اما استون: مرگ، هیجان زندگی است
روزنامه تماشاگران امروز – علی مسعودی نیا: اما استون، بازیگر مشهور آمریکایی، زاده ۱۹۸۸ میلادی است. او فرزند خانواده ای انگلیسی است اما در آمریکا متولد شده. آغاز شهرت او با بازی در سریال «رانندگی» بود اما اولین بار استعداد خود را در فیلم کمدی «خیلی بد» در نقش جولز نشان داد. در سال ۲۰۱۰، او در فیلم مارمادوک به جای شخصیت «مازی» به صداپیشگی پرداخت و همچنین در فیلم کمدی «ایزی ای» بازی کرد که به خاطر آن نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر زن فیلم های کمدی یا موزیکال شد.
از دیگر فیلم های استون می توان به «دیوانه وار»، «احمقانه»، «عشق» و همچنین «خدمتکاران» و مجموعه فیلم های «مرد عنکبوتی شگفت انگیز» و البته «عالم هپروت» (لالالند) اشاره کرد. متن زیر بخش هایی از تازه ترین گفت و گوی او با مجله تاکز است.

خانم استون، شما نخستین بار قدرت موسیقی را کی درک کردید؟
آیا از همان زمان بازی در تئاتر را آغاز کردید؟
به چه صورت؟
آیا به این خاطر است که وقتی در حال بازیگری هستید واقعا امکان تفکر ندارید؟
بله بازیگری نوعی تعلیق است برای هر چیز دیگری که رخ می دهد. داشتن دستمایه ای این چنینی زیباست. همان طور که در فیلم «عالم هپروت» بخشی از کار برای من خیلی دشوار بود چرا که من عصب های سمت چپ بدنم دچار گرفتگی شده بود. هنگام فیلم برداری درد در چشم هایم پیدا بود اما همچنان هرچه داشتم عرضه کردم و نگران این نبودم که از نظر تکنیکی عالی نیستم.

منظورتان نوعی رهایی از اضطراب است؟
بله. نباید این را بگویم که بازیگری درمان اضطراب است اما وقتی شما انرژی مضاعفی دارید که ممکن است به درونتان نفوذ کند و شما را به یک آدم که مداوم غرق در تفکر است تبدیل کند، ممکن است پانیک شدنتان آغاز شود. دوسال پیش در فیلم «کاباره» حضور داشتم. شخصیتم با اجرای صحنه ای مرتبط بود و این واقعا من را به جایگاه نوینی رساند.
آیا ادراک دوران کودکی این تجربه ها را برایتان آسان تر کرده؟
آیا آدمی احساساتی هستید؟
در این دوره بسیار راحت به نظر می رسید. چه چیزی برایتان تغییر کرده؟
حالا همه چیز بهتر از گذشته است. من زیاد به خودم سخت نمی گیرم. در گذشته زیاد به خودم فشار می آوردم. یاد گرفته ام که اضطراب جوهره ترس است و بزرگ ترین ترس چیست؟ ترس از مرگ. دیگری چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. باید از جنبه مثبت آن بهره جست. مرگ هیجان زندگی است. می گویند اضطراب نوعی هیجان فاقد تنفس است. اگر حین اضطراب نفس بکشید، تبدیل می شود به هیجان.

پس شما آموختید که ترس را به سمت انرژی متفاوتی هدایت کنید؟
چون رنج زیادی می کشیدید؟
بله. ضمن اینکه واکنش شدیدی به هر چیز نشان می دادم. هر چیزی من را عمیقا تحت تاثیر قرار می داد. در چنین وضعیتی حس می کنید بال و پرتان شکسته، خصوصا وقتی اشتباهی از شما سر می زند. در کل زندگی من این بدترین چیز بوده، چون تمام تلاشم را می کردم اما همه چیز از کنترلم خارج می شد. من هم انسان هستم. من هم اشتباه می کنم و انتخاب های عجیب و غریبی از من سر می زند اما از اشتباهاتم بسیار آموخته ام. انسان بودن خوب است.
منبع: برترینها