«استغفار» برای «الحمدلله»!
صادق صدراییحکایت غریبی است حکایت آنان که از رنج مردم برای آنکه در بازی قدرت شان به جایگاهی برسند شادمان میشوند، روزی از برخورد دو قطار با هم و سوختن هموطنانشان به جشن و پایکوبی مجازی میپردازند و حتی این شادمانی شان را با تیترهایی مشمئز کننده نشان میدهند، روزی دیگر از افزایش قیمت دلار بال در میآورند و از شدت شعف آن که وزیر ارشاد دولت سابق بوده است و حوزهی تحصیلاتش هم فقه و حقوق است کارشناس اقتصادی میشود و از نرخ دلار میگوید و به کل هم فراموش میکنند که در زمان دولت محبوبشان، دلار در فاصلهی زمانی بسیار کوتاهی چهار برابر شد و امروز هم از اینکه به خیالشان میتوانند برجام را بر هم بزنند و باز بساط دور زدن تحریمها (که همان دور زدن ملت است) را به راه بیندازند تا به نان و نوایی برسند، همان کاری که از ابتدای برجام با خبرسازیهای جعلی به دنبالش بودهاند. هنگامی که آدمی با چنین رفتارهای عجیب و غریبی مواجه میشود و میبیند که عدهای از رنج هموطنانشان خوشحال میشوند ناخود آگاه یاد این حکایت میافتد: “شیخ سری سقطی، میگفت: من سی سال است که استغفار میکنم به خاطر یک “الحمدلله” که گفتهام، به خاطر یک شکرگزاری از خداوند. گفتند چطور؟گفت: من در بغداد دکاندار بودم یک وقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت. دکان من هم در آن بازار بود. به سرعت رفتم ببینم دکان من سوخته یا نه؟ یک کسی به من گفت: آتش به دکان تو سرایت نکرده گفتم: الحمد لله! بعد با خودم فکر کردم که آیا تنها تو در دنیا بودی؟ بالاخره آتش چهار تا دکان را سوخته دکان تو را نسوخته یعنی دکان دیگری را سوخته ” الحمدالله “؟! معنایش این است که الحمد لله آتش دکان مرا نسوخت، دکان او را سوخت. پس من راضی شدم به اینکه دکان او سوخته بشود و دکان من سوخته نشود بعد به خودم گفتم: “اولاتهتم للمسلمین سری” (تو غصه مسلمین در دلت نیست؟) ]اشاره است به حدیث پیغمبر (ص) که فرمودند “من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم” (هر کس که صبح کند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد، او مسلمان نیست) [ و من سی سال است که دارم استغفار آن الحمدلله را میگویم”
منبع: baharnews.ir