وضعیت ایران پیش از اصلاحات ارضی
اقتصاد سیاسی ایران هرگز فئودالی نبوده است. مالکیت خصوصی (بهویژه بر زمین) سست و ناپایدار و بر اشکال گوناگون تیولداری قرار داشت که در آن ملک بهعنوان یک امتیاز نظامی- دیوانی به فرد واگذار میشد.

اقتصاد سیاسی ایران هرگز فئودالی نبوده است. مالکیت خصوصی (بهویژه بر زمین) سست و ناپایدار و بر اشکال گوناگون تیولداری قرار داشت که در آن ملک بهعنوان یک امتیاز نظامی- دیوانی به فرد واگذار میشد. نه اینکه بهعنوان یک حق اشرافی پذیرفته شود. به این دلیل و به دلایل دیگر مالکیت خصوصی نمیتوانست پایدار بماند و تمرکز یابد.
خود دولت بخش مهمی از زمینهای زراعی را در تملک داشت. نظام منوری۱ وجود نداشت و مالکان یک طبقه اجتماعی شهری را تشکیل میدادند. سرواژ۲ وجود نداشت و جز در مورد پرداخت سهم محصول (یا گهگاه اجاره) و مالیات به عوامل گوناگون استثمار، هیچ نوع نظام سنتی، حقوق و تعهدات دهقانی وجود نداشت. شهر و شهرستانها نسبتا وسیع و متعدد بودند، تجارت گسترده و امری تخصصی بود و در بخش شهری پول هم بهعنوان وسیله مبادله و هم بهعنوان ذخیره ارزش نقش بارزی داشت.
انقلاب مشروطه بر علیه استبداد سنتی بود. از سوی بازاریان، ملاکین و متحدان اجتماعی مختلف و روشنفکرشان رهبری میشد و خواه و ناخواه به تقسیم قدرت سیاسی و تقویت مالکیت خصوصی (هم بر زمین و هم بر سرمایه تجاری) انجامید. امحای تیولداری در مجلس اول نه تنها به نفع مالکان بلکه به نفع بازاریان نیز بود که در واقع (همراه متحدان روشنفکرشان) در مجلس صاحب اکثریت بودند.
به این سان راه ملکداری برای بازرگانان علاقهمند نیز هموار شد. فئودالیسم علت اقتدار سیاسی و انحصار اقتصادی زمینداری و ضعف نسبی مالکیت بورژوایی در اروپا بود. بنابراین بورژوازی برای شکستن آن انحصار و نیز تقویت حقوق مالکیت خاص خود، باید با نظام فئودالی در افتد. در ایران نظام استبدادی، علت اقتدار و انحصار مالکیت دولتی و ضعف نسبی همه انواع مالکیت خصوصی بود.
بنابراین تعجبآور نیست که به قدرت رسیدن رضاخان روی هم با مخالفت مالکان و بازرگانان و حمایت افسران بیریشه و مدرنیست ارتش، بوروکراتها، روشنفکران (که وابستگان بالفعل یا بالقوه دولت بودند) روبهرو شد. بهرغم اصلاحات اداری نوین رضاشاه در مورد ثبت اراضی و نظایر آن، مالکان (بهعنوان یک طبقه) در نتیجه افزایش مالیات زمین، انحصار دولتی خرید و فروش محصولات اصلی کشاورزی (که قیمت فرآوردههای کشاورزی را بهطور مصنوعی پایین نگه میداشت.) و از دست دادن قدرت سیاسی و در نتیجه امنیت مالکیت، متضرر شدند.
بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹ هر دو این طبقات توانستند موقعیتشان را تقویت کنند. در این بین مالکان در نتیجه پایگاه قدرت اجتماعیشان و همچنین در بیشتر موارد سوابق تحصیلی بهتر، دارای نفوذ سیاسی بیشتری بودند. پس از چند ماهه اول حکومت مصدق، مالکان تقریبا بهطور کامل از او کناره گرفتند.
زیرا الف) از رادیکالیسم نهضت ملی که موقعیت سیاسی-اقتصادیشان را در معرض تهدید قرار میداد، هراسناک شدند.
پس از کودتای ۱۳۳۲، مالکان برای دوره کوتاهی قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست گرفتند. (گرچه سهم شاه از قدرت، بهعنوان یک متفق و نه نماینده طبقه مالکان از آن خودش بود.) و حتی موفق شدند اصلاحات ارضی مختصری را که به ترتیب قوام و مصدق اجرا کرده بودند، خنثی کنند. لاکن مقادیر زیادی درآمد نفت و کمکهای آمریکا قدرت اقتصادی و نظامی شاه و در نتیجه قدرت سیاسی وی را به زیان زمینداران افزایش داد.
مقابله مختصری در سال ۱۳۳۸ پیش آمد، یعنی هنگامیکه اقبال بهدستور شاه لایحه اصلاحات نسقداری معتدل و ملایمی را که صرفا برای مصرف تبلیغاتی آمریکاییها بود، به مجلس برد. این اولین و آخرین لایحهای بود که نمایندگان در ابتدا رد کردند، گرچه سرانجام تحت فشار فراوان آن را به تصویب رساندند. در این بین در پی تلاش مالکان آیتالله بروجردی، مرجع تقلید وقت در قم، طی بیانیهای علنی گفت که «اصلاحات» ناقض اصول مذهبی است.
مساله اصلاحات منقضی شد. دو سال بعد گروه امینی که در صدد اجرای برنامه اصلاحات ارضی جامعی بود، حکومت را در دست گرفت. در ابتدا شاه صرفا برای شکست دادن امینی در جناح مالکان و سایر محافظهکاران قرار گرفت اما بعدا با تغییر موضعش در این مورد توانست، امینی را شکست دهد. به این سان شاه به یک «انقلابی سفید» بدل شد.
منبع: همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، ۱۳۷۴.
۱- از شیوههای بهرهبرداری از منابع و مراتع
۲- رعیت داری
منبع: فرادید