بهبود برنامهریزی منطقهای در سایه تدبیر
سید چمران موسوی
قوانین و اسناد بالادستی در نظام برنامه ریزی، هویت مناطق را در جغرافیای ایران تأیید میکند و رویکرد توسعه مبتنی بر برنامه ریزی منطقهای و آمایش سرزمین است، یعنی نظامی که بر اساس واقعیتها و اولویتهای منطقه شکل گرفته، سازماندهی و اجرا میشود. از سویی دیگر انتظارات و توقعات روبه رشدی در سیاست گذاریهای ملی و راهبردی در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… در حال خلق شدن است که نظام تدبیر کشور باید آنها را اجرایی کند از جمله اقتصاد مقاومتی، توسعه پایدار، الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی، توسعه علم، اصلاحات اداری و اجرایی در حوزههای بانکی مالیاتی و سایر سازمانهای اجرایی، مبارزه با فساد و مطالبات اجتماعی دیگر.
اما این همه باید در چه بستر اجرایی بارگذاری شود؟
آیا نظام اجرایی و نظام اداری کشور آمادگی پذیرش نقشهای فعلی و آینده را دارند؟ آیا نظام تدبیر و برنامه ریزی کشور در راستای بالندگی و حفظ ارزشهای ملی و منطقهای و محلی قرار دارد؟
بررسى تحولات جهان در نیم قرن اخیر نشان میدهد که تغییرات بسیار عمیق در باورها، ارزشها و سبک زندگى مردم جهان به وقوع پیوسته است و گسترش جهانى این تغییرات همواره دامنه و شدت بیشترى مییابد. تأثیر ارزشها بر باورها و عملکردهای جوامع بر کسی پوشیده نیست و باید با مطالعه و مدیریت بر ارزش ها، موجبات حفظ و تعالی آنها را فراهم کرد. شناخت منبع و منشاء ارزشها، کشف و تقویت آنها در ساختار نظام برنامهریزی، رشد و توسعه جوامع بشری جایگاه بالایی دارد. یک اجماع گسترده در موضوعات منطقهای و بین استانی و حتی ملّی، مستلزم کاوش برای یافتن اشتراکات و والاترین ارزش هایی است که علیرغم وجود عوامل منفی و حتی معارض، بسیاری از گروههای اجتماعی در آن سهیم بوده و نسبت به آنها وفادار و پایبند باشند.تردیدی نیست که نظام اجرایی کشور باید پاسخ نیازها و مطالبات را به ازدیاد گروههای اجتماعی و سیاسی در سطوح ملی و محلی را بدهد و مطابق با قانون اساسی و سایر قوانین، خود را تجهیز نماید. یافتهها و شواهد متعدد حاکی از آن است که نظام و روش موجود برنامه ریزی در کشور نتوانسته است به طور کامل آرمانهای قانون اساسی و نیازهای جامعه را برآورده کند و علیرغم تلاشهای روزافزون نتایج قابل قبولی کسب نشده است، یا به تعبیر دیگر نتایج با هزینهها تناسب ندارد. نظام متمرکز و پرهزینه برنامه ریزی و اجرایی کشور با رویکرد بخشی نگری از سوی بسیاری از محققان نقد و روش موجود مردود اعلام شده است و در عوض توصیه شده تا مدیران ارشد کشور به رویکردهای از پایین به بالا و مشارکتی توجه نمایند و با طرح ریزی درست به مرور نظام برنامه ریزی و تدبیر کشور را اصلاح نمایند. اما برای شکل گیری این نظام مشارکتی با رویکرد منطقهای چه الزامات و زمینههای اولیه باید تمهید شود تا کشور به سوی یک نظام واقعی و وحدت آفرین منطقهای حرکت نماید؟
تجربههای سالهای گذشته در شکل گیری مناطق در کشور نشان میدهد تا کنون نتوانستهایم مناطقی واقعی و مبتنی بر توافق و همکاری پایدار و مستمر داشته باشیم که در سطح استانی یا محلی و ملی حمایت شده و از اعتبار و اعتماد لازم برخوردار باشد. سال هاست که به دفعات جلسات منطقهای تشکیل میشود لیکن برنامههای منطقهای وجود ندارد. دلایل مختلفی از قبیل عدم حمایت قانونی، فقدان پایگاه فکری و تئوری لازم، فقدان ساختار و سازماندهی متناسب در شکل نگرفتن فعالیتهای منطقهای تأثیر داشته است. اما موضوعی که مغفول مانده ایجاد پایگاه فکری است چون آمادگی لازم را برای پذیرش مباحث منطقهای فراهم میکند ولی در این راستا کار زیادی در سطح استانها انجام نشده است. اگر قرار باشد ساختار برنامه ریزی کشور تغییر یافته و بر اساس هویت منطقهای سازماندهی شود استانهای کشور باید شرایط و ویژگیهای لازم را برای نقش پذیری منطقهای احراز کنند؛ ایفای نقش در این شرایط ایجاب میکند استانها توانمندیهای نظری و عملی مناسب را کسب کنند. لذا شکل گیری گفتگوهای منطقهای بین استانهای تشکیل دهنده یک منطقه غیر قابل اجتناب است چرا که مناطق باید بر اساس هماهنگی و توافق شکل گرفته و نهادینه شوند؛ و نگاه دستوری و آمرانهِ از بالا به پایین، تکرار وضع موجود خواهد شد. گفتگو به معنای «تبیین و تبادل منطقی و مفید افکار و اندیشه ها» است. گفتگو از تفکر و اندیشه انسان ناشی میشود چارچوب و باورهای انسانها کیفیت گفتگو را تعیین میکند؛ لذا از این بابت ما درجات مختلفی از گفتگو خواهیم داشت. گفتگوی منطقهای: عبارت است از گفت و گوهای چند استان برای تشکیل یک منطقه برای رسیدن به توافق و شکل دادن به همکاری مشترک، اتحاد و ائتلاف. ارزشهای منطقهای نقطه معنوی مشترک بین استانها میباشد و هر قدر این ارزشها به درستی کشف و تدوین شود میزان پایبندی و وفاداری استانها به همکاری منطقهای افزایش مییابد. به عبارت دیگر، ارزشهای منطقهای درون مایه اصلی پیوند و همگرایی منطقهای است. ارزشهای منطقهای برا اثر گفتگوهای منطقهای کشف، تعیین و اولویتبندی میگردد. منافع مشترک منطقهای و باورهای مشترک منطقهای تأثیر زیادی در شکل گیری ارزشهای منطقهای دارند. باورهای مشترک عبارت است از عقاید مشترکی که بالاترین اولویت و جایگاه را برای افراد جامعه دارد و برگرفته از جهان بینی و ایدئولوژی حاکم است.
این باورها از چنان رتبهای برخوردارند که افراد جامعه برای نگهداشت آنها حاضرند از بسیاری از منافع مادی و گاه معنوی خود چشم پوشی کنند، مانند وطن پرستی. منافع مشترک ریشه در باور و اعتقادات دارد در واقع باورهای مشترک منافع مشترک را در جامعه بهوجود میآورد که ارزش را تحت تأثیر قرار میدهند، این منافع از جنس مادی یا معنوی میتواند باشد اما اهمیت بالایی دارد مانند منابع طبیعی، محیط زیست و…
با اجرای گفتگوی منطقه ای، ارزشهای منطقهای کشف میشوند و رفتار منطقهای چگونگی برخورد با ارزشهای منطقهای را نمایش میدهد؛ لذا رفتار منطقهای نماد و شاخص بسیار مهم در پایش حراست از ارزشهای منطقهای میباشد. در راستای گفتگوی منطقهای عواملی قرار دارند که منطقه را شکل میدهند، ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی؛ تاریخی؛ فرهنگی، اجتماعی؛ اقتصادی و… اما عامل مهم دیگری هم وجود دارد که محتوای مشترک و نقطه گره و تماس عوامل مختلف است و آن هم ارزشهای مشترک بین استانها است. ارزشهای منطقهای آرمانها و انتظارات مهم و حیاتی استانها برای شکل گیری منطقه است و باعث میگردد میثاق و پایبندی لازم بین استانها در عمل به تعهدات مشترک به وجود آید. ارزشهای منطقه در بر گیرنده معیارهای مقدس و معنوی جامعه منطقهای است و باید به عنوان یک سرمایه مشترک از آن حراست شود، مانند دفاع از آرمانهای ملی؛ اعتماد و وحدت منطقه ای؛ مشارکت و روحیه همدلی؛ تکریم مردم و غیره. لذا سؤال اساسی اینجاست که با شکل گیری نظام منطقهای «ما به چه ارزشهایی متصف میباشیم؟ با داشتن چشمانداز و مأموریت منطقه ای، زمینههای برنامه ریزی منطقهای و اصلاح نظام برنامه ریزی (از پایین به بالا) فراهم خواهد شد. نظام تدبیر و برنامه ریزی کشور چارهای جز احیای توان و جایگاه استانها در نظام برنامه ریزی فعلی ندارد و تغییرات ساختاری در دستگاههای اجرایی و بسیاری از حرکتهای متمرکز نمیتواند گشایشی در بهبود توسعه و وضع موجود را در پی داشته باشد. اگر ارزشها در اجماع نهایی و شکل گیری گفتگوها نادیده گرفته شوند مناطق فاقد ریشه و استحکام لازم خواهند بود چرا که استانها باید دلیل محکمی برای همکاری و انسجام مستمر داشته باشند و این دلیل یا دلایل قدرتمند باید با سپری شدن زمان کم اهمیت و بی مقدار نگردد. لذا محتوای اصلی و روح شکل گیری مناطق در کشف و تبیین درست ارزشهای مشترک و توافق بر سر پذیرش آنهاست. این ارزشها از نتایج گفتگوهای نخبگان و کانونهای قدرت استانها حاصل میشود و امکان دارد در عنوان و اولویتبندی ارزشها مناطق با یکدیگر متفاوت باشند؛ لذا متغیرهایی مانند فرهنگ و آداب و رسوم، باورها و اعتقادات و… در شکلگیری ارزشهای فوق تاثیرگذار بوده و مناطق با یکدیگر در این زمینهها تفاوت هایی داشته باشند. این متغیرهای متفاوت مانند عوامل طبیعی و جغرافیایی، نمودهای متفاوتی از چهره منطقهترسیم میکنند. آنچه که باورها و منافع مشترک را شکل میدهد، خصوصیات فرهنگی اجتماعی مشترک و پیوندهای تاریخی و جغرافیایی است؛ بنابراین استانهای منطقه در مرحله گفتگوی درون استانی و گفتگوی منطقهای باید با تسلط بر عوامل یاد شده به دنبال ارزشهای مشترک منطقهای باشند. این ارزشها باید مورد تکریم و پاسداشت و حراست قرار گیرد تا خطری آن را تهدید نکند؛ چرا که هرگونه آسیب به این ارزشها بنیانهای همکاری منطقهای را متزلزل خواهد کرد. در این خصوص موضوع حساس دیگری که بهوجود میآید چگونگی حفاظت از ارزشهای منطقهای است. ارزشها در شکل گیری ساختارهای اخلاقی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نقش اصلی را دارند و نادیده گرفتن آنها در روند رشد و پیشرفت هزینههای جامعه را افزایش میدهد و حرکت رو به جلوی کشور را کند و منحرف خواهد کرد. شناسایی و درک ارزشها در سطوح فراملی، ملی، محلی و منطقهای در برنامه ریزی بسیار مهم و حیاتی است. بیتردید در جهان ارزشهای متفاوتی توسط مردم نهادینه شده و هر منطقهای مبتنی بر این ارزشها زندگی میکنند. این ارزشها در تقابل و یا در تعامل با هم خواهند بود و عامل همگرایی یا واگرایی میشوند.
اگر به دنبال همکاری و همگرایی در سطح منطقه ای (بین استانی) هستیم باید به سمت کشف، تبیین، تکریم، نگهداشت و تعالی ارزشهای مشترک منطقهای باشیم. برای تغییر نظام ناکارآمد برنامهریزی فعلی راهی جز تغییر اساسی نیست و مسیر این تغییر، از شکل گیری مناطق و تدوین مدیریت نوین منطقهای با توجه به گفتگوی بین استانها برای رسیدن به توافق و همکاری پایدار، مستمر و ماندگار منطقهای صورت میپذیرد.
منبع: بهارنیوز