امین الله رشیدی؛ شناسنامهی موسیقی رادیو
شاید بتوان به چند دلیل «امین الله رشیدی» را- در این روزگار- شناسنامه موسیقی رادیو دانست. اول این که او متولد ۴ اردیبهشت ۱۳۰۴ است و پانزده سال بعد، درست در سالروز تولدش، اولین فرستنده رادیویی در ایران در محلی بی سیم در جاده قدیم شمیران افتتاح شد. نکته دوم این که صدای گرم او خاطره ساز چهار نسل از مردم ایران است که آوازهای او را از رادیو می شنیدند.
رشیدی اولین آوازش را در سال ۱۳۲۷ با تصنیف «رنج جدایی»، ساخته استادش «موسی خان معروفی» با ارکستر رادیو اجرا کرد. حالا حدود هفت دهه است که صدای او از رادیو پخش می شود. در یک روز گرم تابستانی به منزل ایشان رفتیم. مثل همیشه با مهربانی پذیرای ما بود و از گفتن خاطراتش استقبال کرد.

خیلی ها شما را می شناسند و می دانند اهل کاشان هستید و مانند زنده یاد باستانی پاریزی که در هر مقاله ای یادی از زادگاهش کرمان می کرد، شما نیز همیشه از کاشان صحبت به میان می آورید. می دانیم که در کاشان سه شغل عوض کردید و حلواپزی یکی از آن ها بود؛ اما سوالم را می خواهم از سال ۱۳۲۵ بپرسم که به تهران آمدید و به رادیو رفتید و این که چرا نام شما خیلی از مردم را به یاد رادیو می اندازد؟
شاید من در حال حاضر قدیمی ترین خواننده رادیو باشم. از ۱۳۲۷ بعد از یک سال و نیم آموزش در هنرستان موسیقی و خدمت استادانم موسی خان معروفی (نار) و آقای دکتر مهدی فروغ (آواز)، با سفارش استاد معروفی به رادیو معرفی شدم. ایشان در آن زمان من را به آقای علی محمد خادم میثاق (یکی از رهبران ارکسترهای رادیو) معرفی کردند و گفتند بفرمایید این هم خواننده ای که دنبالش می گشتید. او نت را می شناسد و بدون زحمت آهنگ هایی را که می خواهید برای شما اجرا می کند.
استاد معروفی یکی از تصانیف خود به نام «رنج جدایی» را که شعرش از دکتر محمدعلی مشایخ بود به من دادند و من اولین کارم را با آن ارکستر از رادیو خواندم. در آن زمان بیست و سه سال بیشتر نداشتم. ما با عشق به دنبال موسیقی رفتیم و بی تردید می دانستیم که در رادیو پولی در کار نیست.
رادیو در آن زمان و بعد از رفتن رضاشاه روزهای عجیبی را پشت سر می گذاشت و اصلا بودجه ای نداشت. البته دو، سه سال بعد که رادیو سر و سامان گرفت و بودجه ای به آن اختصاص داده شد، خرج زندگی ما را رادیو می داد. برای هر بار خوانندگی بنده به صورت زنده و مستقیم از رادیو، چهار تومان در نظر گرفته بودند و به استاد بنان که از من قدیمی تر و با سابقه تر بود، پنج تومان می دادند.
می گویند نقش رادیو در هنر موسیقی ایرانی بی بدیل است و هیچ رسانه ای مانند رادیو به این هنر خدمت نکرد؛ نظر شما هم همین است؟
بله؛ البته رادیو در زمان شکوفایی هنر (دهه های سی و چهل) تنها رسانه مردم بود. این رادیو بود که مردم را با موسیقی آشنا کرد. قبل از رادیو فقط صفحات گرامافون بود که در دسترس همه نبود. آثار خوانندگان قدیم یا هم عصر ما، مانند خانم روح انگیز و قمرالملوک وزیری و آقای تاج اصفهانی و بدیع زاده و تعدادی دیگر به شکل صفحه گرام منتشر می شد. رادیو خدمت بزرگی به موسیقی به خصوص در دهه های سی و چهل کرد.
بنده همیشه گفته ام که اوج هنر موسیقی و ادبیات ایران در این دو دهه بوده و اکثر آهنگ های ماندگار در این دو دهه ساخته شده اند. در آن زمان رادیو شش ارکستر داشت و هنرمندان با آن ها همکاری می کردند.

از آن شش ارکستر بگویید.
یکی از افرادی که زحماتش کمتر در رادیو دیده شد، استاد عباس شاپوری بود. او باری رادیو و موسیقی ایران زحمات بسیاری کشید.
اصولا بین هنرمندان یک حسادت وجود دارد که نباید باشد. زنده یاد عباس شاپوری اواخر کار در رادیو بود مرا به گوشه ای از استودیوی شماره ۸ رادیو ایران برد و گفت: «آقای رشیدی سه نفر در این ارکستر هستند که اتحاد مثلث برقرار کرده اند و فقط آهنگ های خودشان را خوب اجرا می کنند و از ما و امثال ما خوششان نمی آید.» البته نمی توانم زیاد به این مسئله صحه بگذارم اما حقیقتی است که وجود دارد.
یکی از معروف ترین کارهای شما «عطر گیسو» است، در حالی که کمتر خواننده ای کار آهنگسازی انجام می داد و شما از معدود خوانندگانی بودید که آهنگ کارهای خودتان را می ساختید.
عطر گیسو اولین آلبومی بود که بعد از انقلاب از من منتشر شد. این آلبوم شامل ۱۰ آهنگی است که من از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۴ در رادیو ایران خوانده بودم و مردم با آن خاطره داشتند. در آن زمان آهنگساز کم بود و ما یاد گرفتیم که آهنگسازی هم بکنیم. آهنگسازی بالاترین هنر در موسیقی است و این مسئله خوشبختانه در وجود من بود.
وقتی در کاشان بودم شب های تابستان روی پشت بام می خوابیدم. در آن شب ها حدود ساعت سه صبح نوایی از دوردست ها به گوش ما می رسید. این نوا به این شکل بود: حَق حَق. حَق حَق. بعد پیران خاندان ما برایمان حکایت می کردند که این نوا از پرنده ای به نام «مرغ حق» است.
این پرنده را کسی ندیده و طبق افسانه ها فقط بعد از نیمه شب و در دوردست شهرها و بیابان ها مرغ حق این قدر حق حق می کند تا از گلوی نازکش چند قطره خون سرازیر شود و در دم می میرد.
ببینید این یک تراژدی است. من تحت تاثیر همین داستان و در سیزده، چهارده سالگی تصنیفی ساختم به نام «مرغ حق». در آن زمان اصلا فکر نمی کردم روزی این تصنیف از رادیو پخش شود. «ناله مرغ حق دوشم دل پرخون کرد/ چهره زرد از اشک خونین گلگون کرد/ همچو منش ز جدایی ها زاری ها بود/ از سر شب تا صبحش بیداری ها بود»

برای اولین بار و در رادیو، این کار را با گروه موسیقی آقای تجویدی در برنامه «موسیقی ارتش» خواندم. شب های جمعه این برنامه حدود یک ساعت از رادیو پخش می شد. نیم ساعت اول این برنامه به موزیک اختصاص داشت و آقای داوود امیرقاسمی که درجه دار اداره جنگ بود، خواننده را انتخاب می کرد.
در آن زمان نصرت الله معینیان رییس انتشارات و رادیو بود و ایشان خدمات بسیاری به هنر موسیقی و رادیو کرد.
به برنامه گلها برسیم. بدون شک گلها، به تهیه کنندگی زنده یاد داوود پیرنیا، بهترین برنامه رادیو بود.
درباره خود برنامه بگویید. افرادی مثل صبا، محجوبی، بنان که در ارکستر خالقی بودند کارهایشان چقدر به دل مردم می نشست؟
موفق ترین برنامه تان را در رادیو از سال ۱۳۲۷ تا امروز کدام ترانه می دانید؟
موفق ترین برنامه من «شیدای زمانه» است. آهنگی که در ذهن مردم جاودانه شد و به نوعی شد شناسنامه هنری من. البته نباید از شعر بی نقص زنده یاد تورج نگهبان به راحتی عبور کرد. قطعا اگر به غیر از آقای نگهبان، هر کس دیگری بود، این کار موفق نمی شد و این نقش مهم شعر را در موسیقی نشان می دهد. البته اواسط دهه سی نهضتی برقرار شد و طبق آن مدیران رادیو تصمیم گرفتند آواز را در رادیو کمتر کنند و بیشتر ترانه که خواسته مردم نیز بود، از رادیو پخش کنند.

شما یک عمر با رادیو زندگی کردید، چیزی حدود هفتاد سال. نظر شما درباره این جعبه که روزگاری به آن جعبه جادو می گفتند، چیست؟
در سال ۱۳۲۷ که به رادیو رفتم، خانه ما رادیو نداشت. محل خرید رادیو در خیابان پشت شهرداری و توپخانه بود. ما باید از شهربانی مجوز می گرفتیم تا بتوانیم رادیو بخریم. دو ماده هم زیر مجوز نوشته شده بود که اگر بخواهید به شهرستان نقل مکان کنید باید با اطلاع نیروی شهربانی باشد و فروشش هم با اطلاع شهربانی ممکن است.
در حال حاضر وضعیت رادیو را چطور می بینید؟
مهم ترین خبر یا بهترین آهنگ که از رادیو شنیدید، چه بود؟
حرف نگفته ای باقی مانده است؟
من بارها در مصاحبه تلویزیونی و مطبوعاتی نیز گفته ام، سه سال پیش آقای فخرالدینی که مقام رسمی در حوزه موسیقی داشتند، اعلام کردند: «خلاقیت در موسیقی مرده است.» تنها کسی که از دو دهه سی و چهل (اوج شکوفایی موسیقی ایران) باقی مانده، من هستم. من پنجاه تا شصت آهنگ اجرانشده دارم که طعم و عطر همان دو دهه را دارد. بهترین آهنگ ها و خواننده ها به وسیله رادیو معرفی شدند، اقلا این خوانندگان جوان م که بعضی از آن ها واقعا خوش صدا هستند و آهنگ ندارند، این کارها را بخوانند.

آهنگسازی این نیست که دیوان مولوی، سعدی، عطار یا حافظ را باز کنید و روی شعر آهنگ بسازید. امروزه آهنگسازی ما مانند ضربی خوانی قدیمی ها شده. اول آهنگ ساز آهنگ را می سازد، بعد با شاعر تماس می گیرد. شاعر طبق تاثیر آهنگ، شعر مناسب روی آن می گذارد و این یعنی آهنگ سازی که حالا مغفول مانده است.
منبع: برترینها