مرغی که روباه زایید!
امیر راعیفرد- روزنامه بهار
تغییرات اساسی و دنباله دار در جبهه اصولگرایان، امروزه بدل به امری عادی در روابط سیاست داخلی کشور شده است. هر روز و از هر گوشه در عالم سیاست تغییر الگوهای رفتاری اصولگرایان در عرصه فرهنگ، اخلاق و سیاست امری است که شاهدان این عرصه را وادار به ریشه یابی این تغییرات گسترده نموده است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و شکست اصولگرایان تندرو و البته تداوم این شکستها در تمامی انتخاباتهای پس از ۹۲، سبب بروز آشفتگی و چند دستگی در اردوگاه این جریان سیاسی تند رو گردید. به گونهای که اصولگرایان جهت نشان دادن ظاهری اتحاد استراتژیک خود، دست به دامان پروژه شکست خورده «جمنا» شدند که صد البته این حرکت نیز بیش از پیش عدم وجود یک مدیریت متمرکز توانمند را به تصویر کشید. با رد صلاحیت شدن محمود احمدی نژاد که پس از اتهامات مالی سنگین به خود و اطرافیان نزدیکش که منجر به حبس تعدادی از آنان گردید، پوستاندازی فرهنگی و سیاسی در لایههای اصولگرایان وارد فاز جدیدی گردید.
انتقادات تند احمدی نژاد و خطاب قرار دادن مسئولان بلند پایه نظام و حتی ورود نامبرده به حوزههای حقوق بشری که در زمان تصدیگریاش بر حوزه دولت با کمترین میزان اهمیت نسبت به آنها برخورد داشته است را میتوان قسمتی از واکنشهای شخص احمدی نژاد برشمرد. پس از جلب توجهها از سوی احمدی نژاد که با رد صلاحیت ایشان کمرنگتر گردید، اینبار نوبت به نفرات دیگر اردوگاه اصولگرایان رسید تا با تغییر رویکردهای ظاهری سعی در عوام فریبیهایی جدید در عرصه سیاست داخلی داشته باشند.پروژه خنده دار و البته تاسف بار آزاده نامداری و الهام چرخنده و سوءاستفاده از جنسیت جهت متاثر ساختن فضای اخلاقی جامعه برای ابراز هم دردی با دو عضو متنبه شده جامعه زنان را میتوان از زشتترین رفتارهای سیاسی اصولگرایان برشمرد.
اگر تغییر یک رفتار بر مبنای اصول اخلاقی و عقایدی تغییر یافته باشد بی شک بدون قضاوت اخلاقی، امری است که هر فرد باید به آن احترام بگذارد اما نکته قابل تامل در این میان ورود ابزارهای حکومتی برای جلب نظرات اجتماعی جهت هدفمند نشان دادن این تغییرات ظاهری است که بیشتر از تایید این تغییر بر بی اصالت بودن آن صحه میگذارد. حال با داشتن پشتوانه بی اخلاقیهای رسانهای برخی از اصولگرایان و ورود این طیف به خطوط قرمز شخصی افراد جهت اخذ امتیازات سیاسی، میتوان به یک شاهکار بی بدیل از خودزنیهای سلسله وار اصولگرایان اشاره نمود.
امیر تتلو و واگویههای سیاسیاش و همراه شدن با «رئیسی» و اصولگرایانی که حتی نسبت به موسیقی سنتی نیز دیدگاه فقهی مشخص و مخالفی داشتند را میتوان از معجزات نیازمندی اصولگرایان به رای و نظر مردم برشمرد. حال بدون توجه به رفتارهای تبلیغاتی جریان شکست خورده اصولگرا، باید نظرها را بر مهمترین تحرکات این اردوگاه در میان نسل جوان این جریان متوجه ساخت. برخاستن صدای مخالفت با ابرقدرتهای معنوی اصولگرایان از جانب طیفی که شباهتهای بسیاری به عقبه دولتهای نهم و دهم دارد را شاید بتوان مهمترین واکنش اصولگرایان به شکستهای پیاپیاین جریان برشمرد.
« وحید جلیلی» به عنوان نماینده طیف منتقد جریان موجود اصولگرایی و نو اصولگرایانی که اینبار با پافشاری بر حدود مذهبی و عقیدتی خود، علم مخالفت با پدر خواندههای جریان متبوعشان را بلند کردهاند، با انتقاداتی از جنس گفتمان احمدی نژادی، پای در عرصه سیاست داخلی گذاشته است. به عبارتی میتوان ندای تغییر در رویکردهای تاریخ مصرف گذشته اصولگرایی را در هر دو روش فوق الذکر مشاهده نمود. البته باید به تفاوت عمده جامعه هدف دو رویکرد متفاوت مذکور توجه ویژهای داشت.به این مفهوم که، رویکرد نخست، با مصادره به مطلوب کردن سلبریتیهای درجه چندم اجتماعی سعی در منحرف ساختن بدنه رای جوانان و زنان و به طور خاص رای اولیها را داشته است نسبت به رویکرد دوم که بدنه اجتماعی سنتی اصولگرایی را هدف قرار داده است، دارای تفاوتهایی اساسی میباشد.
رویکرد دوم با حفظ همان روحیه انقلابیگری و آرمان خواهی مدیریتی و مذهبی که در پدران معنوی اصولگرایان تبلیغ میشده است، سعی در حذف بزرگان شکست خورده خود و بازسازی مدیریتی هدفمند جریان اصولگرایی دارد و در این میان بیشترین توان خود را بر پشتوانه فعلی اجتماعی اصولگرایان نهاده است و در ادامه وارد فاز «رایسازی» در خارج از زمین اصولگرایی خواهد نمود. کوتاه سخن اینکه، روش احمدی نژاد در حمله مستقیم به تابوهای اصولگرایی و « تفاوتسازیهای هدفمند» جهت گرفتن چهره یک ناجی برای جریان سیاسی متبوع خود، اینبار از سوی تیم جوان شده او و با قدرت بیشتری پیگیری میشود.
منبع: بهارنیوز