از پلاسکو تا گرنفل، آنجا که عواطف انسانی برانگیخته میشود
خبر آتشسوزی برج گرنفل برای مردم ایران از جهاتی قابلتأمل تر و تأسفبار تر بود؛ چرا که چند ماهی از واقعهی آتشسوزی در ساختمان پلاسکو نمیگذرد و هنوز اندوه و غم آن اتفاق در دل مردم عاطفی و نوعدوست کشورمان تازه است.
فارغ از شباهت این دو حادثه و وقایعی اینچنین، از زاویهای دیگر میتوان به موضوع نگاه کرد. واکنش و نحوهی برخورد آتشنشانان در دو حادثه مذکور همان موضوعی است که قصد دارم به آن نگاهی داشته باشم. اما پیش از آنکه وارد بحث بشویم لازم است صادقانه این نکته را متذکر شوم که در این نوشته بههیچوجه قصد سوءاستفاده از یک حادثهی تلخ برای مقاصد سیاسی، تخریب اجتماعی یک کشور و جامعهی آتشنشان آن را ندارم.
در حادثهی پلاسکو عمده جانباختگان حادثه، شهدای جانبرکف آتشنشانی کشور بودند که بدون توجه به خطرات پیش رو، به یاری مردم و سپس همکاران محبوس شده در ساختمان شتافتند. همان طور که به یاد داریم، عملیات امداد و سپس جستجو برای یافتن جانباختگان حادثه، چند روز به طول انجامید و نیروهای امداد از سویی به اطفای تنوره آتش پلاسکو میپرداختند و از طرفی هم با چشمان خونبار پیکر گداختهی همکاران خود را از زیر بقایای ساختمان بیرون میکشیدند.
اگر حادثهی پلاسکو به رخدادی تراژیک بدل شد و حادثهی لندن در حد یک فاجعهی دلخراش باقی ماند، به این دلیل است که در حادثهی پلاسکو رفتاری را از سوی قهرمانان آتشنشان شاهد بودیم که حتی شاید بر اساس دستورالعمل های عملیات نجات منطقی نبود و توجیهی نداشت؛ اما اینچنین جانفشانیهایی را تنها میشود با ندای درونی و عواطف انسانی تحلیل کرد.
گفته شده نیروهای امداد در حادثهی لندن به دلیل حجم آتش و شرایط ساختمان، از ورود به ساختمان منع شده بودند و به ناچار نظاره گر جان باختن و شنوندهی ضجهها و درخواست های کمک هموطنان خود بودند.
اینکه انسان خود را در جایگاه آتشنشانان در چنان بزنگاههایی متصور شود و تصمیمی دیگر بگیرد، موضوعی است که در مورد من و امثال من شاید تنها در حد حرف بماند و ادعای چنان جانفشانی کردنی یک شعار محض باشد. به همین دلیل وقتی دلاوران و قهرمانانی را میبینیم که تصمیمی خلاف منطق و حتی اصول ایمنی میگیرند، به واقع که باید در پیشگاه ایشان تعظیم کنیم.
رشادت و جانفشانی امری است که محدود به مرزهای جغرافیایی، دین انسانها و یا حتی فرهنگ غرب و شرق نمیشود و نمونههای بسیاری در جامعهی صنعتی غرب برای اثبات این مدعا وجود دارند. اما آنچه که در این وانفسای مادیگرایی و حتی برخی از بیاخلاقی های جامعه کنونی ایران، میتواند مرهمی بر دل رنجور انسانیت و یادآور داشتههای ارزشمند این آب و خاک باشد، ظهور و وجود چنین انسانهایی است که بهمانند یک تلنگر، انسانیت و لزوم حفظ آن را به ما گوشزد میکنند.
امید است که در هیچ جامعهای اعم از هر نوع تفکر و اعتقادی، شاهد آسیب دیدن، قربانی شدن و جان باختن انسان های بیگناه نباشیم و انسانیت در وجود همهی ما همواره تپیده و شنیدن و دیدن چنین فجایعی با واکنش های انسانی ما همراه باشد.
منبع: الف