تئاتر «بی پدر»، یک مهمانی در حمام خـون
– دکتر شهرام خرازیها: محمد مساوات، نمایشنامه نویس و کارگردان جسور،غیرقابلپیشبینی و مبتکری است.با مرورکارنامه هنری او اصلا نمی توان به وحدت سبک و محتوای مشخص و ثابتی رسید.مساوات بارها حیطههای مختلف نمایشی را بی آنکه متوسل به روش آزمون و خطا شود،پشت سر گذاشته و تجربه کردهاست.او با هر اجرا علاقهمنداننمایشهای صحنهای را شگفتزدهکردهاست.اجراهای مساوات، آنقدر مبتکرانه هستند که به جرات می توانگفت به هیچکدام از نمایش های ایرانی شبیه نیستند.

تاثیرگذاری مستقیم و عمیق بر تماشاگر، مهمترین امتیاز نمایش «بی پدر» است.این تاثیرگذاری نشاتگرفته از کارگردانی حرفه ای، بازی هایکنترل شده،موسیقی مناسب و طراحی صحنه و دکور هدفمندوصحیح است.اجزای نمایش «بی پدر» همچون ذرات برف گرد یکدیگر جمع و در پایان به بهمنی تبدیل میشوند که پنداشت ها و برداشت های کلیشه ای تماشاگران را ویران می کند.
«بی پدر»؛ روایت شنگول و منگول
مساوات در «بی پدر» به سراغ قصه معروف «شنگولو منگول» رفته و این قصه را از بیخ و بن دگرگونکردهاست.قصه از جایی آغاز میشود که مامان بزی و آقا گرگه با هم ازدواج می کنند و به اتفاق فرزندانشان(گرگک،شنگول،منگولوحبه انگور) در خانه مامان بزی ساکن می شوند.دیری نمی پاید که غریزه گرسنگی به سراغ گرگک آمده و وی را وا میدارد تا دست حبه انگور را به قصد خوردن بکند.کشمکش بین بچه بزها و گرگک بهتدریج بالا میگیرد اما هربار با وساطت مامان بزی و آقا گرگه قضیه فیصله می یابد.گرگ ها، تمرین بزشدن و بزها، تمرین گرگ شدن میکنند تا اینکه پیدا شدن جسد خونین شنگول که سمبل روشنفکری و وجدان بیدار است،بار دیگر تنش بین جمع را دامن زده و آرامش را از خانواده نامتجانس می ستاند.
سرانجام بزها و گرگها گرسنگی را تاب نیاورده و برای سیر کردن شکمشان به سوی جسد شنگول هجوم آورده و گوشت تنش را دریده و میخورند.قصه شیرین و شاد شنگول و منگول در نمایش محمد مساوات تبدیل به قصه ای تلخ و به شدت تکاندهنده شده است.نمایشنامه نویس در تلاش بوده تا با آشناییزدایی از یک قصه قدیمی آشنا، تلنگری بر اذهانخفته بزند و تماشاگر را به اندیشه ورزی درباره جهان پیرامونش وا دارد.
او برای رسیدن به مقصود،قراردادها و اصول پذیرفته شده اجتماعی را به هم ریخته و با قرارداد و اصول خودش،مخاطب را وارد لابیرنتی هولناک میکند که خلاصی از آن حتی پس از پایان نمایش ممکن نیست.از این لحاظ «بیپدر» بیشترین نزدیکی را با نمایش دیگر مساوات یعنی «خانهواده» دارد.شنگول در واقع همان پسر بزرگ نمایش «خانه وا ده» است که به شک رسیده و با ویرانی خود، تفکرات قالبی خانواده را به چالش می کشد.«بی پدر» واجد پیام های بسیاری برای مخاطبین خود است.متن، سرشار از ریزهکاری های فراوان برای انتقال غیرمستقیم این پیام ها با زبان نمایش است.سیطره نفسگیر غریزه بر تکتک رخدادهای نمایش غیرقابلانکار است.
نمایش گروتسک
انتخاب شیوه گروتسک و سبک پست مدرن از جانب مساوات، چه در مقام نویسنده متن چه به عنوان کارگردان،انتخاب بسیار درست و هدفمندی است زیرا متن محتوای کلیشه گریز و بنیانی ساختارشکنانه دارد.بر جهان مالیخولیایی و تارانتینویی «بی پدر» قواعد منطق گریزی حاکم است که مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند.قصه هر چه پیش می رود، قواعد عرفی بیشتری نادیده گرفته و شکسته می شود.این همان مسیری است که مساوات قبلا در نمایشنامه «خانه وا ده» وهمچنین در چند اثر دیگرش نیز انتخاب کرده بود.

پرده های در هم تنیده
هر پرده از نمایش همچون حلقه های زنجیر به پردههای دیگر اتصال دراماتیک دارد به عنوان مثال معنی مکث طولانی سرشار از سکوت افتتاحیه،زمانی قابل درک است که تماشاگر به اختتامیه شلوغ،پر سر و صدا و تنش آلود نمایش می رسد.پارادوکس بین این دو پرده،بهترین پایان برای نمایشی است که تماشاگرش را یک لحظه نیز رها نمیکند؛آرامش مرموز حاکم بر خانه در پایان جای خود را به آنارشی افسارگسیخته و مهارناپذیر حمام خون می دهد که تداعی گر آخرالزمانی هولناک است.تماشاگر برای رسیدن به این آخرالزمان،ناگزیر به عبور از تونل وحشتی است که بزنگاه های هراسناکش با پرده های نمایش پر می شود.
کل نمایش بر پایه چند موقعیت جفنگ(همخانه شدن گرگ ها با بزها،گوشتخواری بزها،گیاهخواری گرگ ها و…) و شخصیت پردازی سمبلیک(انسان نمایی حیوانات مشابه نمایش های «شهر قصه»،«شاپرک خانم» و…) شکل گرفته که به شدت به کمدی راه می دهد اما مساوات، عامدانه از این قابلیت صرف نظر کرده و از کمدی فقط به عنوان یک زرورق بی رنگ سود جسته است.یکی از ارزشهای مترتب بر کار نمایشنامه نویس، جاری کردن رگه های طنز در متن و فضای گروتسک نمایش است.در نمایشی اینچنین تکاندهنده و ترس آور، مجال دادن به طنز کاری است بس دشوار که البته محمد مساوات به خوبی اما نه به قدرت نمایشنامه و نمایش «خانه وا ده»،از پس آن برآمده است.یکی از اقدامات شایسته تحسین عوامل نمایش «بی پدر» در همین راستا،تبلیغ ضد سیگار حین اجرا و در بروشور نمایش است.نمایش یکی از بهترین و تاثیرگذارترین رسانه ها و وسایل ارتباطی برای مبارزه با دخانیات است.
سمبل سازی، نیاز متن
متن سمبلیک مساوات نیازمند اجرایی دقیق و تمرینشده و صحنهپردازی همخوان با محتوا ست.مساوات، این متن پر ماجرا و پیچیده را فقط در یک دکور واحد و بدون تغییر اجرا کرده است.کل دکور،پاگرد پلکان یک خانه است که محل وقوع حوادث و رفت و آمد کاراکترهاست وعدم تغییر دکور به واسطه وقوع رخدادهای متوالی،خسته کننده نیست.مسیر حرکات بازیگران در سن بسیار محدود نمایش، به درستی تنظیم شده است.تنها در پرده پایانی، محدودیتمکانی صحنه به عنوان یک نقص جلوه میکند زیرا بازیگران حین هجوم بردن به سوی جسد خونین شنگول،فضای کافی برای حرکت ندارند.مساوات با ترفندهای مختلف مدام در اجرا، به تکمیل،نمایشیکردن و تعمیق متن کمک می کند؛ یک نمونه کاملا تاثیرگذار از این ترفندها،بیرون زدن خون از دیوارهای خانه است که جنبه بصری و نمایشی اجرا را تقویتکرده است.تمهید دیگر،استفاده گام به گام از موسیقی با تم های کاملا متنوع برای تک تک ماجراهاست.منکر نقش کلیدی صدا و موسیقی به عنوان یکی از ارکان نمایش «بی پدر»،در فضاسازی و تهییج مخاطبان نمیتوان شد.

طراحی لباس نمایش چندان قابل دفاع نیست.کتوشلوار پوشاندن بر تن بازیگرانی که نقش گرگ یا بز را ایفا می کنند،دم دستترین تمهید ممکن برای انساننمایی است.انتخاب کت و شلوار مردانه برای مامان بزی و حبه انگور که تنها کاراکترهای مونث نمایش هستند نیز، قابل توجیه نیست؛ حتی رنگ کت،شلوار و جلیقه بازیگران درست انتخاب نشده است.ضعف طراحی پوشش ها در نمایش خوبی مثل «بی پدر» که روی همه عناصر ساختاری و اجزایش به دقت فکر شده،آزاردهنده است و توی چشم میزند.طراحی گریم نمایش کامل نیست.به نظر می رسد در ظاهرآرایی کاراکترها بیشتر بر وجه انسانی آن ها تاکیدشده و وجه حیوانی و جنسیت شان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
چالش نقش ها و بازیگر
نقش حیوان انسان نما، از آن دست نقش های دشواری است که چالش های زیادی را برای بازیگر پدید می آورد زیرا هنرپیشه حین ایفای نقش حیوان باید مراقب باشد تا وجوه انسانی نقش نیز کمرنگ نگردد.بازیگران نمایش «بیپدر» به طور استثنایی از پس نقش های محوله برآمده اند.کوروش شاهونه در نقش شنگول، خوش درخشیده و بهترین بازیگر نمایش نیز هست. او بیان و صدای بسیار خوبی دارد و روی حرکات هدفدار چشمهایش کاملا مسلط است.حسینمنفرد لازم بود در نیمه نخست نمایش نقش گرگ را با صلابت بیشتری بازی کند.در نمایش «بی پدر»،مردها نقش زن ها را بازی می کنند! از این لحاظ ابراهیم نائیج، در نقش مامان بزی و میلاد آریافر در نقش حبه انگور طبعا وظیفه دشوارتری نسبت به همکاران خود داشته اند.نائیج جنسیت متفاوت نقش را در بازی خود لحاظ کرده است اما آریافر و البته مساوات، حین اجرا توجه چندانی به این تضاد نداشته اند.
حبه انگور این نمایش میتوانست مثل برادرانش،شنگولو منگول،پسر باشد نه دختر!علیرضا گلدهی در نقش منگول، بازی قابل قبولی دارد.علی حسینزاده در نقش گرگک با بازی حساب شده اش به طنز مستتر در نمایش رنگ و جلای تازه و البته خاصی بخشیده و در برخی لحظات موفق شده تا تمام تمرکز تماشاگر را متوجه خود کند.«بی پدر» همچون دیگر کارهای محمد مساوات یک نمایش به شدت غافلگیرکننده است و البته بسیار تاثیرگذار و از آن دست نمایش هایی که طبق نظر آنتوننآرتو، نمونه مشخصی است از Theatre of cruelty یا همان نمایش شقاوت( یعنی نمایشی که مخاطب خود را زیر و رو می کند و تاثیر دیرپایی بر ذهن و احساسات او می گذارد).نمایش که پایانمییابد،تصویر جسد خونین شنگول و هجوم مادر به جنازه فرزند برای خوردن گوشت او همچنان در ذهن تماشاگر زنده می ماند.قدرت بی پایان نمایش در نمایش «بی پدر» جاریست.
منبع: برترینها