این نشانه‌های خطرناک!

محمد توکلی

کمی که به هواداران متعصب رقبای روحانی در این انتخابات نزدیک‌تر می‌شوی بدشان نمی‌آید که بگویند روحانی در انتخابات تقلب کرده است. همان‌ها که در انتخابات۸۸ هر نوع صدایی که کلمه‌ای شبیه به تقلب هم گفته بود را به سکوت فراخوانده بودند این بار مدعی تقلب و «مهندسی آرا» هستند. وقتی برایشان از شورای نگهبانِ همراه با آنان می‌گویی و این که نگرانی‌شان نابجاست زیرا در این دوره مجری و ناظر از دو جناح سیاسی هستند، برایت از «مصحلت» می‌گویند و معتقدند که نهاد ناظر با اینکه از تقلب روحانی با خبر است اما مصلحت سنجی کرده(!) و انتخابات را تایید خواهد کرد.

 نزدیک‌تر که شدی در خلال صحبت هایشان نشانه هایی خطرناک هم برایت عیان می‌شود. نشانه هایی که از مشی و روش «نواب صفوی» می‌گویند و حالا که با تو احساس صمیمیت بیشتری می‌کنند «اقدام انقلابی» ورد زبانشان شده است. بدون آن که حواسشان باشد که آن چه نواب و یارانش سردمدار آن بودند در نظام طاغوت بود و نه در ایامی که نظام اسلامی بر سر کار است. در صفحات مجازی شان هم هتاکی و نفرت نسبت به منتخب اکثریت که بارها خود را «رئیس جمهور همه مردم» دانسته است موج می‌زند. اما به واقع ریشه این حجم از نفرت نسبت به روحانی در چیست؟

آیا مشکل آنان حسن روحانی و یا مثلا جریان میانه رو حامی اوست؟ به نظر می‌آید که ماجرای این نفرتِ بی‌اندازه که حتی به تهدید رئیس‌جمهور هم کشیده شده است عمیق‌تر از یک رقابت سیاسی باشد و باید ریشه آن را در جایی غیر از دنیای سیاست جستجو کرد. خوراک فکری این اقلیت تندرو اما تاثیرگذار بیش از آن که از سوی اهل سیاست تامین شود از طرف چهره هایی تامین می‌شود که بیش از سیاست در مذهب دستی بر آتش دارند. آن هم قرائت خاصی از مفاهیم دینی و مذهبی که نسبت کمرنگی با اسلام رحمانی برقرار می‌کند.

رقابتی سیاسی در درون چارچوب‌های نظام جمهوری اسلامی بین چهره هایی که همگی از سوابق خوبی در گذشته برخوردار بوده‌اند و از فیلتر شورای نگهبان که قطعا بیش از این حضرات نسبت به دین مردم و نظام سیاسی مستقر حساسیت دارد را به جنگ «حق و باطل» تبدیل کردند، صحرای کربلا  را در رقابتی انتخاباتی به تصویر کشیدند، سویی را یزیدی خوانده و دیگر سو را حسینی (ع) نامیدند و این مسئله روشن را نادیده گرفتند که «شقه شقه کردن جامعه» به این شکل و با چنین رفتارهایی که گروهی حق مطلق است و دیگر گروه مصداق تام و تمامی از باطل و یک سو را منتسب به اولیای الهی کردند و طرف دیگر را مانند طواغیت زمان تصویر کردند چه اثر سوئی بر حامیان همین تفکر خواهد گذاشت.

حال امروز تئوری پردازان این جریان تندرو مانده‌اند و نتیجه‌ای که نشان می‌دهد نزدیک به شصت درصد مردم به فردی رای داده‌اند که او و همراهانش سال هاست از سوی این افراد «جبهه باطل و ضد انقلاب» خوانده می‌شوند. همان‌قدر که تلاش عده‌ای که نقش بزرگتر را در این جریان دارند برای ایجاد‌تردید در سلامت انتخابات محکوم و تاسف بار است، می‌توان به جوان‌ترهای هوادار این جریان حق داد که برایشان سوال پیش بیاید که حالا که «باطل» پیروز انتخابات شده است ما به عنوان حامیان «جریان حق» چه باید کنیم؟

 الگوهای رفتاری خشونت بار در سال‌های دورتر دقیقا از همین جا آغاز شد که عده‌ای در تصور آن که حق مطلق هستند از هر نوع رفتار و گفتاری (حتی خارج از چارچوب‌های حداقلی دین) علیه آنان که یکسره باطل خوانده شده بودند دریغ نکردند. دلواپسی واقعی همین جاست و می‌بایست «همه» به میدان بیاییم و این تصور نادرست را که باعث کوچک‌تر شدن هر روزه خانواده انقلاب می‌شود را از اذهان برخی بزداییم.


منبع: بهارنیوز