چرا باید تحریم انتخابات را تحریم کرد؟
– فاطمه شیرازی: «شاید شما در انتخابات شرکت نکنید ولی هموطنانی هستند که حتماً در انتخابات شرکت کرده و برای شما هم تصمیم خواهند گرفت!»، «رای میدهم چون دولت روحانی حقوقهای نامتعارف را انکار نکرد. عذرخواهی کرد، اصلاح کرد و به خزانه برگردوند.»، «رای میدهم چون زیر سایه ثبات نسبی و دولتی عقلانی میشود به دموکراسی اندیشید، نه زیر سایه تحریم و خطر جنگ و بیثباتی.»، «صندوق رایگیری سادهترین راه رسیدن به اصلاحات هستش.» این جملات نمونههایی از توئیتهایی است که مردم با هشتگ «رای-میدهم» در توئیتر منتشر کردهاند. توئیتهایی که نشاندهنده نگرانیهایی از تحریم انتخابات در فضای مجازی است. این نگرانیها نیز ناشی از مواضع برخی افراد در فضای واقعی و مجازی است که معتقدند تحریم انتخابات میتواند بیشتر از شرکت در انتخابات آنها را به اهداف سیاسیشان نزدیک کند.
اما مساله تحریم در انتخابات پیشرو تا چه حد جدی است؟ به نظر میرسد نگرانی از احتمال حضور پیدا نکردن افراد در انتخابات به قدری جدی است که برخی چهرههای سیاسی فعال در فضای مجازی نیز به آن پرداختهاند. حتی شخص رئیسجمهوری هم در جمع جوانان و نخبگان آذربایجان شرقی، اظهاراتی مطرح کرد که نشان میداد نگرانی از احتمال حضور پیدا نکردن مردم در انتخابات بیپایه نیست. حسن روحانی با بیان اینکه روبهروی هم نباید بایستیم و انتخابات برای سربلندی ایران است، گفت: «انتخابات برای نزاع و تهمت زدن به یکدیگر نیست، بلکه انتخابات باید در راستای سربلندی کشور باشد و همه وظیفه داریم مردم را برای حضور پرشور پای صندوقها تشویق کنیم، اگر همه پای صندوق بیایند، مطمئناً جایزه این حضور را از صندوق دریافت خواهند کرد.»

چندی پیش شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده، طی یک سخنرانی اظهار کرد: «معمولاً دولتها وقتی روی کار میآیند در مرحله اول ریلگذاری میکنند، اما ما آواربرداری هم کردیم. بذر امید جوانه زده بود. تلاش کردیم که نگذاریم آن پژمرده شود و امیدواریم که تاثیر عملیاتی خودش را در انتخابات آتی نشان دهد.» اما دولت یازدهم چقدر در این زمینه موفق عمل کرده و چقدر توانسته موفقیتهایی را که در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کسب کرده به اطلاع مردم و طرفدارانی که در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم به او رای دادند برساند؟ آیا ممکن است عملکرد دولت روحانی در چهار سال گذشته برای برخی هواداران او ناامیدکننده بوده و آنها را به تحریم بکشاند؟ در این صورت، چگونه میتوان طرفداران ناامید را به عرصه انتخابات بازگرداند؟
جبهه تحریم نحیف شده است
بررسی تجربههای تحریم انتخابات به ما چه میگوید؟
آمارهای منتشر شده گویای آن است که از ۵ /۸ میلیون نفر واجد شرایط حق رای که در همهپرسی اخیر ترکیه شرکت نکردند بخش قابل توجهی از آنان به مخالفان سیاسی کرد حکومت ترکیه وابستگی دارند و عمدتاً در مناطق کردنشین استانهای جنوبی و جنوب شرقی ترکیه بودهاند که از موضعی رادیکال در همهپرسی شرکت نکردند و عدم حضورشان باعث تحکیم قدرت حزب حاکم و به عمل درآمدن خواستههای رجب طیب اردوغان شد. درحالیکه اگر تنها چهار میلیون نفر از این تحریمیها به همهپرسی رای نه میدادند، طرح اردوغان برای تغییر قانون اساسی ترکیه شکست میخورد.
اگر چنین میشد بدون تردید نهتنها با توجه به درصد آرای مثبت و منفی پیروزی با مخالفان بود، بلکه چهبسا در انتخابات آینده، حزب اردوغان نیز با شکست مواجه میشد و آینده ترکیه به گونهای دیگر رقم میخورد. کسانی که صندوقهای رای را در ترکیه «تحریم» کردند یا نسبت به آن «بیتفاوت» بودند، امروز باید پشیمان باشند، اما «تاریخ» فقط پیروزی اردوغان را ثبت خواهد کرد و تغییراتی که نسلهای بعدی ترکیه «باید» تاوان آن را بدهند و پشیمانی آنها را ثبت نخواهد کرد.
متیو فرانکل پژوهشگر موسسه بروکینگز در پژوهشی که در سال ۲۰۱۰ در مورد سرنوشت تحریم انتخابات در ۱۱۷ انتخابات در کشورهای مختلف انجام داد در مورد تحریم انتخابات سراسری عراق از سوی برخی احزاب سنی مدعی است: تا مدتی سیر حرکت به سوی انتخابات سراسری ۲۰۱۰ عراق یکسره چون تکرار صحنهای آشنا مینمود. «جبهه گفتوگوی ملی» بهعنوان یک حزب کلیدی سنیمذهب، در اعتراض به رد صلاحیت صدها نامزد انتخاباتی و بهویژه صلاحالمطلق، لیدر آن حزب به اتهام داشتن پیوندهایی با حزب ممنوعه بعث، تصمیم به کنارهگیری از انتخابات گرفت. در آخرین لحظه، «جبهه گفتوگوی ملی» منصرف شده و تصمیم به شرکت گرفت – که خوشبختانه نشانه فهم روزافزون این امر بود که تحریمها به ندرت موفق شدهاند. عراقیهای سنی بهتر از همه این را دانسته و درس خود را در انتخابات پنج سال پیش از آن، به بهای سنگینی آموخته بودند.

تصمیم جامعه سنی عراق برای عدم شرکت در انتخابات تاریخی ۲۰۰۵، امروز، یکی از فاحشترین خطاهای راهبردی در دوران پس از صدام دانسته میشود. گروههای اصلی سنی مانند «انجمن استادان مسلمان»، «حزب اسلامی عراق» و «فدراسیون قبایل عراق» در اعتراض به تبعیض علیه سنیها از سوی احزاب شیعه و دولت موقت ائتلاف نیز با این برهان که یک انتخابات مشروع نمیتواند در شرایط اشغال کشور انجام شود، تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند. این گروهها ابتدا کوشیدند تهدید به تحریم را به صورت تضمین رسیدن به توافقهایی چون حذف ساختار تکجمعیتی آرا که به سود شیعهها میشد یا طرح زمانبندی برای بیرون رفتن سازمان ملل، به کار ببرند، ولی هیچ یک به نتیجه نرسید.
جای شگفتی نبود که احزاب سنی در انتخابات شکستخورده، تنها پنج کرسی از ۲۷۵ کرسی پارلمان را کسب کرده و طی ماههای کلیدی و شکلدهنده به عراق جدید، در سرمای گزنده خارج از گود باقی ماندند. تحریم همچنین آنها را از روند تدوین قانون اساسی دور نگه داشت و سنیها بدون داشتن نمایندگی کافی در پارلمان، نتوانستند جلوی تصویب قانون اساسی جدید را بگیرند. هنوز هم، لزوم بازبینیهای لازم در این سند، یکی از نقاط اختلاف میان عراقیهای سنی و شیعه است. باید به سنیها این امتیاز را داد که زود متوجه خطای رفتارهای خود شدند و در انتخابات دسامبر ۲۰۰۵ شرکت کرده، بدنه نمایندگی خود در پارلمان را ۱۱ برابر، یعنی تا ۵۵ کرسی بالا بردند؛ اما تنشهای فرقهای برجا ماند.
نمونه عراق، نیز ادعای پژوهش پیشگفته را تایید میکند: تحریم انتخابات به ندرت موثر میافتد و حزب تحریمکننده همواره به وضعیت بدتری درمیغلتد. از سوی دیگر، تهدید به تحریم میتواند فوایدی داشته باشد، بهویژه در جوامع و کشورهای مهم و حساس. کوتاهسخن، اگر شرکت نکنی، نمیتوانی برنده شوی.
نخستین نتیجه منفی، به حاشیه راندهشدن گروه تحریمگر است. این یک نتیجه رایج است، زیرا تحریم یعنی حزب اپوزیسیون به طور خودخواسته، از رقابت دورهای برای کسب قدرت سیاسی کنار میرود. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کنترل دولت و وزرای آن به معنای کنترل مراکز حساس اداره کشور است. پس، گزینه شرکت نکردن، گروه سیاسی را به موقعیت یک «اپوزیسیون زبانی» تنزل میدهد که نفوذی در رقابت برای کسب منابع ناچیز حکومتی ندارد. نیروی اپوزیسیون که فاقد ابزارهای به دست گرفتن امور است، وادار به تکیه بر نارضایتی مردم از حکومت شده، آن را به وسیله بسیج تبدیل میکند.
به حاشیه رانده شدن، زمانی تشدید میشود که حمایت بینالمللی چنانچه گفته شد، تحقق نمییابد. تصمیم به شرکت نکردن، اغلب میتواند به احساس محرومیت و تنش داخلی آسیبزنندهای بینجامد.
در عرصه سیاسی ایران موضع تحریم انتخابات در سال ۱۳۸۱ و در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر از سوی گروههای مخالف و منتقد اصلاحات به طور جدی مطرح شد و در فضای دلسردکننده آن روزها مورد اقبال بخشهایی از طبقات متوسط شهری که به طور معمول پایگاه رای اصلاحطلبان به شمار میآمدند قرار گرفت اما در عمل به قدرت گرفتن تندروترین نیروهای راست سیاسی که در دورترین نقطه سیاسی نسبت به مطالبات بیانشده تحریمکنندگان قرار داشتند منجر شد. در پایتخت اکثریت شورای شهر در اختیار جریانی قرار گرفت که از طریق محمود احمدینژاد هدایت میشد و به همین سبب او را بهعنوان چهرهای افراطی و تندرو به شهرداری تهران منصوب کردند.
ارزیابیها از انتخابات سال ۱۳۸۴ نیز گویای آن است که تداوم غلبه گفتمان تحریمی بر گفتمان اصلاحات اصلیترین مسبب شکست اصلاحطلبان بود اگرچه بسیاری از تحلیلگران معتقدند عدم ائتلاف اصلاحطلبان با یکدیگر و حضور با سه چهره مختلف در عرصه رقابت علت شکست اصلاحطلبان و به ریاستجمهوری رسیدن محمود احمدینژاد بود اما به باور من رویگردانی بخشهای موثری از پایگاه رای اصلاحطلبان از مشارکت در انتخابات سبب شکست جریان اصلاحات در انتخابات سال ۱۳۸۴ بود و این رویگردانی به هیچوجه متاثر از تکثر کاندیداهای اصلاحطلب نبود.
در حالی که در سال ۱۳۸۰ نزدیک به ۶۸ درصد واجدان حق رای در انتخابات شرکت کرده بودند موج تحریم انتخابات موجب شد حدود ۱۰ درصد از این عدد در انتخابات سال ۱۳۸۴ کاسته شود و سطح مشارکت به حدود ۵۸ درصد برسد. ۱۰درصدی که مشخصاً از سبد اصلاحات کاسته شد و حتی اگر به شرط حضور میان سه کاندیدای اصلاحطلب یعنی آقایان هاشمی و کروبی و معین توزیع میشد قطعاً سرنوشت انتخابات نتیجهای غیر از این داشت. پس از روی کار آمدن دولت افراطی و پوپولیست احمدینژاد و در پرتو آثار مدیریت او بر کشور عملاً جامعه ایران عبرت جدی از تحریم کردن انتخابات گرفت و اگرچه در انتخابات پرحاشیه سال ۱۳۸۸ به هر دلیل تغییر شرایط با انتخابات ریاستجمهوری میسر نشد اما هیچ یک از نیروهای موثر و جدی سیاسی ایران در سال ۱۳۹۲ حتی با وجود رد صلاحیت مرحوم هاشمی تردید جدی نداشت که با تحریم انتخابات هیچ نتیجهای جز تداوم شیوههای به شدت آسیبزننده و پرهزینه افراطیهای راست به بار نخواهد آمد.

امروز نیز در آستانه انتخابات ریاستجمهوری شواهد حاکی از آن است که گفتمان تحریم انتخابات جز عدهای که به طور سنتی مشروعیت نظام و انتخابات را به چالش میکشند و به نظر میآید که به نیروهای حذفشده از توجه افکار عمومی ایران بدل شدهاند حامی جدی دیگری ندارد.
حساسیت افکار عمومی نسبت به نتایج هشت سال مدیریت برآمده از قهر انتخاباتی مردم و نیز توجه و حساسیت نسبت به سرنوشت همهپرسی ترکیه و البته نتیجه غیرمنتظره انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا و نیز نتایج برگزیت در انگلستان قطعاً افکار عمومی ایران را نسبت به ظهور مجدد افراطیون در عرصه قدرت ایران حساس کرده است و به همین لحاظ جبهه تحریم را نحیف و نحیفتر میکند.
تحریم تحریم انتخابات
تحریم انتخابات موضوعی است که هنگام برگزاری هر انتخابات با شدت کم یا زیاد مطرح میشود. در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم بار دیگر این بحث مطرح است. اما تحریم این انتخابات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟ عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات و مدرس دانشگاه، میگوید: «تعدادی از مردم گاهی رای میدهند و گاهی نمیدهند و بعضی اوقات حضورشان تعیینکننده میشود. مثلاً در سال ۸۴ تعداد کسانی که در مرحله دوم به آقای هاشمی رای ندادند، بالا رفت و نتیجه آن هشت سال فاجعه برای کشور، مردم عادی و نیروهای نخبه سیاسی شد و همه ضرر کردند. اگر تحریمیها بتوانند افراد مردد را جذب کنند، امکان بروز یک فاجعه دیگر در کشور وجود دارد.» رمضانزاده تاکید میکند: «همه کسانی که به آینده کشور علاقه دارند، باید علاوه بر رای دادن، تشویق به رای دادن و ارائه واقعیتها به سایر مردم را در دستور کار خود قرار دهند.» سخنگوی دولت اصلاحات معتقد است: «نفع تحریم انتخابات به آن طیف فکری میرسد که به رای مردم اعتقادی ندارند، معتقدند مردم هیچکارهاند و رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد. این طیف از رای ندادن مردم استقبال میکنند چون وقتی مردم رای میدهند، خلاف نظر آنها رای میدهند.»
در شرایط امروز کدام گروههای سیاسی طرفدار تحریم انتخابات هستند؟
من نمیدانم چه کسانی دنبال تحریم هستند و چه کسانی نیستند، چون مواضع خیلی شفاف نیست. برخی دوستان در محافل خصوصی مواضعی بیان میکنند که در محافل عمومی بیان نمیکنند. بهطور مشخص در خارج از کشور، مجاهدین خلق (منافقان) و سلطنتطلبان که همیشه به دنبال براندازی بودهاند طرفداران تحریم هستند. بهجز اینها کسی را نمیشناسم که به دنبال براندازی باشد. فکر میکنم همه عقلای فعال سیاسی به این جمعبندی رسیدهاند که هر گونه تغییری باید از طریق صندوقها انجام شود، اما در اعلام مواضع محافظهکاری میکنند. برای تحریم استدلالی ندیدهایم که قابل بحث باشد. تنها میگویند تغییری ایجاد نمیشود.
برخی میخواهند به اهداف سیاسی خود برسند و اینکه مردم تحت تاثیر مواضع سیاسی آنها در تنگنا قرار بگیرند برایشان اهمیتی ندارد. در حالی که فعالیت سیاسی برای بهبود وضعیت زندگی عامه مردم است نه برای فقط به نتیجه رساندن افکار خاص یک عده روشنفکر. اگر نتیجه عمل سیاسی ما بهبود وضعیت زندگی مردم یا جلوگیری از بدتر شدن وضع زندگی مردم نباشد، چه فایدهای دارد؟ وقتی میگویند در دولت یازدهم چه تغییری ایجاد شده، آدم تعجب میکند. روند رشد تورم در ایران در سالهای ۹۰ تا ۹۲ درست شبیه ونزوئلا بود. ونزوئلا همان سیاستها را ادامه داده و الان تورم در آنجا به بیشتر از ۵۰۰ درصد رسیده است. ما با شرکت در انتخاباتی که برخی افراد میگفتند چه فایدهای دارد، کاری کردهایم که نرخ تورم به زیر ۱۰ درصد کاهش پیدا کند. ما با یک انتخابات کاری کردهایم که بتوانیم با جهان تعامل کنیم و در نتیجه این تعامل درآمد نفتی ما چندین برابر شده و جایگاه منطقهای ما ارتقا پیدا کرده است. آیا این در زندگی مردم اثر نداشته است؟ در فضای مجازی در پوسترهایی که با عنوان چرا به روحانی رای میدهم، منتشر شده، پوستری از رئیس انجمن هموفیلی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی جایی که زندگی مردم در خطر قرار گرفته بود، اما با اقدامات دولت یازدهم بهتر شده است. بر اثر استفاده از داروی بیهوشی چینی بیمار در بیمارستان جانش را از دست میداد، اما امروز دیگر این اتفاق نمیافتد.

البته من هم دوست دارم رفع حصر اتفاق بیفتد، فضا آنقدر آزاد باشد که هر کسی بتواند حرف سیاسی خود را بزند و فضا برای حضور زنان در استادیومها فراهم شود. اینها جزو مطالبات همه ماست، اما آیا محقق نشدن این مطالبات به این معنی است که هیچ اتفاق دیگری هم نیفتاده است. آیا خواستههای عمومی مردم فقط همین مطالبات است؟ مردم مشکل طلاق، بیکاری جوانان و تامین نشدن مسکن دارند. آقای روحانی گامهایی برای حل این مسائل برداشته است. آیا این تغییر نیست که تا امسال قطر در برداشت از منابع پارس جنوبی از ما جلو بوده، اما امروز ما به قطر رسیدهایم و نمیگذاریم منابع ملیمان به غارت برود؟
درواقع نظر شما این است که طرفداران تحریم انتخابات بیشتر اهداف سیاسی دارند و کمتر به زندگی مردم توجه میکنند. اما آیا تحریم انتخابات میتواند به تحقق خواستههای سیاسی آنها کمک کند؟ یعنی این امید را دارند که حمایتی از بیرون دریافت کنند یا با تحریم، حاکمیت را به تغییر رویه وادارند؟
البته من نمیگویم اینها به سایر مسائل مردم اعتنا ندارند، بلکه اولویتبندی متفاوتی دارند. این افراد باید به این سوال پاسخ دهند که در تمام مدتی که تحریم رخ داده، چه نتیجهای حاصل شده است؟ بالاخره حدود ۴۰ سال از استقرار جمهوری اسلامی میگذرد و حداقل ۴۰ انتخابات برگزار شده است. هر انتخابات را عدهای تحریم کردهاند. حالا دستاورد این تحریمها را بعد از ۴۰ بار تجربه به ما بگویند. اگر جواب نداده، استراتژی غلطی است. من کسی را متهم نمیکنم به اینکه به بیرون نگاه دارد، اما میپرسم نتیجه ۴۰ سال تحریم چه بوده است؟ اگر میگویند مردم در تحریم همکاری نکردهاند، خب باز همکاری نمیکنند چون استدلال آنها را برای تحریم نپذیرفتهاند. یکی از افرادی که الان خارج از کشور است، اوایل تابستان ۸۴ به دفتر من آمد که دیگر کار جمهوری اسلامی تمام است، شما هم بیایید علیه جمهوری اسلامی موضع بگیرید.
به نظر شما تحریمکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری چقدر میتوانند تاثیر بگذارند؟
تعدادی از مردم گاهی رای میدهند و گاهی نمیدهند و بعضی اوقات حضورشان تعیینکننده میشود. مثلاً در سال ۸۴ تعداد کسانی که در مرحله دوم به آقای هاشمی رای ندادند، بالا رفت و نتیجه آن هشت سال فاجعه برای کشور، مردم عادی و نیروهای نخبه سیاسی شد و همه ضرر کردند. اگر تحریمیها بتوانند افراد مردد را جذب کنند، امکان بروز یک فاجعه دیگر در کشور وجود دارد. من صریح میگویم که ریاستجمهوری برخی افراد را خطرناکتر از ریاستجمهوری احمدینژاد میدانم. از سال ۸۴ همیشه گفتهام احمدینژاد نمیدانست چه میکند و وقتی کسی نمیداند گناهش بخشودنی است. اما برخی پیچیدهتر عمل میکنند.

چرا عملکرد دولت روحانی در چهار سال گذشته برای برخی هواداران او ناامیدکننده بوده است؟
دلیل نارضایتی برخی از دولت روحانی این است که همه خواستههایشان تحقق نیافته و این درست است. اما من میخواهم بگویم تحقق همه خواستهها در دنیای سیاست هیچ وقت امکانپذیر نیست. هیچ وقت یک رئیسجمهور نمیتواند در چهار یا هشت سال به همه وعدههایش عمل کند. یک دلیل دیگر این نارضایتی این است که آقای روحانی سال ۹۲ با خوشبینی به مسائل نگاه میکرد. اما خواستههایی که روحانی نتوانسته برآورده کند، در حوزه اختیار او نبوده است. آنجا که امکان و اختیارش وجود داشته، روحانی موفق عمل کرده است. اگر به مصاحبههای من نگاه کنید، میبینید که در دو سال اول دولت یازدهم بهشدت از تیم اقتصادی دولت انتقاد داشتم، اما امروز معتقدم این تیم خوب عمل کرده است. یعنی نتیجه عملکردشان که ما از آن خبر نداشتیم، امروز آشکار شده و این نتیجه به نفع اقتصاد کشور است. در برخی نقاط واقعاً اقدامات اساسی انجام شده است.
به نظر شما چگونه میتوان طرفداران ناامید را به عرصه انتخابات بازگرداند؟
به نظر من همه دوستانی که به آینده کشور علاقه دارند، باید علاوه بر رای دادن، تشویق به رای دادن و ارائه واقعیتها به سایر مردم را در دستور کار خود قرار دهند. هیچ کس نباید ساکت بنشیند با این تصور که دیگران هم از آنچه من میدانم مطلع هستند. باید این واقعیتها را به افکار عمومی منتقل کرد. به نظر من این انتقال در فضای مجازی و مطبوعات بهخوبی در حال انجام است. خوشبختانه عملکرد صداوسیما هم در منفی نشان دادن کارنامه دولت خوب عمل میکند و مردم از لج صداوسیما هم که شده به آقای روحانی رای میدهند. در انتخاباتهای سالهای ۷۶، ۸۰ و ۹۲ و هر وقت صداوسیما موضعگیری شدیدی علیه کسی کرده، مردم به او رای دادهاند.
چه کسانی از تحریم انتخابات یا مشارکت پایین مردم بیشترین سود را میبرند؟
نفع تحریم انتخابات به آن طیف فکری میرسد که به رای مردم اعتقادی ندارند، معتقدند مردم هیچکارهاند و رای مردم نباید اثری در تعیین تکلیف کشور داشته باشد. این طیف از رای ندادن مردم استقبال میکنند چون وقتی مردم رای میدهند، خلاف نظر آنها رای میدهند. خلاف نظر آنها یعنی به گوشه رانده شدن طالبانیسم در ایران. چنین کسانی، از رای مردم خوششان نمیآید.
بهطور کلی چه عواملی بر مشارکت مردم در انتخابات تاثیر میگذارند؟
جامعهشناسان میگویند انتظارات عمومی جامعه به صورت سینوسی عمل میکند؛ در دورهای انتظارات سیاسی و در دورهای انتظارات اقتصادی بالاست. اگر به هرم نیازهای مازلو اعتقاد داشته باشیم که میگوید ابتدا باید نیازهای اولیه تامین شود و بعد نیازهای ثانویه، شاید بتوان گفت وقتی وضع اقتصادی مردم مقداری بهتر میشود، خواستههای سیاسی پررنگتر میشود و بعد چون تحقق این خواستههای سیاسی در جامعه ما دشوار است، انتخابی اتفاق میافتد که دستاوردهای اقتصادی هم از بین میرود. امروز همه اذعان دارند که بهترین دوران اقتصادی کشور دوران هشتساله دولت آقای خاتمی بود که بهبود وضع زندگی مردم اتفاق افتاد، شاهد کاهش ضریب جینی، کاهش نرخ تورم، کاهش بیکاری و افزایش رشد اقتصادی بودیم. وقتی این بهبود رخ میدهد، مردم نیازهای دیگری پیدا میکنند و حساسیتشان نسبت به مسائل اقتصادی کاهش مییابد. البته ممکن است در شرایطی هم تغییر جهت نیازها رخ دهد که علت این موضوع را باید جامعهشناسان تحلیل کنند. میتوان گفت رفتار جامعه ایرانی در این زمینه قابل پیشبینی نیست.
به نظر شما الان نمیتوان گفت چه انتظاراتی در میان مردم پررنگتر است؟
امروز واقعاً مساله بیکاری و ضرورت ایجاد تحول بیشتر در رشد اقتصادی نیاز عمومی جامعه است، اما وظیفه نخبگان جامعه معقول کردن این نیاز است. این واقعیت دارد که سالانه یک میلیون تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر جمعیت جویای کار وارد بازار کار ما میشود ولی واقعیت دوم این است که اقتصاد ما ظرفیت تولید شغل برای این جمعیت را ندارد. اگر هم بتوان این میزان شغل ایجاد کرد، به دلیل انباشت بیکارانی که از گذشته شکل گرفته است، حل مساله بیکاری ممکن نیست چون در هشت سال دولت احمدینژاد خالص ایجاد شغل سالانه ۱۴ هزار شغل بوده است، در حالی که باید سالی ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار شغل ایجاد میشد و حالا انباشت نیروی بیکار همچنان باقی مانده است.
منبع: برترینها