به احترامش برمیخیزیم
منصور قنواتی
روزنامه بهار
نوشتن درباره مردان و زنان بزرگ آن هم پس از شنیدن خبر پایان حیاتشان آسان نیست. نه تنها آسان نیست بلکه توان مضاعفی طلب میکند. درباره «ابراهیم یزدی» همینگونه است. او از مردان بزرگ بود. اشتباه نگیریم؛ «بزرگی» به معنای بیعیب و ایرادبودن نیست. در فرهنگ متداول، معمولاً انسانهای بزرگ آنانی هستند که ریشه تاریخی میگیرند و نامشان به عبارتی «تاریخساز» میشود و باز اشتباه نکنیم تاریخسازی و ماندگاری در تاریخ هم به خودی خود واجد همه نیکوییها نیست. چه بسا مردان و زنان بزرگی نامشان تاریخی شد اما نه به نیکویی بل زشتی، تباهی و تیرگی. یزدی از «بزرگان نیکوی تاریخ سیاسی» ایران است. «بزرگمردی» که هم مخالفان «آنوری»! و هم مخالفان «اینوری»! ناسزایش میگویند. مخالفان خارجنشین، او را بزرگترین «مالهکش» تاریخ سیاسی ایران میدانند که در پاگرفتن نظام سیاسی متکی به روحانیت در ایران معاصر نقشی کلیدی داشت و میگویند او همراه با روحانیت در قبل از انقلاب، در تحرک انقلابیون نقشی اساسی داشت. آنها همین روایت را درباره بازرگان، شریعتیها، سحابیها، بنیصدر و … همه نواندیشان دینی هم دارند. «تندروهای داخلنشین» هم که دیگر برای بدگویی، دفع و… نیکوصفتان و نیکوخصالان، نیازی به آوردن دلیل و سند و… نمیبینند چون اصولا تزشان این است: «مثل ما نمیاندیشی؟ اشکال ندارد! اما لاجرم باید خوار و خفیف شوی!» همین! اما نه آنگونه با استنادات «کلی و سطحی» (دیدن نیمه خالی لیوان) و… توسط مخالفان نظام (برای مثال خلاصه کردن شخصیت او فقط در دقایقی از رفتار و خصوصا ادبیات تندش در فیلمی کوتاه در مواجهه با سران ارتش در روزهای اول پیروزی انقلاب) و نه با این «هجوگویی»های بیمنطق برخی از داعیهداران انقلاب و دین، «یزدی» نه تنها کوچک و خفیف نشد که اتفاقاً در میانسالی و پیری حیاتش، به یک انسان کاملتر مبدل گردید. در واقع اگر میتوان پذیرفت هر انسان «بزرگی» واجد عیب و ضعف است، باید روی دیگر سکه را هم دید که آیا هر انسانی هرچند صاحب قدرت، شهرت، ثروت و … به مقوله پذیرش خطا معتقد است؟ همین نکته ظریف، بر جایگاه و مرتبه افراد میافزاید، و یزدی هم از همانان بود که بر شخصیتش افزوده شد. فیلمی کوتاه از سخنان او در آرشیو تاریخ باقی مانده که خطاب به حاضرانی که از نقش و تاثیر امثال او در بوجود آمدن شرایط امروزین جامعه انتقاد میکنند میگوید: «حالا حتی همه و اغلب همدورههای ما نیز میگویند ما در پیدایش این شرایط نقشی نداشتیم، با این وضع پس باید حرف ارتشبد ازهاری (نخستوزیر قبل از انقلاب) را پذیرفت که در هنگامه مواجهه با تظاهرات مردم میگفت: این شلوغ کاری، شعار و سر و صداها، فقط از بلندگوها پخش میشود و نه توسط مردم و …!» و مرحوم یزدی میپذیرد که: «آقایان؛ بیایید بپذیریم که همه در این ماجرا و تبعات حاصل از آن، تاثیر داشتیم. با همه بدیها و خوبیهایش» (نقل به مضمون)مردان و زنانی که همواره دغدغه «سعادت» مردم و جامعهشان را دارند را باید ستود، آنانی که دغدغه «آزادی» و «پیشرفت» دارند را باید روی سر گذاشت. همانانی که سالها سختی، مرارت، جفا، کنارآمدن با انواع بهتان، افترا و … را به جان دل میخرند اما به عشق آرمانهایشان، باز هم از زیبایی، آزادی، پیشرفت، مدارا و … سخن میرانند و حتی بر جفاگویان و تهمتپراکنان به خود هم سلام میگویند و به رویشان لبخند میزنند چون قبل از هر چیز آموختهاند که: «اصل، انسانیت است و لذا تفاوت میکند من بسان آنانی که اصل را بر هر چیز دیگری جز انسانیت در نحوه رفتارها و تعاملات میدانند رفتار کنم.» همین نگرش متفاوت است که «نکویی» و یا «نازیبایی» خصلتی بزرگان تاریخ را از هم منفک میسازد و «یزدی» هم از همان «نکومردانی» بود که بسیاری با او «بد» تا کردند، ناسزا گفتند، جاسوسش خواندند و… اما بزرگ ماند. از آن «بزرگانی» که تاریخ به «نیکویی» نامش را در حافظه خود ضبط خواهد کرد. به خاطر بیاوریم که «ابراهیم یزدی» به این دلیل انسان بزرگی بود که انسانیت و شرافت اخلاقی را حتی فدای عقیده و آرزوهایش هم نکرد، در راه آرمانش «صلابت» و «عزمی»» بالا داشت. آرمانش «آزادی» بود اما به مخالفان آزادی، احترام مضاعفی مینهاد. «یزدی» بزرگ بود چون پلههای بزرگ اخلاق، انسانیت و حریت را طی کرده بود. به احترامش از جا برمیخیزیم.
منبع: بهارنیوز