ادبیات در گرداب حلقههای هرمی
علی فاطمیروزنامه بهارامروزه در هر شهر چندین انجمن ادبی، تعداد بسیار زیادی کلاس داستان نویسی و تعداد غیر قابل شمارشی مدرس داستان نویسی و منتقد ادبی وجود دارد. انجمنها و کلاس هایی که شبیه ماشین آلات تولیدی در حال تولید کردن فعالین ادبی و روانه کردن آنها به فضای ادبیات کشوراند و با اینکه مدت زمانی طولانی از این روند تولید فعالین حوزه ادبیات میگذرد نه تنها شاهد اتفاقی مثبت در ادبیات نبودهایم که بیشتر شاهد نوعی فساد فرهنگی، درون بافت ادبیات هستیم. شاید بد نباشد پیش از اینکه به بررسی کارکرد این انجمنها و دورهمیهای ادبی بپردازیم، نگاهی بکنیم به چگونگی شکل گیری و گسترش شان و روندی که طی کردهاند تا رسیدهاند به اینجا. نشست شعرا و ادبا و محفلهای ادبی شان به همین چند دههی اخیر خلاصه نمیشود، این دست محافل در ایران و اکثر کشورهایی که ریشههای غنی ادبیات را دارا هستند به چندین سده قبل برمیگردد. محافلی که کارکرد اصلی شان به همنشینی و خوشگذرانیهای منفعلانه ختم میشد. بعد از رنسانس و ظهور گفتمانهای جدید هنریاندیشهای، هویت این نوع محافل به شکلی اساسی دچار دگرگونی شد. کارکرد این محافل از آن پس کاملا در خدمت گفتگو و خلق آثار مرتبط با سبکهای نوین هنری و گفتمانهای اندیشهای اختصاص یافت و از معنای همنشینی به شکل سابق فاصله گرفت. نقطه بلوغ این محافل اما در قرن بیست است که شکل میگیرد. محافلی که رفته رفته کارکردی به دور از انفعال پیدا میکنند و تحت تاثیر جنگ جهانی دوم و حکومتهای بلشویکی و گفتمانهای سیاسی، فرهنگی، مذهبی، و. . . تبدیل به حوزههای بسیار مورد توجه و تعیین کننده میشوند، و این باعث میشود تا داستان نویسان و شاعران و آثارشان جایگاه بسیار مهمی در تعاریف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و. . . پیدا کنند. از همین دوران است که اهل قلم با نگرشی نو به مقولهی نوشتن، محافل جدید را تشکیل میدهند. نویسندگان و شعرا با توجه به اشتراکات فکری و جهان بینیهنری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و. . . محافلی را تشکیل میدهند که از دل آنها جنبش هایی جهانی در حوزه ادبیات سر میزند. برای نمونه میتوان به گروه ادبی ۴۷ در اروپا اشاره کرد. این گروه که تجربه زیستن در دوران فاشیست و جنگ جهانی دوم را از سر گذرانده، به همت چند نویسنده بزرگ آلمان و در سال ۴۷ پدید آمد و گرایشی ضد جنگ داشت. نگاه انتقادی؛ تعیین عنصر غالب متن بعضی از شاخصترین چهرههای این گروه افرادی چون آلفرد اندریش، هانریش بل، زیگفرید لنتس، گونترگراس و والتر ینس بودند. گروهی که هرچند پس از گذشت سه، چهار دهه فروپاشید ولی با این همه آثار بسیار ارزشمند و درخور توجه از خود باقی گذاشت. یکی از مهمترین آثار این گروه را میتوان رمان شاخص (زنگ انشاء) نوشته زیگفرند لنتس دانست، رمانی که گفتمان کلی اندیشه هنرمندان گروه چهل و هفت را بازنمایی میکند، رمانی که نگاه انتقادی به جنگ، خفقان، فاشیسم و… دارد. عنصر غالب متن را تعیین میکند. نمونه دیگر از این گردهماییها جنبش ادبی« بیت» است. در آمریکا و پس از جنگ جهانی دوم نیز جنبشهای بسیاری در ادبیات سر بر آوردند، که جنبش بیت از شاخصترین آنهاست. نیل کسدی، آلن کینزبرگ، جک کرواک و. . . افرادی بودند که با نگرشی ساختارشکنانه نسبت به هنجارهای اجتماعی و ارزشهای نهادینه شده شروع کننده این گفتمان ادبی شدند. جنبش بیت تلاش داشت تا با کشیدن خط ابطال بر مفاهیم سنتی، جهان بینی خودش را استوار و ارائه کند. تاثیرگذاری جنبش بیت چنان گسترده بود که دههها پس از آن و در سراسر جهان این گفتمان ادبیاندیشهای دائما در آثار هنرمندان جهان بازتولید میشود. دو جنبش ادبی ۴۷ و بیت تنها دو نمونه از جنبشهایی هستند که از دل گردهماییها و نشستهای ادبی بیرون آمدهاند. گردهماییهایی که همانطور که توضیح داده شد مفهومشان نسبت به گردهماییهای ادبی در گذشته دچار تغییر اساسی شد. باتوجه به توضیحات ارائه شده حالا میتوانیم برگردیم سر بحث اول و نگاهی بیندازیم به گردهماییهایی که در در ایران و در فضای ادبیات شکل گرفته. شاید بتوانیم مهمترین و شروعکننده این دست نشستها را (جُنگ اصفهان) بدانیم. جُنگ اصفهان حلقهای از نویسندههای جوان بود که در ابتدای دهه چهل در اصفهان شروع به کار کرد. اعضای این حلقه ادبی افرادی بودند که با نگاهی نو به ادبیات فعالیت میکردند و پس از مدتی برخی از اعضای این گروه تبدیل به نویسنده ها، منتقدین و نظریهپردازانی شدند که تاثیر بسیار چشمگیری بر ادبیات ایران گذاشتند، افرادی چون گلشیری، بهرام صادقی، احمد میرعلایی، محمد حقوقی، ابوالحسن نجفی و. . . برخی از اعضای این گروه بودند. جُنگ اصفهان نگاهی نواندیش به ادبیات داشت، نگاهی که صد البته مختص به ادبیات نشد و بعدها در آثاری که حاصل این نشستها بود، همین نواندیشی و نگاه نقادانه خود به فرهنگ، تاریخ، و. . . را رونمایی کرد. برای مثال میتوان به رمان (شازده احتجاب) گلشیری اشاره کرد که جدای از نگرش مدرن داستانی، به تحلیل و نقدِ ساختار قدرت الیگارشی حکومت قاجار در چند دهه قبل از آن میپردازد. پس از مهاجرت گلشیری از اصفهان به تهران، شکل جدیدی از این نوع نشستها رونمایی میشود، گلشیری کلاسهای داستان و نشستهای ادبی برگزار میکند و در موازات با آن نشستهای دیگری با همین کارکرد توسط افراد دیگری نیز برگزار میشود که از مهمترین آن میتوان به کارگاههای رضا براهنی اشاره کرد و البته پس از مدتی تعداد بسیار زیادی نویسنده و منتقد و نظریه پرداز از دل این دست نشستها به ادبیات معرفی میشود. شاید تا اینجای کار روند حرکت ادبیات را بتوان روندی مثبت ارزیابی کرد، آنچه اما پس از آن و در دهه هشتاد اتفاق میافتد جور دیگری است. بازتولید گفتمان مدرس ادبی در دهه هشتاد در دهه هشتاد و به یکباره سراسر ایران پر میشود از کلاسهای داستان نویسی که شباهت آنچنانی با نشستهای ادبی ندارند. در این کارگاهها که روز به روز در حال افزایشاند نه تنها گردهماییها بر اساس اشتراکات ادبیاندیشهای صورت نمیگیرد که عموما کارکردی جز دیکتهکردن اندیشه مدرس به هنرجوها در آن دیده نمیشود. آنچه از خروجی این دست کارگاهها قابل مشاهده است حلقههایی ادبی است که عموما تشکیل دهنده نوعی هِرم ادبی برای سر برآوردن و ابراز هویتاند. مدرسهای کارگاهها دائما نویسنده تولید میکنند و نویسندههای تولید شده به باز تولید گفتمان مدرس میپردازند. مدرس کارگاه، داور جشنوارههای داستان میشود و شاگردهایش را در جشنواره برگزیده میکند. مدرس کارگاه، داستانهای به بلوغ نرسیده شاگردهایش را با استفاده از آشنایی با ناشرها به چاپ میرساند، مدرس کارگاه از دوستی با مدیر مجلات و صفحات ادبی روزنامه استفاده میکند و مطالب شاگردهایش را به چاپ میرساند، در عوض تعداد هنرجوهای کلاس هایش افزایش مییابند، در عوض جایگاه خودش را در ساختار قدرت ادبیات تثبیت کرده و نفوذش را افزایش میدهد. مدرس به شاگرد تازه کار مشروعیت میدهد و توده شاگردها به مدرس مشروعیت میدهند و این روند آنقدر ادامه پیدا میکند تا به وضعیت فعلی دچار شویم، به هر طرف که نگاه میکنیم یک هِرم ادبی میبینیم که یک نفر در بالای آن ایستاده و تعداد بسیار زیادی در ردههای بعدی و به هوا خواهی نشسته اند. هر صفحهای از مجلات ادبی را که ورق میزنیم شبه نقدهای پیش پا افتادهای را میخوانیم که در هواخواهی و تعریف و تمجید یکی از اعضای هرم، توسط یکی دیگر از اعضای هرم نوشته شده. تازههای نشر را که میخوانیم با حجم وسیعی از مجموعه داستانهای لاغر و بسیار ضعیف مواجه میشویم. ادبیات داستانی امروز به شکلی ملوکالطوایفی در حال حرکت است، ادبیات داستانی امروز جنبشخیز نیست، چرا که گردهماییها و نشستها بر اساس جهانبینی و گفتمان ادبی شکل نمیگیرند، ادبیات امروز جنبش پذیر نیست چرا که دائما نویسنده هایی تولید میشوند که استقلال فکری در آنها دیده نمیشود و هر چه را در کلاسهای داستان به آنها دیکته شده باز تولید میکنند. ادبیات داستانی امروز جنبشپذیر نیست چرا که نویسندههای جوان یاد گرفتهاند برای جایزه بردن، برای چاپ شدن داستانهایشان، برای چاپشدن مطالبشان به حلقههای هرمی ادبیات پناه ببرند و اگر نگاهی به کلیت نشستهای ادبی بیندازیم متوجه میشویم که هرچند هنوز کارگاهها و نشستهای سالم در فضای ادبیات داستان ایران هم وجود دارد، هرچند هنوزنویسنده ها، منتقدین، مجلات و روزنامههایی هستند که دچار این وضعیت نشده باشند، با اینهمه تعدادشان زیاد نیست. به این نتیجه میرسیم که شاید این کارگاهها در ابتدا شروعی امیدوارکننده داشته اند، اما به نظر میآید رفته رفته به به روشی جهت انحصارطلبی در بدنه ادبیات تبدیل شدهاند، و متاسفانه سرانجام منتهی به نوعی از ادبیات شدهاند که نویسنده اش را به استثمارپذیری و ادبیات را به طرف گفتمانی ملوک الطوایفی سوق داده است.
منبع: baharnews.ir