یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی

برترین ها – ایمان عبدلی:

مناظره کنندگان یا (مطالبه هفته)

مناظره های سیاسی هر وقت تلویزیونی شده، تاثیر گذار بوده و در حافظه مردم جای گرفته؛ چه دهه شصت و مناظرات تئوریک گروه های سیاسی از مجاهد تا توده ای که مقابل هم می نشستند و در تلویزیون مباحثه می کردند و چه دادگاه های کرباسچی که شکل دیگری از عرصه ی عیان سیاست ورزی در مقابل چشمان مردم بود و یا ۸۸، که تقابل های تلویزیونی شکل نزاع گرفت و البته انتخابات ۹۲، همیشه قرار گرفتن مدعیان سیاست مقابل چشمان مردم به شور سیاسی کمک کرده، البته که مساله خیلی پیچیده نیست و در همه جای دنیا  و حتی در همان آمریکا هم اصلا برگ مناظره ها برنده است و دردانه فضای سیاسی است.

سوال این جاست که کدام عرصه ی سیاسی مثل مناظره ها، آنقدرعیان و شفاف است؟ کدام میتینگ و سخنرانی؟ کدام روزنامه و سایت می تواند جای پخش مناظره ها آن هم به صورت زنده از تلویزیون رسمی یک کشور را بگیرد؟ خب هیچکدام! چون مناظره ها ماکتی شبیه سازی شده از کل رفتارهای هر کاندیدا در چهار سال پیش رو خواهد بود. در مناظره شما می توانید کاندیداها را جور دیگری ببینید؛ هنگام عصبانیت چگونه اند؟ واژه هایشان به کدام نگاه نزدیک است؟ چه لباسی می پوشند و زبان بدنشان چه می گوید؟ در هنگام استیصال و درماندگی، چه راهکاری برای برون رفت از وضعیت دشوار دارند؟ مناظره ها خصوصا اگر زنده باشد، غافلگیری دارد و غافلگیری شدیدا افشاگر است و به مخاطب عیار آدم ها را نشان می دهد.

یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی 

 هیچ کدام از کانال های تلگرامی و ستادها چنین امکانی ندارد. این امکان، قدرت تشخیص بی بدیلی به رای دهندگان می دهد. نمونه اش همان «گاز انبری»دوره قبل، یک جمله تاثیر گذار که قدرت شگفت آوری در یک انتخاب کلان داشت. عده ای درست یا غلط همان دو جمله ی پینگ پینگی قالیباف و روحانی را معیار انتخاب قرار دادند. همین میل و مطالبه است که اصلا مناظره ها را تنظیم شده و محدود نمی خواهد. خب اگر قرار به تنظیم و تحدید باشد که این همه کانال های تلگرامی هواداری کاندیداها دائما برنامه ها و سخنرانی ها را به اشتراک می گذارند. هر کاربری می تواند در گوشی اش و در هر مکانی ویدئو و متن این برنامه ها را مشاهده کند، چه نیازی است که خودش را در قاعده ی کنداکتور تلویزیون قرار دهد و مناظره ای کارگردانی شده را ببینید. به عبارتی مناظره ها اگر زنده نباشد و اگر افشاگرانه و تقابلی نباشد، هیچ جذابیتی ندارد، چون هیچ چیزی اضافه بر دیگر امکان های تبلیغات ندارند.

مضاف بر این که وقتی شورای نگهبان با فیلترهای قدرتمند، جمعی غربال شده و مطمئن را پیش روی انتخاب کنندگان قرار داده، نباید نگران موج های کاذبی مثل سال ۸۸ باشیم. از این جمع شش نفره هیچ کدام از دسته بی گدار به آب زنندگان نیستند و همه ی این ها مصالح نظام و کشور را رعایت می کنند، باقی شور انتخاباتی است که برای هر جماعت در آستانه ی رای لازم است. بماند که در چنین مواقعی رسانه ملی به ماهیت اساسی یک رسانه نزدیک می شود و به واقع «رسا» می شود. همین معدود فرصت های دیده شدن صدا و سیمای در حال احتضار را نگیریم، این بازی سراسر برد است. تقاضای پخش زنده مناظره  دقیقا مصداق یک مطالبه به حق عمومی است.

عادل فردوسی پور و جواد خیابانی یا (گزارشگران هفته)

در این چند وقت اخیر که کری های پرسپولیس و استقلال به لطف رقابت تقریبا نزدیک  دو تیم و تقویت کری خوانی در شبکه های مجازی پر رنگ شده، شکل های جدیدی از تعصب به تیم های رنگی را شاهدیم. طرفداران دو تیم رنگی پایتخت روی کوچکترین و بی اهمیت ترین اتفاقات مرتبط به تیم های مورد علاقه شان مانور می دهند. یک روز جواد خیابانی فحش می خورد و روز دیگر عادل فردوسی پور و … ظاهر ماجرا کم اهمیت شمرده می شود اما در واقع پرده از واقعیات تلخی بر می دارد که در خودش حجم نگران کننده ای از تعصب ورزی و کنار زدن اصول زندگی متمدنانه را دارد.  چرا و به چه حقی یک جمله ی کنایه آمیز در مورد ستاره های رنگی تحمل نمی شود؟

یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی 

بله فوتبال است و تماشاچی فوتبال عوام است و نباید از آن ها توقع اندیشه ورزی داشت، اما این له کردن دریچه های ارتباط و گفت وگو به اسم علاقه مندی به یک تیم فوتبال، تا کجا می تواند اجازه رشد داشته باشد؟ اصلا همین میل کور فزاینده و پوچ به تیم های پایتخت، بستر خیلی سواستفاده های مالی در همین دو تیمی است که با بودجه عمومی گردانده می شود. این خیل جمعیت چه توقعی از یک گزارشگر دارند؟ فراموش نکنیم صدا وحس یک گزارشگر بی شباهت به نریشن یک مستند نیست! فوتبال هم مستند است؛ واقعیت یک مبارزه که به انضمام یک صدا و کلی احساسات که بر جذابیت آن مستند اضافه می کند، تفریحی دلپذیر می شود. گزارشگر فوتبال می تواند تا جایی که دچار افراط نشده، کنایه بزند و نمک بریزد و حتی هواداری کند! این که کدام بازیکن در کدام منطقه از زمین، چگونه پاس می دهد و توپ کجای زمین است را که دوربین ها نشانمان می دهند.

حالا مثلا خیابانی به ستاره های استقلال بنازد و عادل، منصوریان را دست بیاندازد،مگر چه می شود؟ آیا قرار است از ستاره و مربی و بازیکن هم قدیس بسازیم؟ نباید نزدیک این ها بشویم؟ به نظر که این شکل از هواداری دایره ها تنگ تر می کند و اصلا خفقان آور است. چه بهتر که خودمان به خودمان اجازه تنفس بدهیم. والا که فوتبال بدون این کنایه ها و بالا و پایین ها هیچ لطفی ندارد! حداقل فوتبال وطنی به آن کیفیت نرسیده که بدون افزودنی های مجاز(مثل مزه های گزارشگران)، نمک داشته باشد. این قضاوت ها حاصل تنگ نظری جمعی پریشان احوال است.

پی نوشت: حساب برخی گزارشگران شهرستانی شدیدا متعصب جداست که آن ها مثل تیفوسی های سکونشین غیرقابل تحمل هستند.

لیلا اوتادی یا (بازیگر هفته)

  دورهمی با حضور لیلا اوتادی یک بار دیگر وضعیت رقیق فرهنگی موجود در جامعه را نشانمان داد؛ وضعیتی سطحی و نه چندان اصیل که از پی به هم ریختن ساختارها حاصل شده است. به واقع در چنین وضعی هر کس می تواند با قاب کردن یک افاده یک موقعیت به ظاهر فاخر را مدعی شود.

لیلا اوتادی بازیگر فیلم هایی چون: اخراجی ها، چهار انگشتی، چپ دست و آثاری از این دست، که در خوشبینانه ترین حالت متعلق به سینمای بدنه است، ادعا می کند جزو ده بازیگر برتر سینمای ایران است و دیگرانی هم ادعای های دیگری می کنند؛ کاندیدایی از رای میلیونی حرف می زند و فلانی از استقبال چند ده هزار نفری در سفر های خارجی، مردم در اینستاگرام ادعای خوشبختی و فرهیختگی را توامان دارند و این چرخه مریض همین طور از فردی به فرد دیگر منتقل می شود.

یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی 

مساله محدود به اوتادی و چهار متوهم دیگر نیست، هر گوشه اش را که نگاه بیندازید با مردمی ناراضی و ریا کار مواجهیم که در کوتاه ترین و سریعترین حالت پی افاده ای هستند که ندارند و می خواهند داشته باشند. پس نشانه هایش را بر می دارند، به مرور چنین مرضی عادت زندگی هایمان می شود. ما با خودمان رو دررو نمی شویم و کم کم باور می کنیم که مثلا روشنفکریم، چون چند بار قهوه ی تلخ خورده ایم و حتی عکس هایش را هم به اشتراک گذاشته ایم! ما باور می کنیم با تب روز و شب دنیا همراهیم و عقب نمانده ایم و ال کلاسیکو باز شده ایم! مهم نیست واقعا چقدر از فوتبال لذت می بریم، مهم تر افاده ی هواداری مسی و رونالدو است.

 ما باور می کنیم اهل سینماییم، چون در صف فیلم های جشنواره ایستاده ایم و استوری هم گذاشته ایم! ما با خودمان دائما در تضادیم و این وضعیت کمترین آسیبش افزایش نارضایتی از خودِ واقعی است. یعنی عصبی تر و کم حوصله تر، این ارائه حقه بازانه از چیزی که نیستیم و صرفا دوست داریم باشیم، حتی به مذهب و مناسک آن هم رسیده و شاید از همان ریشه گرفته باشد و باقی تکرار مکرارت است. گاهی باید توقف کنیم، کجای ذهنمان را بوتاکس کرده ایم؟ کجای وجودمان را با افاده های بی اصالت زیبا نشان می دهیم؟ میل به چیز دیگری بودن، همه ی عرصه ها را در نوردیده و با کلی آدم بدون اصالت طرفیم هوای مه آلود و تشخیص های غلط، می تواند همان معدود جمعیتی که با اصالت هستند و به دنبال حقیقت اند را به اشتباه بیاندازد.

بله! اوتادی به بازیگر بدنه بودن راضی نیست و گمان می کند جزو ده بازیگر برتر است و این حکایت در حوزه های گوناگون ادامه خواهد داشت. اصلا از این به بعد هر که را دیدید خیلی مستقیم در دوربین خیره شد و محکم حرف زد، حساب کار دستتان بیاید که اصیل نیست! اصیل ها این روزها یا در خانه اند و یا اگر هم جلوی دوربین بیایند، گونه هایشان از غربت و شرم سرخ شده و سری به پایین دارند. مثل این که هنوز هم زمستان است و سرها در گریبان و زمین دلمرده.

قیصر امین پور یا (شاعر هفته)

زادروز امین پور بهانه ای است که از او بنویسیم. او که از آغازگران آشتی میان فرم و محتوا در گونه ی هنر انقلابی و متعهد بود. از اولین ها و جدی ترین های گروهی بود که در دهه اول انقلاب انگشت شمار بودند و حالا راهشان را امثال فاضل نظری در شعر و محمد حسین مهدویان در سینما ادامه می دهند. وقتی پس از سال ها شانتاژ تبلیغاتی، باور عمومی همنشینی هنر و مذهب و انقلاب  را باور نداشت، دسته ای از راه رسیدند که متوجه بودند، شعارگرایی و ذهنیت ایدئولوژیک نفوذی ندارد و نمی تواند حرف مذهب و انقلاب را در قالب هنر به مخاطب القا کند، آن ها به فرم بها دادند ویکسره محتوا نبودند.

امین پور از همان دسته است؛ همو که در شعرش با زبانی ساده و روان و زلال از نگرشی قطعیت گرا و جزمی و به نگرشی نسبی و جهان شمول رسید. او در شعرهایش از عواطف انسانی، از فلسفه و از ایده آل ها و آرمان هایش نوشت اما هر چه گذشت، بیشتر از زبان شعاری و زننده فاصله گرفت و به همین دلیل هم هست که حالا از او کلی شعرهای دلچسب و گوارا به یادگار مانده و به جرات برخی مضامین فلسفی را هیچ کس به اندازه او قدرتمندانه وارد شعر پارسی نکرده. (حداقل طی دو دهه اخیر).

یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی 

 هنرمند یگانه و پیشرو، می تواند اتفاقا انقلابی و و آرمان گرا هم باشد و این فرضیه ای بود که با وجود امثال قیصر امین پور به اثبات رسید.  کسی که در نهایت جدیت و وسواس و البته برخواسته از مکتب حوزه هنری و سازمان تبلیغات هیچ وقت کپی دیگران نشد و در راه خودش قدم زد. گفته بود سه شنبه ها کم حوصله است و سه شنبه رفت. بعد تو آیا؟ بعد تو هرگز؟

اما چرا/ آهنگ شعرهایت/ و رنگشان تلخ است؟/ وقتی که بره ای/ آرام و سر به زیر/ با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر/ نزدیک می شود/ زنگوله اش چه آهنگی دارد؟

هاشمی طبا و جهانگیری و… یا (وعده های هفته)

فضای رقابت های انتحاباتی آمیخته به وعده و عید است و نمی شود رقابت های یا انتخاباتی را بدون وعده هایش تصور کرد، در این میان برخی وعده ها در ابهام و کلیت رشد می کنند و بیشتر کارکرد کوتاه مدت دارند، از راه های شناخت پوپولیسم و عوامفریبی همین وعده های کلی است که بدون اطلاعات دقیق و توجیه آن در ذهن مردم فقط صادر می شود و افکار عمومی را جلب می کند، پیشتر مهدی کروبی در سال ۸۴ از این جنس وعده ها داد و آرای قابل توجهی جلب کرد و بعدتر محمود احمدی نژاد هم از همین استراتژی استفاده کرد.

این جنس وعده ها چون دقیق نیستند راحت صادر می شوند و سخت اجرایی و عاقبتی جز بالابردن توقعات مردم و بعدتر سرخوردگی و بدبینی ندارد، حالا که فضای کلی کشور به سمت عقلانیت در حال حرکت است، کاش از این جنس وعده ها کمتر بشنویم.


منبع: برترینها