اصلاحات؛میراثیکه باید مراقبش باشیم
حبیب مرتضوی- روزنامه بهار
دوم خرداد ۷۶، زلزله اصلاحات و آن اتفاق تاریخی. یک نه بزرگ به کاندیدای مشهور آن زمان یعنی علی اکبر ناطق نوری. ۷هزار و ۳۰۵ روز پیش، رئیس دولت اصلاحات توانست راه جدیدی را در سپهر سیاست ایران ایجاد کند. شادیهای حاصل از این اتفاق پشت سر گذاشته شد و فضای آزاد مطبوعاتی به وجود آمد. کنسرتهای پرشور، کتابهای پرفروش، روزنامههای پرتیراژ، فیلمهای جذاب و فضای باز سیاسی آن چنان به مذاقمان خوش آمد که شروع کردیم به تسویه حساب با همه کسانی که دل خوشی از ایشان نداشتیم. عالیجناب سرخ پوش نوشته شد و تا جایی که امکان داشت هاشمی مورد هجمه قرار گرفت و کار تا جایی پیش رفت که در مجلس ششم هاشمی به عنوان نماینده تهران نفر آخر شد و نهایتا از حضور در مجلس کناره گیری کرد اما از سویی دیگر، سید اصلاحات با عبای شکلاتیاش شد مرد رویاهایمان. رئیس جمهوری که ادبش ما را ذوق زده میکرد و لحنش بوی صلح میداد و کلامش نشانی بود از کاوه آهنگر. از او بُت ساختیم و در ثنایش سرودیم: «کوروش! آسوده بخواب، رئیس دولت اصلاحات بیدار است!» اما خودش میدانست و این ماجراها را میفهمید. در همان ابتدای دولت اولش و در ۱۶ آذر ۷۷ در دانشگاه گفت: «در پی قهرمان نباشید.»
اما بدنه روشنفکر جامعه دستبردار نبود. درصد قابل توجهی از قشر نخبگان جامعه، متوقع بودند رئیس دولت اصلاحات اسلحه به دست گرفته و از تک تک آنانی که با دموکراسی و آزادی مدنی مخالفند، انتقام بگیرد. هرچه جلوتر میرفت میدیدیم دور است از آرمانهای ما و کم کم سر در گریبان بردیم و گفتیم، ای وای! خیانت کرد و عمل نکرد به آنچه میگفت. در ۱۶ آذر ۸۳ و در آخرین سالی که رئیس دولت اصلاحات رئیس جمهور بود، سید اصلاحات در مراسم روز دانشجو گفت: «انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که خوب عمل خواهند کرد و شما نیز نتیجه اعمالشان را خواهید دید.» نتیجه آن رفتارها و آن خواستهها آن شد که در سوم تیر ۸۴، محمود احمدی نژاد به پیروزی رسید و نهمین رئیس جمهور ایران شد. نکته عجیب این انتخاب آن بود که پس از ۸ سال اصلاحات و ۸ سال تلاش برای داشتن جامعه مدنی و گفتگوی تمدن ها، کسی به قدرت رسید که بیشتر از اینکه سیاست مدار و فرهنگ مدار باشد، هیجان مدار بود. در روزهای پسااصلاحات، ایرانیانِ خسته از جامعه مدنی و فضای اتوکشیده زمان رئیس دولت اصلاحات، به مردی با کاپشن بهاری رای دادند که حرف هایش به جامعه متوسط رو به پایین ایران نزدیکی بیشتری داشت و نسبتی با دوران اصلاحات نداشت.
در ۸۴ تا ۹۲، احمدی نژاد مرد هزاره سوم اصولگرایان بود و در ۷۶ تا ۸۴ مردی با عبای شکلاتی شد چگوارای ما؛ اما با یک تفاوت؛ احمدی نژاد خودش هم قائل بود به این القاب و صفات و خودش هم دور سرش هاله میدید و اعتقاد داشت امام زمان برایش دعا میکند و کودک نیویورکی عاشق اوست؛ اما رئیس دولت اصلاحات هیچگاه خودش را قهرمان ملی و یار گرمابه و گلستان هیچ احدی نمیدانست و معتقد بود که دموکراسی گام به گام است و صبر میطلبد، آزادی هزینه دارد و با گفتگو حاصل میشود اما قشر نخبگان جامعه در خانه اش نشست، شجریانش را گوش داد، دولت آبادی اش را خواند و از فیلمهای تقوایی و مهرجویی و فرمان آرا لذت برد بی آنکه برای توده مردم توضیح دهد که اصلاح طلبی چیست؛ بی آنکه در گام اول نگاه قهرمانانه اش را از رئیس دولت اصلاحات تغییر دهد و برای جامعه اش هم توضیح دهد که رئیس دولت اصلاحات دقیقا چه گفت و دموکراسی چه مسیری دارد. نتیجه آن هاشمیستیزی و دو قطبی کردن فضا، بهعلاوه فروریختن برج آرزوهایمان که فکر میکردیم مسببش سکوت رئیس دولت اصلاحات و خیانتش است، آن شد که قشر متوسط و عامه مردم از جامعه روشنفکری دور شد و دیواری بینشان شکل گرفت که حس کردند نوبت تغییر است. حس کردند رو دست خوردهاند و رئیس دولت اصلاحات با یاسش که برایش پاس داشتیم، گولشان زده است و وی شریک دزد است و رفیق قافله!! اصلا قشر روشنفکر یادش رفت از افتخارات اقتصادی آن زمان برای مردم بگوید، توضیح دهد که رشد ۸ درصد یعنی چه، دلار تک نرخی چه فوایدی دارد و نقدینگی پایین یعنی اقتصاد پویا بسنده کردیم به ارکستر ملیمان و فخر فروختیم به روزنامه سلام و مارمولک کمال تبریزی. قشر متوسط و خاکستری جامعه را فراموش کردیم و برای رکبی که از رئیس جمهور خورده بودیم مرثیهها سرودیم و آن مرد رفت، با بغضی که حکایت از اقیانوسی از ناگفتهها داشت. «انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که خوب عمل خواهند کرد و شما نیز نتیجه اعمالشان را خواهید دید.» معنای دقیق این جمله معروف رئیس جمهور وقت را ما یکی دو سال بعد، با تمام وجود درک کردیم.
بی شک، در ۱۶ آذر ۸۳، هیچ کدام از دانشجویانی که از عمق وجود شعار خائن وترسو سر میدادند حتی در خواب هم نمیدیدند که دقیقا دویست روز بعد یعنی در ۳ تیر ۸۴ از دل صندوقهای رای، مرد هزاره سومی متولد خواهد شد که تا سالها میشود از او نوشت و گفت و خواند. اما سیاسیون آن زمان هم در تولد احمدی نژاد بی تقصیر نبودند. کسانی که در لوای پرچم اصلاحات، تندروی کردند و با درک نادرست از اصلاحات و اهداف اصلی آن، فضای متشنجی را رقم زدند که تا سالها تاوانش را جبهه اصلاحات پرداخت کرد. مسائلی مثل خروج از حاکمیت (در حالیکه دولت و مجلس در اختیار اصلاحطلبان بود) ، عبور از رئیس دولت اصلاحات و عدم اجماع بر روی گزینهای که بتواند در سال ۸۴ راه اصلاحات را ادامه دهد کار را به جایی رساند که ما با دست خودمان تاج پاستور را بر کاکل محمود احمدی نژاد گذاشتیم.
امروز نیز همه سرخوشیم از پیروزی اصلاحلات و اعتدال و غلبه آن بر تندروی و رادیکالیسم. اما اگر به مانند دوران اصلاحات نخواهیم خواستههایمان از حسن روحانی را با منطق و صبر پیگیری کنیم و از سویی دیگر، برای بدنه جامعه، مسائل مختلف علی الخصوص مشکلات اقتصادی را توضیح ندهیم و چگونگی عبور از این شرایط را تشریح نکنیم، باز احمدی نژادی دیگر متولد میشود. کوته نگرانه است که فکر کنیم پوپولیسم در جامعه ایرانی برای همیشه مرده است و دیگر هرگز نفس نخواهد کشید. اگر حسن روحانی در ۴ سالی که در پیش رو دارد، نتواند خواستههای اقتصادی و علیالخصوص مطالبات مردم طبقه ضعیف و متوسط جامعه را پاسخ دهد، قطعا ضربه سختی به اصلاحات خواهد خورد و شاید تا سالها نتوان بدنه جامعه را برای اعتماد مجدد به اصلاحات قانع کرد. یادمان نرود که تا همین یک هفته پیش، نگران آرای بخشی از جامعه بودیم که به راحتی، تخریبهای دروغین در مورد مسائلی مانند سند ۲۰۳۰ یا قطع یارانه را باور کنند و به ابراهیم رئیسی رای دهند. بخشی از ۱۵ میلیون نفری که به جناب رئیسی رای دادند، از طبقهای هستند که نیاز است به خواسته هایشان توجه کامل شود و علاوه بر آن، نخبگان و دگر اندیشان، راهی بیندیشند برای ارتباط با این بخش از جامعه که رای تعیین کنندهای در انتخاباتهای آینده خواهد داشت.
عدم توفیق حسن روحانی، بی شک عدم توفیق اصلاحات است؛ چرا که همه میدانیم شیخ حسن روحانی را رای اصلاح طلبان به پاستور فرستاد. در این شرایط میطلبد که سیاسیون هم با درک درست شرایط کنونی به نقد درون گفتمانی اصلاحات و اعتدال بپردازند و با واکاوی صحیح ضعفها و قوتهای دولت یازدهم به کارآمدی دولت دوم روحانی کمک کنند. نه تایید روحانی به هرشکل و به هر طریق صحیح است و نه نقد بی رحمانه و غیرمنصفانه. روحانی علی رغم تمام ضعف هایی که داشته و دارد شایسته حمایت است اگرچه باید مواظب پاشنه آشیل هایش هم باشدو برای رفعش تلاش کند. در مجموع باید گفت که ارتباط بین روشنفکران، دگر اندیشان و نخبگان سیاسی با تودهی مردم و توضیح آرمانهای اصلاح طلبی و اعتدال، تبیین مسائل و مشکلات پیش روی دولت و معرفی عوامل سنگاندازیهای متعدد در راه تحقق وعدهها برای تمام اقشار با زبان خودشان، باعث میشود که احتمال تولد امثال احمدی نژاد کم شود و سوم تیر ۸۴ دیگر تکرار نشود.
منبع: بهارنیوز