ایران ۹۶ و بحران میانسالی
لیلا واحدی
رئیس جمهوری در سخنان دیروز خود و در جمع اهالی قضا و قضاوت، با لحن موکدی تاکید کردند که اکنون نه ۸۸ است نه ۷۸٫ ایران در سال ۹۶ قرار دارد.در پایان سده سیزده هجری. اکنون سال ۹۶ است و ایران در شرایط خاص سیاسی و بین المللی قرار دارد. ایران کنونی نه نوجوان حساس و آرمانخواه سال ۷۸ است، نه جوان مطالبه گر سال ۸۸٫ ایران کنونی دوران میانسالی سختی را میگذراند، با انواع مشکلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و از همه مهمتر اقتصادی روبه رو است.
سرمایهها و منابع محیطی، آب، خاک و جنگل در ایران با انواع بحرانها دست و پنجه نرم میکند، اقتصاد بیمار ایران با شوک موسسات غیرمجازِ به زور مجاز شده، مسئولان را نگران کرده است. اخلاق و سیاست هم در توییتها وتریبونها و مجازیها رنگ باخته است. خروجی سیستمهای آموزش و پرورش، آموزش عالی وکشاورزی نه تنها باری از روی دوش جامعه برنداشته است بلکه آزمون و خطاهای این حوزهها، عملا عامل فرسایش جامعه و سرزمین شده است. سیاستورزی در ایران به ویژه پس از انتخابات عرصه تک و پاتک جریانهای سیاسی است.
تریبونها و تریبونداران تهمت و توهین را به نمازها و واجبات هم کشاندهاند. سطح اخلاق در جامعه، میزان اعتماد مردم به یکدیگر و مشارکت در آبادانی کشور به سطحیترین سطح ممکن تنزل یافته است. اینها همان واقعیاتی است که گفتن و نوشتنش از طرف من خبرنگار سیاهنمایی انگ میخورد و مورد پیگرد قرار میگیرد، اما اگر مناظرههای همین یک ماه پیش را مرور کنیم همه این سیاهنماییها از زبان نامزدهای پست ریاست جمهوری در ایران عنوان شد. این واقعیات حقیقتهای ایران هستند که در مجازیهای درگیری مسئولان با یکدیگر فراموش شدهاند. ایران میانسال امروز با این همه درد و بحران را نه تنها طبیبی نیست بلکه هوچیگران اطرافش مدام داروهای شفابخش را هم از او دریغ میکنند.
بحثهای حقوقی و فقهی، تاریخی و مذهبی، پیشگویی و پیش بینی آینده، هیچکدام قادر نیستند موضوع فرسایش خاک و از بین رفتن سفرههای زیرزمینی این سرزمین را مرتفع سازند. هیچ توییت و شعر و مدحی قادر نیست سیستم فرسوده آموزش در ایران را از خواب چهار گزینهای کنکور بیدار کند. هیچ نطق و حملهای نمیتواند موضوع کودکان کار و زنان خیابانی را در ایران ریشهکن کند.
کشور در میانسالی ۹۶ است و بسیاری گمان میبرند هنوز طراوت ۷۸ و حوصله ۸۸ را دارد. بحران میانسالی ایران میان هیاهوی سیاسی جدی گرفته نمیشود. عقلای جامعه درباره این بحران هشدار میدهند اما گوش شنوایی برای آن نیست. اساتید اهل روان بهتر میدانند که اگر بحران میانسالی به درستی هدایت و رفع نشود سرآغاز دردهای بیدرمان آینده خواهد بود. بحران میانسالی ایران شعار و حرف برنمیتابد با انگ سیاهنمایی به من خبرنگار هم رفع نخواهد شد، بحران میانسالی در ایران تصمیمهای سخت اما درست میخواهد.
رفع هر بحرانی بیش و پیش از هرچیزی به آرامش نیاز دارد. آرامشی کهتریبونها وتریبونداران آن را از ایران دریغ میکنند. رفع این بحران به همت تک تک ایرانیان بسته و وابسته است، اما در عمل میبینیم آحاد مردم، نفع شخصی را بر انتفاع جمعی و ملیترجیح میدهند. هیاهویتریبونها زندگی را برای اقشار مختلف مردم تنگتر میکند. این همه چالش در این بحران حق ایران نیست. این طوفان باید جدی گرفته شود، هم روح کشور بیمار است و هم جسم این سرزمین. نمکپاشی ازتریبونها بر زخمهای روحی و جسمی این ملک نهایت بی انصافی برای ایران نجیب است.
منبع: بهارنیوز