اعتماد کردن به افراد نادرست

زنانی که بابت مرگ همسر یا شخصی که دوست داشتند – پولی به ارث می برند – یا حتی بعد از طلاق پولی را بدست می آورند – در مورد اعتماد به افراد نامناسب آسیب پذیر هستند.
در هر دو موقعیت آنها ممکن است از نظر عاطفی احساسی ضعف نمایند و مشتاقانه قربانی اولین شخصی (معمولاً یک مرد) که به آنها توجه می کند شوند. مشاوران سرمایه گذاری که با آنها صحبت کردم داستانهای ترسناکی را درباره زنانی که مقادیر زیادی پولی به ارث بردند و با اعتماد به فرد نادرست آن پول را از دست دادند با من در میان گذاشتند. زن مسنی چند میلیون دلار از شوهرش که به خوبی برای آینده مالی او برنامهریزی کرده بود به ارث برد. مدت زیادی از فوت او نگذشته بود که آن زن خودش را در مقابل مرد محترمی دید که به او ابراز عشقی می کند و به او اطمینان داد که در مدیریت امور مالی مهارت و تخصصی دارد. او تحت تأثیر چربزبانی و توجه آن مرد قرار گرفت و خیالشی راحت و آسوده شد که کسی قدمی برداشته تا کنترلی چیزهایی را که همسرش باقی گذاشته به دست بگیرد. او بدون بررسی و تحقیق کورکورانه به آن مرد اعتماد کرد و در کمتر از سه سال خود را تنها در حالی زندگی در یک آپارتمان یک خوابه دید بدون آن امنیت مالی که همسرش قبل از فوت خود با دقت در اختیار او گذاشته بود. زنان بسیاری در این مورد گزارش دادند که به دوستان همه چی دان، همکاران یا اعضاء خانواده خود اعتماد میکردند افرادی که برنامه های سریع پولدار شدن را به آنها ارائه میدادند. در تمام موارد آن زنان از عدم بررسی و بدست نیاوردن اطلاعات بیشتر قبل از اعتماد به فرد مورد نظر و سرمایهگذاری اشتباه، تأسف میخورند. آنان این اشتباه خاصی را بعنوان دلیل بزرگی ذکر کردند که از نظر مالی در این مرحله از زندگی خود مستقل نبودند. من چنین اشتباه مشابهی را یک بار انجام دادم زمانی که به یک کارگزار بورس مراجعه کردم که ظاهراً نتایج چشمگیری برای یکی از دوستان من به همراه داشت.
او نمی توانست درباره آن مرد سخنان مثبتی بگوید. من تصمیم گرفتم که ۱۰/۰۰۰ دلار به او بدهم تا برای من سرمایهگذاری کند بعد هم فوری آن را فراموش کردم.
در حدود نه ماه بعد وقتی من بالاخره زمانی را قرار دادم تا به صورتحساب ماهانه خودم نگاه کنم دیدم که او ۳۰۰۰ دلار از پولی من را از دست داده – و این اتفاقی درست در زمان رونق و شکوفایی بازار افتاد؛ وقتی همه در حالی پول درآوردن بودند. در طول آن زمان که با او کار میکردم من حتی به او زنگ زدم و از او خواستم چند سهام جدید بخرد ولی به من گفت که این کار ریسک بسیار بزرگی است. علاوه بر اینکه او سهام پیشنهادی را برای من نخرید (که بطور چشمگیری موجودی من را افزایش میداد) خودش هم تصمیم گرفت که چند سهام نامطمئن را خرید و فروشی کند که البته همیشه هم پولی از دست می داد. وقتی کارگزاران بورسی وظیفه خود را در خرید و فروش سهام های تک انجام میدادند او به کاری دیگر می پرداخت – خرید و فروشی مقادیر کوچکی از سهام که بدین وسیله دستمزد خود را افزایشی میداد. وقتی او را اخراج کردم در یک نامه به او گفتم که «کسی به طور حتم اینجا در حالی پول درآوردن است اما واضح است که آن شخصی من نیستم.»
توصیه های آموزنده
مشاور مالی و نویسنده نیک موری مینویسد: «یک رابطه براساس اجرای سرمایه گذاری و پولی اصلا رابطه نیست و بطور حتم در نهایت پایان بدی خواهد داشت، اما رابطه ای که براساس وفاداری و اعتماد باشد می تواند برای همیشه ادامه یابد.» در طول نوشتن کتاب، من دو زن بسیار با انگیزه و عاقلی را ملاقات کردم که با مشتریان ثروتمند کار می کردند و دیدگاه و تجربه فوق العادهای در ارتباط با ایجاد و حفظ روابط کاری موفقی داشتند.کارن بلانچارد و مورین کریگان مشاوران مالی بودند که این توصیه ها را به شما ارائه می دهند:
مشاوری را انتخاب کنید که به او اعتماد دارید
به آن مثل انتخاب یک کارگزار بورس فکر نکنید بلکه بعنوان رابطهای فکر کنید که می خواهید آن را ادامه دهید – به امید خدا و برای یک مدت طولانی. اصلی و پایه برای هر رابطه مالی اعتماد است و نتایج تنها به این معنی نیست که شما باید به کسی اعتماد کنید.
کسی را انتخاب کنید که دانش گسترده و جامعی داشته باشد.
این خوب نیست که سرمایه ای جمع کنید ولی برنامهای برای آن نداشته باشید. اگر بیمه سلامتی، بیمه از کارافتادگی یا بیمه عمر ندارید که از دارایی شما محافظت کند بخصوصی در مواقع بیماری یا سانحه پزشکی با مشکلی مواجه خواهید شد. در نظر گرفتن این فاکتورها یک بخش لازم و سازنده از رفاه شماست. یک مشاور مالی خوب (یا مناسب تر یک مدیر ثروت) تضمین خواهد کرد که ثروت خود را همانطور که می خواهید با کارآمدترین وسیله ممکن انتقال دهید نه اینکه فقط سهام خود را بفروشید. بلانچارد و کریگان نقش خود را به عنوان یک مدیر در ارتباط با مراجعه کنندگان جهت مدیریت انتظارات آن ها و کمک به آن ها در سوق دادن عاظفه مالی خود در یک مسیر مثبت و سودمند به خوبی ایفا می کنند.
از خودتان بپرسید که آیا یک مصاحبه یا جلسه را با اطلاعات بیشتری قبل از انجام آن ترک می کنید یا خیر.
از نظر بلانچارد و کریگان نه تنها مدیریت پولی مهم است بلکه تحصیلی دانش در مورد آن نیز اهمیت دارد. هدف همیشه انتقالی پولی به شخصی دیگر و انتظار داشتن از او جهت افزایشی آن برای شما نیست. شما مختار هستید که در هر مرحله شریک باشید و بخشی از ان افزایش دانش خودتان است و این کار سطح آرامشی شما را افزایش خواهد داد. اگر شما احساسی می کنید که در یک جلسه مزایده هستید و مشاور بیشتر صحبت می کند تا اینکه گوشی دهد این را بعنوان یک پرچم قرمز در نظر بگیرید.
درخواست یک مشاوره رایگان نمایید.
بعضی از شرکت های سرمایهگذاری هزینهای را برای ملاقات با شما و بررسی مجموعه کار شما مطالبه می کنند در حالی که دیگران این کار را بدون هزینه انجام می دهند زیرا با این عقیده کار می کنند که تعلیم دادن شما، درک نیازهای شما و گسترش اعتماد همگی برای یک رابطه موفق مالی حیاتی هستند و اینکه وقتی این چیزها در جای خود باشند پرداخت دستمزد خیلی هم عقب نمی افتد.
درباره حق الزحمه ها تحقیق کنید.
کنند اما آن هزینه ها ممکن است قابل کسر از مالیات باشد. برعکس وقتی شما یک شرکت سرمایه گذاری یا محصولی را از یک شرکت سرمایه گذاری خریداری می کنید ممکن است اینطور به نظر برسد این کار هزینه ای در بر ندارد اما آن مشاور به احتمالی زیاد در حالی گرفتن کمیسیون خود از فروشی است. دوباره نمی شود گفت یکی از دیگری بهتر است؛ فقط برای پرسیدن یک توضیح واضح (و ترجیحاً کتبی) درباره اینکه هزینه های دقیق به چه صورت هستند و چگونگی پرداخت خسارت درنگ کنید.
منبع: mahsho.com