تعیین هویت برای ستاد مدیریت بحران!

آذر فخری در سرمقاله روزنامه آفرینش نوشت:

گریز و گزیری از بلایای طبیعی نیست. آن‌ها گاه و بی‌گاه بر ما می‌بارند و نظم و سامان و تمام برنامه‌های داشته و نداشته‌ی زندگی‌های‌مان را به می‌ریزند. هم‌چنان که زلزله دیروز استان کرمان نیز نشان داد که ما همواره در معرض آسیب‌های طبیعی و غیرطبیعی هستیم و این چرخه هم‌چنان ادامه خواهد داشت.

در زلزله‌ی دردناک اخیرغرب کشور، ما با حجم انبوهی از کمک‌های مردمی و نیز دولتی مواجه شدیم. نمی‌توان در این مورد چون و چرا کرد که کمک نشد. مشکل اصلی و عمیق اما در رابطه با این کمک‌ها و امداد رسانی‌ها به‌خصوص در بخش دولتی، عدم ساماندهی و توزیع مناسب و یا حتی عدم توزیع کمک‌ها و اقلام مورد نیاز مردم بود. دراین فاصله ویدئوهای بسیاری منتشرشد که نشان می‌داد چگونه اقلام مورد نیاز مردم مثل لباس گرم و پتو و یا مواد غذایی و بسته‌های آب آشامیدنی در گوشه و کنارشهر، بی‌آن که توزیع شوند، تخلیه و به‌حال خود رها شده‌اند. در این میان البته کمک‌ها و امدادرسانی‌های مردمی، به سامان‌تر و با نظم و نسق بیشتری انجام شد و دیدیم که نهادهای مردمی تمام تلاش خود را کردندکه مواد مورد نیازحتما به دست مردم برسد و بر توزیع کمک‌ها نظارت داشتند. با این تفاسیر، داستان مدیریت بحران، خود دارد به بحرانی عجیب تبدیل می‌شود.

مدیریت بحران با شیوه‌ی عملکرد خود در چند فاجعه‌ی اخیر( زلزله‌های بم، ورزقان و بحران پلاسکو) خود به یک عامل بحران زا بدل شده‌است. عاملی که هر از گاه با بروز یک فاجعه چنان چرتش پاره می‌شود که بی‌مهابا اعلام غافلگیری می‌کند. چنین است که از این به بعد باید دست به دامان حوادث و بلایای طبیعی بشویم و از آن‌ها استدعا کنیم که پیش از وقوع، مدیریت بحران کشور ما را خبرکنند و طوری اتفاق بیفتند که موجب غافلگیری این ستاد نشوند!

عملکرد این ستاد در طول چندین بحران اخیر نشان می‌دهد که هیچ درس و تجربه آموزی درکار نبوده‌است که براساس آن‌ها عده‌ای کارشناسِ کاربلد و دلسوز بنشینند و برای روزمبادا برنامه‌ریزی کنند. این دیگر برای هر فرد عادی و در هر زندگی معمولی مشخص است که گریزی از بحران نیست و باید تدابیر چهارگانه‌ی بحران همواره در ذهن‌مان حاضر باشد. این‌که ما باید همواره آماده‌ی اتفاقات نابهنگام باشیم . این‌که با آغاز بحران باید ابتدا از کجا شروع کنیم و جای خودمان را مشخص کنیم . این که در حین و عمق و در میانه و میدان بحران چه باید بکنیم و بالاخره برسیم به مرحله‌ی بازسازی و بازیابی و در نهایت ثبت و ضبط دقیق تجربیات و کمبودها و مشکلاتی که به وجود آمدند و یافتن روش‌هایی برای عدم تکرار مشکلات و آسیب‌های عمیق‌تر بعدی.

شوربختانه عملکرد ستاد بحران، مراحل برخورد چهارگانه با بحران را نشان نمی‌دهد. و ما هنوز پس از شنیدن خبر هر حادثه و فاجعه‌ای، اولین چیزی که به ذهن‌مان می رسد و درباره‌اش با یکدیگر گفت‌ وگو می‌کنیم مسئله‌ی غافلگیری ستاد بحران است! ستادی که تکلیف موجودیت و هویتش نه با خودش و نه با مردم و نه با فجایع به‌راستی روشن و واضح نیست.

با توجه به زلزله‌ی روز جمعه ی استان کرمان و تکرارغافلگیری از پی غافلگیری،امید است روزگاری را به چشم ببینیم که در آن دیگر از مرحله‌ی آزموده را آزمودن و آزمون و خطاها و نیز از بحران غافلگیری‌های پی در پی عبور کرده‌ایم.


منبع: عصرایران