آیندگان را گمراه نکنیم

به گزارش ایران خبر، /مشکل پایان‌بندی و آفت ناخوشایندی به نام «پایان باز» به مهم‌ترین ضعف فیلم‌های ایرانی ابتدای دهه ۱۳۹۰ تبدیل شد و بسیاری از فیلمسازان به همین دلیل از منتقدان نمره منفی گرفتند. بعدتر موضوع تلخی و تیرگی فیلم‌ها مطرح شد و اینکه اغلب محصولات سینمایی، صرفاً روی سیاهی‌ها و کژی‌ها دست می‌گذارند و رئالیسم اجتماعی را با مضمون بافی درباره انحطاط اجتماعی و فقر و فلاکت و ادبار اشتباه می‌گیرند.‌ آش آنقدر شور شد که نیروهایی علیه این جریان موضع گرفتند و هر فیلمسازی که به نقد اجتماعی نزدیک می‌شد یا فیلمش لحن گزنده واقع‌گرایانه داشت به چوب سیاه‌نمایی رانده شد. کم کم تشخیص سره از ناسره به امری ناممکن تبدیل شده بود و نمی‌شد فهمید که چه کسی منتقد آسیب شناس است و چه کسی سیاه‌نمای غرغرو  و منفی‌باف.امسال هم بازمانده‌های این موج در جشنواره حضور دارند و یک بار دیگر نشان می‌دهند که برای بسیاری از فیلمسازان ما، هنوز تفاوت میان واقع‌گرایی و تعهد اجتماعی با مرثیه‌خوانی درباره معضلات و تیرگی‌ها روشن نیست. فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» ساخته منوچهر هادی نمونه آثار تلخ و تیره‌ای است که تصویری یکسره سیاه و خشن و هولناک از جامعه امروز نشان می‌دهد. فیلم مجموعه‌ای از رفتارهای عصبی و تعرض کلامی و فیزیکی و جر و بحث‌های بی‌پایان است.در سراسر زمان فیلم همه مشغول پرخاش و کلنجارند و به هر بهانه‌ای باران ناسزا و توهین و تهدید را بر سر یکدیگر می‌بارانند. فضایی که در فیلم تصویر شده آکنده از عصبیت و ناامنی است و بنیان‌های بازدارنده اخلاقی عملاً نادیده انگاشته می‌شوند، مناسبات شخصیت‌ها بر مبنای فریب و منفعت‌طلبی پیش می‌رود و به سیاق قانون جنگل، هر کسی برای گرفتن حقش یا رسیدن به خواسته‌اش،‌ متکی به زور بازو و عربده‌جویی و توهین و تهدید است. «اگر می‌خواهی به خواسته‌ات برسی باید طرف مقابل را با فحش و پرخاش و تهدید مقهور و منکوب کنی.»طبیعتاً این آشفته بازار ناامنی و خشونت و عصبیت، قرار بوده بازتابی از وضعیت عمومی جامعه امروز باشد و مناسبات مردم کوچه و بازار را باز نمایاند ولی یک نکته مهم در این میان نادیده گرفته می‌شود، اینکه جامعه ما تلفیق متضاد سیاه و سفید است. همانقدر که فقر و ناامنی وجود دارد در کنارش ثروت و رفاه هم هست و چنان دیوار به دیوار، که گاه در قالب اختلاف طبقاتی و فاصله فقیر و غنی، دل آزار و ناراحت‌کننده می‌شود. نادیده گرفتن هر یک از این وجوه متضاد و پشت‌سر هم چیدن سیاهی‌ها، طبعاً خواسته کارگردان را برآورده می‌کند و تصویری برآشوبنده و تلخ می‌سازد که روی تماشاگر هم اثر می‌گذارد اما دورنمای واقعی و قابل اعتمادی از جامعه امروز پیش چشم مخاطب نمی‌گذارد و این با هدف بنیادی فیلم که ارائه تصویری رئالیستی از جامعه امروز است تعارض دارد. چنین تصویری همان قدر از واقعیت دور است که تصویرهای دستچین شده موسوم به «لاکچری» (که صحنه‌هایی از زندگی لوکس جوان‌های پولدار تهران را نشان می‌دهند) غیرواقعی هستند. این نوع مواجهه با موقعیت موجود به بازنمایی شکل ناقص و مثله‌شده‌ای از واقعیت می‌انجامد که طبیعتاً نمی‌توان به درستی‌اش اعتماد کرد.نظیر همین رویکرد انتخابی و دستچین شده را در فیلم‌های دیگری که داعیه روایت‌گرایانه و موضوع اجتماعی دارند نیز می‌توان دید. محیط فقیرانه و دغدغه‌های خشن و دشوار آدم‌ها در زندگی محقر طبقات فرودست فیلم انزوا (مرتضی علی عباس میرزایی) نیز بازتاب یافته است. مرد در هم شکسته‌ای که از زندان بیرون می‌آید تا مصیبتی را از سر بگذراند، زن ناکامی که «لذت» عنصر گمشده زندگی‌اش است، دوستانی که برای منافع شخصی همه استانداردهای اخلاقی را زیر پا می‌گذارند ولی مثل بلبل از معرفت و مرام سخن می‌گویند. همه این عناصر در دورنمای مهیب جامعه در فیلم بدون تاریخ بدون امضا (وحید جلیلوند) نیز دیده می‌شود. اصلاً درباره فراوانی عنصر مرگ و تصویر جنازه و غسالخانه در فیلم‌های این دوره از جشنواره فجر، باید مطلبی مفصل و جداگانه نوشت اما قطعاً این اله‌مان مفهومی غلیظ و سنگین، بازتابی از حس درونی فیلمسازان و استعاره‌ای از وضعیت موجود است که ناخودآگاه هنرمند را درنوردیده و در قالب اشاره‌ای سینمایی  در گوشه و کنار فیلم‌های امسال جا خوش کرده است.طبیعتاً حرف این نیست که نباید تیرگی‌ها و معضلات را تصویر کرد. اصلاً یکی از رسالت‌های فیلمساز این است که حال و هوای جامعه و رسم زمانه‌اش را ثبت کند اما این تصویر باید ریشه در واقعیت داشته باشد و واقعیت (لااقل در جامعه پیچیده امروز) یک منشور چند وجهی و پر از جزئیات است. با رویکرد کلی و قطار کردن یکسری شعار و استعاره نمی‌توان به عمق واقعیت چنین جامعه‌ای رسید. آنچه امروز تحت عنوان رئالیسم اجتماعی می‌بینیم اغلب شکل از ریخت افتاده و ناقص واقعیت است و آیندگان نمی‌توانند به عنوان سند تصویری یک دوران به این فیلم‌ها مراجعه کنند و واقعیت را در دل تصویرها جست‌وجو کنند.


منبع: irankhabar.ir