریان سیاسی هیچگاه فرصتی برای گرفتن عکس یادگاری با خوانندهای زیرزمینی و روزمینی با خالکوبیهای فراوان با نمادهای فراماسونری و هنجارشکن برای اصولگرایان باقی نمیماند. به نظر میرسد نیروهای اصولگرا بعد از فوت برخی از چهرههای تاثیرگذار نتوانست جای خالی بزرگان را با نیروهای جدید و برآمده از آرمانهای سالهای نخست انقلاب اسلامی پر نمایند. بنابراین با برداشتی سهل و پرهزینه در جهت کسب رای مردم به سوی دیگری تغییر جهت دادند، مسیری که نه تنها با آموزها و شعارهای چند دهه گذشته اصولگرایی همخوانی ندارد، بلکه نشان میدهد این نیروی سیاسی به جای نزدیک شدن به مطالبات مردم و درک خواستههای طبقه متوسط شهری با زاویه دید بسیار اشتباهی به این درخواستها مینگرد!
از سویی خواهان کسب رای طبقه متوسط و از طرفی گمان دارد مهمترین خواسته شهروندان آزادی برگزاری کنسرت خوانندگان است. مهمتر آنکه جمع میان تضادهای فرهنگی را در کل نادیده گرفتند، به راستی روشن نیست نیروهای اصولگرا با کدامین ادبیات قرار است جمعیت متشرع- سنتی را نسبت به این رفتارها توجیه کنند..لازم به یادآوری است؛ آقایان پرورش، عسکراولادی و مهدویکنی از جایگاهی برخوردار بودند که آن تجربه، مرتبه و دانش سیاسی آنان را از همنشین شدن و گپ و گفت با برخی از شخصیتها با هر نام و عنوانی پرهیز میداد، گویی آن پیرمردهای کارآزموده رفتند و کسانی اهرمهای تصمیمسازی را به دست گرفتند که در گفتار و ظاهر اصولگرا هستند ولی در عمل بر ضد تمام آن حرفها اقدام میکنند.
رشد و نمو شخصیتهای همانند مرحوم عسکراولادی و مهدویکنی در دل بحرانهای سیاسی، اجتماعی و کشاکشهای سیاسی قبل و بعد از انقلاب بود. آنان اگر دم از اصول میزدند، از امری سخن به میان میآوردند که الزامات آن را باور کرده بودند، به دلیل سودجویی و یا به دست گرفتن پست و مقام دم از اصولگرایی نمیزدند. به نظر میآید با تکه شدن نیروهای اصولگرا طی سالهای گذشته و دوری کردن از نقد دورن جریانی نه تنها خبری از بازبینی سیاستهای سالهای گذشته از سوی اصولگرایان دیده نمیشود، بلکه جایگاه شخصیتهای قدیمی اصولگرا نیز برای نسل جوان و مدعیان جدید محلی از التفات ندارد.
برای کسانی که همچنان دلبسته اندیشه و رفتارهای اصولگرایی در سپهر سیاسی هستند توصیه میشود با خواندن متن مناظره مکتوب علی مطهری و مصطفی تاجزاده درباره اندیشههای شهید مطهری و مناظره محمدرضا خاتمی و مرحوم عسکراولادی در این روزهای کمرنگ شدن رفتارهای اصولگرایی را دوباره بخوانند و حداقل آب سردی به جان خویش بریزند.
منبع: بهارنیوز