چگونه او را نشناختید؟
مهدی دادویی نژاد
یکی از مهمترین وصیتهای حضرت علی (ع) به فرزندانش توصیه همزمان ایشان به نظم و تقوا در امور و کارها است تا امورات آنچنان که شایسته و بایسته است بر روال طبیعی خود حرکت نماید، ارتباط بسیار عمیقی میان این وصیت ومبانی توسعه در تمامی عرصهها برقرار است، نظم و تقوی داشتن در کارها و امورات دنیوی اساس پیشرفت و توسعه خواهد بود، چیزی که امروز ایران و تاریخ معاصر ایران از داشتن همزمان این دو بی بهره بوده و به احتمال زیاد این همزمانی را تنها میتوان در کشورهایی دید که از لحاظ کلامی شاید این مفهوم را از مولا علی ندیده باشند اما در عمل مقید به آن هستند.
نظم به معنای عدم هرج و مرج و قرارگیری هر چیز در جای خود مبین عدل است و تقوی هم خویشتنداری و دوری از ارتکاب فعل ناصواب و رنجآور. سخنان حداد عادل در مورد احمدی نژاد دقیقا مصداق نوعی بیتقوایی و بی نظمی است، چه در مورد شخص حداد عادل، چه در مورد مشی مورد دفاع او، واقع کلام در سیاست این است که بعد از انقلاب و به واسطه فعل و انفعالاتی که پس از آن رخ داد بسیاری افراد تازه وارد در جایگاهی مشغول به فعالیت شدند که نه تخصصی در آن داشتند و نه تجربه ای، عدهای پا را فراتر گذاشته و با غیر مرتبطترین نوع تحصیلات و صرفا بر مبنای انقلابیگری به مقامات کلانی دست پیدا کردند که هنوز آفتهای دوره تصدی ایشان در کشتزار ایران وجود دارد.
اما این مواضع در دهه چهارم انقلاب نشان از آن میدهد که عدهای که جمعیت کمی هم نیستند در سیاست ورزی و درک مفاهیم مربوط به آبادانی و پیشرفت هم چنان در کلاس اول بعد از انقلاب درجا زدهاند و متاسفانه مهرههای تاثیر گذاری در برهه بعد از انقلاب هم بودند و هنوز هم در جناح خود در عین بی نظری صاحب نظرند، تنها با ذکر این سخن حداد عادل میتوان به عمق این فاجعه پی برد که او هنوز احمدینژاد را نمیشناسد و نرمافزارهای رفتاری او را درک نکرده اما هم چنان از انتخاب خود و همفکرانش در مورد او دفاع میکند، آیا این مصداق بی تقوایی نیست؟
بی تقوایی سیاسی جز این معنای دیگری هم دارد؟ هر روز که از دوران پرملال تصدی ریاست جمهوری احمدی نژاد میگذرد گوشهای از تندرویها و هرج و مرج طلبیهای او در حال روشن شدن است و دوستداران ایران و این نظام از لطمههای هشت ساله او میگویند، کسانی که روزی به همراه او قد کشیدند حالا از او برائت میجویند اما چه میشود حداد عادل را که روزگاری در کسوت رییس یکی از قوای ایران بوده دلدادگی خود را بی محابا بروز میدهد؟ افرادی از جنس احمدی نژاد افراد اشتباهی بودند که در بی نظمی رشد کردند، در بی نظمی به مقام رسیدند و در حالی سخن از عدالت گفتند که خود مصداق در جای خود نبودن بودند، ظرفیت این افراد ظرفیت واقعی سیاست ورزی نبوده و نیست، افرادی چون ایشان و حضورشان در این کسوتها از موانع عمده پیشرفت بودند و از چنان تقوای سیاسی هم برخوردار نبودند که بتوانند ضعفها و کاستیهای خود را برای اداره امور ببینند و به مشاورت با دیگران اهمیتی بدهند.
حضور پر شائبه حداد عادل در مجلس ششم و ریاست او بر مجلس هفتم که به گمان بسیاری یکی از تاریکترین مجالس ایران بود خود گواه این مدعا است که بی نظمی و بی تقوایی در امور کشور به اوج خود رسیده بود، حال او به لاریجانی و تصمیمهای حافظ منافع اکثریت او میتازد چون ابدا نمیداند سیاست چیست و باید چگونه سیاست ورزی کند. رهبری در جمنا هم چنان به این توهم سیاستدانی امثال او دامن میزند، در حالی که همگان میدانند جمنا چوب حراج را بر تن اصولگرایی ریشه دار زد و باعث هدر رفت سرمایه انسانی اصولگرایان شده، تا کی و تا به کجا قرار است بی نظمی و بی تقوایی سیاسی افرادی مثل حداد عادل افت کشتزار ایران باشد نیز با توجه به حب به قدرت این افراد امری نامعلوم است.
تنها درسی که میتوان از حضور افرادی مانند حداد عادل و تاکیدشان بر درست بودن مدعاهایشان گرفت این است که حال و پس از چهار دهه گذشت عمر از انقلاب هر چیزی را با انتخاب درست در جایگاه واقعی خود قرار داده تا خسارات امثال ایشان کمتر شود و منافع ملی ایران که در گرو توسعه و پیشرفت میباشد اولویت اصلی قرار بگیرد و رانتها را از محدوده سیاست ورزی ایران پاک کرده و افراد را در سر جای اصلی خود قرار دهیم. احمدی نژادها هزینههای مهم و خسارت بار این جامعه برای رشد سیاسی و اجتماعی بودند و حال باید سرلوحه انتخاب افراد برای مقامها باشند، البته جزو نبایدها در انتخاب، چیزی که هنوز هم پای هر دو جناح عمده ایران در ان میلنگد و شایسته سالاری به امری نهادینه شده تبدیل نشده است.
منبع: بهارنیوز