چرا در ایران آمار «تصادف»ات جادهای فزون است؟
محمدآزاد جلالی زاده
در روانشناسی دوران نوجوانی مبحثی وجود دارد که در آن، به این موضوع اشارت می شود که نوجوان برای کسب هویت و استقلال به سمتی پیش می رود که به اصطلاح به آن «همه توانی» گفته میشود و آن حالتیست که نوجوان باور می کند که هر کاری از وی بر می آید و هیچ مساله ای نمیتواند به او آزار و آسیبی رساند، او به اصطلاح همه فن حریف است و پاشنه آشیلی ندارد، امری که بعدها با بزرگتر شدن نوجوان و کسب تجربت های گوناگون، غیرعقلانی و ناممکنی آن اثبات میگردد. اما این موضوع همه توانی انگار در امر «رانندگی» ایرانیان درونی شده و ربطی به سن و سال ندارند؛ اغلب ایرانیان در هنگامه رانندگی در ذهنشان به «همه توانی» مطلق می رسند و به گونه ای خودروی خویش می رانند که انگار قهرمان های رویین تن هالیوودی اند.
نکته مورد تامل دیگر در حوزه رانندگی ایرانیان آن است که اساساً باور به آموزه «علّت- معلولی» در آنان به شدت کمینه است و انگار در حوزهای عرفانی سیر و سلوک جادهای میکنند! و بدان باورند که اولاً در هیچ صورتی برای آنان اتفاقی نمی افتد لابد چون با دیگران «دیگر انسانها» فرق دارند!!؟ و اگر هم زبانم لال! احیاناً ماشینی از روبرو و کنار به آنها برخورد کند، آنها آسیبی نمی بینند و دیگری «ان» آسیب می بیند «نند» و همین که خود آسیب نبینند، بقیه مسایل مهم نیست.
خلاصه آنکه، بنا به دلایلی چون «همه توان» دانستن و «همه فن حریف پنداشتن» خویش؛ باور به فرق داشتن اساسی با دیگر انسانها و عدم ضربه پذیری ؟! و نیز عدم باور به امر علت – معلولی ساده ای چون سرعت زیاد منجر به عدم کنترل خودرو و نهایتاً آسیب پذیری می شود، تا آنجا که ماشین جا داشته باشد! پدال گازش را فشار میدهیم و چونان مجنونان می رانیم و بسیاری اوقات ترمز و فرمان ذهنی مان را از جا می کَنیم و اگر خدای ناکرده اتفاقی هم برایمان افتاد، اگر زنده ماندیم که خودمان!؟ آن را به تقدیر نسبت می دهیم و اگر به عالم بالا رفتیم، بازماندگانمان با نثار فاتحه ای ، سرنوشت را مقصر دانسته و به گفته ی قابل تامل «رضا مارمولک»، حماقت ما و خودشان را گردن خدا می اندازند!
منبع: بهارنیوز