ایران؛ محصورِ چالشها
محمد توکلی
به وضعیتی که امروز و فردا در آن هستیم و خواهیم بود نگاهی کنیم. آن چه میبینیم چگونه است؟ سیاهی هایش بیشتر به چشم میآید یا نقاط روشن و به رنگ سفید آن؟ در اقتصاد در چه وضعیتی هستیم؟ نه در مقایسه با کشورهای پیشرفته و نه حتی در مقایسه با میانگین جهانی، وضعیت اقتصاد ملی در مقایسه با کشورهای مشابه خودمان چگونه است؟ در حوزه فرهنگی – اجتماعی در چه مسیری هستیم؟ در حوزه سیاست خارجی جایگاهمان در عرصه بین الملل چگونه است؟ آیا میتوانیم نام کشورمان را با اطمینان به عنوان یک کشور قوی بر زبان بیاوریم؟ اوضاع محیط زیستمان چگونه است؟ هر چقدر هم نگاهمان به این عرصه تشریفاتی و لوکس باشد از این واقعیت که نمیتوانیم فرار کنیم که تا محیطی برای زیستن نباشد نمیتوان قدم از قدم برداشت. میتوانیم؟ ! در حوزه سیاست داخلی چه میکنیم؟ آیا مسیرمان در مسیر آرمان هایی است که مردم ایران در انقلاب۵۷ در هر کوچه و خیابان این کشور فریاد میزدند؟
اگر بخواهیم واقع نگر باشیم پاسخ به این سوالات و مانند آن به شدت تلخ است. پاسخ منفی به چنین سوالاتی به هیچ وجه به این معنا نیست که دولت مستقر و یا دولتهای پیشین و سایر مسئولان تلاشی برای حل مشکلات مردم نمیکنند و یا به عمد در پی تخریب ایرانمان برآمده اند. به هیچ وجه این گونه نیست و اغلب مسئولان دیروز و امروز و فردای ایران به دنبال سربلندی این سرزمین هستند اما مشکل از جایی شروع میشود که کاربلدی و تخصص، برنامه ریزی و تامل، کار گروهی و اتحاد جای خودش را به موضوعات بی اهمیتی داده است که نتیجه آن وضعیت امروز ما است. زمانی که به جای تخصص گرایی در پی تملق گرایی باشیم، هنگامی که برنامهریزی علمی را به کناری گذاشته و بی توجه به عواقب تصمیم گیری هایمان تنها به امروز بیندیشیم، در زمانی که افتراق و انگ زنی به دیگران جای وحدت و فعالیت گروهی را گرفته است طبیعی است که امروز در وضعیت ناگواری باشیم که بسیاری از دلسوزان کشور دلواپس حال و آینده باشند.
در حوزه اقتصادی وضعیتمان به گونهای است که سال هاست از اصلاح نظام بانکی، حرکت به سمت خصوصیسازی و اقتصاد بازار آزاد، اصلاح نظام مالیاتی و بیمه ای، پرداخت هدفمند یارانه ها، شفافیت و مبارزه با رانت و. . . سخن میگوییم اما همچنان قدم از قدم برنداشتهایم و امروز هم حتی با وجود آن که با تلاشهای دولت یازدهم در حوزهای مانند بهبود فضای کسب و کار رتبه ایران حدود سی پله بهبود یافته است هنوز هم حتی جز صد کشور برتر دنیا در این حوزه نیستیم.
در بخشهای فرهنگی آنقدر بد عمل کردهایم که بسیاری در جامعه بر این باورند که هر چه جلوتر آمدهایم شاخصههای دینی، مذهبی و اخلاقی در بین مردم سقوط کرده است و با نگاهی به اطرافمان میبینیم آن چه گفته شده است آن چنان هم دور از واقعیت و یا از روی بدبینی و یا عناد با نظام سیاسی مستقر نیست. زمان زیادی تا حضور پررنگ دهه هشتادیها و دهه نودیها در جامعه نمانده است. نسلی که حتی نسل یک دهه قبلشان هم خیلی از رفتارهای آنان را درک نمیکند چه برسد به پیرمردهای تصمیم گیر و تصمیم ساز در مراکز متعدد و بی خاصیت مختلف فرهنگی، اجتماعی کشور.
در حوزه سیاست خارجی وضعیت چگونه است؟ برجام؟ قطعا این توافق نقطه درخشانی در تاریخ دیپلماسی ایرانی است اما آیا همه واقعیت به همین شیرینی است؟ آیا امروز ایران با توجه به ظرفیت هایی که دارد نه در سطح جهان و نه حتی در سطح قاره آسیا در همین خاورمیانه خودمان تاثیرگذاری قابل ملاحظهای دارد؟
آیا تنشهای رو به فزونی در خاورمیانه به معنای ضعف دستگاه دیپلماسی (نه لزوما ظریف و همکارانش بلکه هر فرد و نهادی که در همه این سالها در این حوزه نقش آفرینی کرده است) نیست؟ قرار است با این چالش چه کنیم؟ آیا از چالش هایی که موازی کاریها در حوزه سیاست خارجی ایجاد کرده است بی خبریم؟ چه زمانی قرار است به این وضعیت سامانی داده شود؟تخریبهای صورت گرفته در محیط زیست کشورمان آنقدر عریان است که ناگفته پیداست و نیازی به برشمردن یک یک آنها نیست. تنها کافی است به عنوان یک نمونه در هر شهر و روستایی که هستیم چند قدمی در مکانهای گردشگری شهر و روستایمان گام برداریم تا ببینیم مایی که نام خود را انسان گذاشتهایم حداقلهای رفتار با محیطی که زیستمان را مدیون آنیم رعایت نمیکنیم.
ایرانِ ما در بین چالشهای گوناگون در حوزههای مختلف حصر شده است و این محصور بودن کاملا برای همه ما مردم ایران ملموس است. حال با وجود چنین چالشهای عظیمی که یا درگیر آن هستیم و یا به زودی گرفتارش خواهیم شد زمان ایجاد تنش تازه و نو کردن زخمهای کهنه است؟ مگر جز این است که اگر همه با هم باشیم هم احتمال موفقیتمان در حل و فصل این اَبَر چالشها اندک است پس چرا باید با عناوین واهی هر چند وقت یکبار بخشی از ظرفیت کشور را حذف کنیم؟
آیا این منطقی است که با وجود این حجم از چالشها که ایران را محاصره کرده است همچنان در فکر وقایع تلخ رخ داده در گذشته باشیم و هر بار به بهانهای آن را نو کنیم؟ به واقع چرا باید بخشی از فکر و درگیریهای ذهنی مسئولان و جامعه به موضوعاتی اختصاص پیدا کند که با کمی مدارا و تدبیر میتوانست شکل نگیرد و یا حداقل امروز حل و فصل شود؟ امید است تمامی تصمیم گیران چالشهای امروز و فردا را درک کنند و به جای مقابله با یکدیگر و یا ایجاد تنشی تازه با تصمیمات عقلایی و مداراجویانه فضا را برای استفاده از تمام ظرفیتهای کشور برای مقابله با این چالشها فراهم آورند.
منبع: بهارنیوز