مرد«بگم بگم»ها دچار اشتباه محاسباتی شد
گروه سیاسی: محمدآزاد جلالی زاده در سخن نخست امروز روزنامه بهار نوشت:
الف: روایتهایی که این روزها نُقلِ محافل ایرانیها در مورد «احمدینژاد» است، بیشتر شبیه فیلمنامهی مجموعههای سینمایی از قبیل چند گانه «مأموریت غیر ممکن» و «هویت بورن» و فیلمهایی از این دست است. جالب آنکه این روایتها چنان با آب و تاب بیان میشوند که گاهی متخصصان امر و تحلیلگران هم بدان باور میرسند که نکند این گفتهها درست باشد! !؟ به نظر میرسد «احمدینژاد» و «تیم همراهش» دیگر به پایان راه خود در مسیر سنگلاخ سیاست ایران رسیدند.
ب: رد صلاحیت مرد «بگم بگم» ها نشان دادکه احمدینژاد در بازیخوانی دچار اشتباه شده است، چرا که تاریخ سیاسی معاصر ایران بهخوبی نشان از آن دارد که امکان بازی سیاسی و مانور در میدان برای افراد و گروههایی فراهم میشود و اجازه بروز و نمود مییابندکه به خط قرمزهای منافع ملی نوشته یا نانوشته – امّا مشخص – وفادار باشند.
ج: در این ایّام فراوانْ افرادی از طیفهای گوناگون چه با نوشته و مکتوب و چه با سخنرانی و شفاهاً خواستار رد صلاحیت احمدینژاد شدهاند و جالب آنکه در این لیست هم کسی مانند مهاجرانی – وزیر ارشاد دولت اصلاحات – یافت میشدند، هم افرادی از فراکسیون امید و هم اصولگرایانی چون «رجانیوزی» ها، و این چنین طلب یاری کردن از شورای نگهبان از سوی این افراد و گروههای ناهمفکر در عرصه سیاست ایران خود موردی جالب و قابل بررسی است و میتوان در مورد چرایی و چگونگی این پدیده قلم فرساییها کرد.
د: برای پایان یک سیاستمدار میتوان علّتهای مختلف و نیز حالتهای گوناگونی تصور کرد، امّا اگر بخواهیم وارد جزییات نشده و در صورتی کلّی قضیه را واکاوی کنیم، میتوان دو حالت کلی را در نظر گرفت: یکی آنکه نظم مستقر سیاسی -بنا به هر دلیلی – دیگر نخواهد فرد یا جریانی در صحنه حضور داشته باشد و دیگر آنکه مردمان و افکار عمومی سرِ ناسازگاری با فرد و یا جریان خاصی پیدا کنند و رو از آنها برگردانند و به اصطلاح اقبال عمومی از آنها رخت بربندد.
هـ : روانشناسی اجتماعی و نوع شکل گیری ذهنیّت سیاسی – اجتماعی ایرانیان در طول تاریخ پُر فراز و نشیب این سرزمین؛ نشان داده که هر گاه فرد یا گروهی توسط نظم سیاسی حاکم- به دلایل مشخص یا نامشخص – طرد شده، امکان پهن کردن بساطِ پذیرش مظلوم نماییهای واقعی یا ساختگی بعدی اش نزد افکار عمومی بسیار آماده بوده و نوحه سرایی و احیاناً رجز خوانی هایش طالبان بیشتری داشته و افکار عمومی با نوعی احساسی گراییِ مثبتِ بیشینه و کمتر کردن چاشنی منطق عقلانی – سیاسی به سراغِ داوری در مورد آنها رفته است.
البته در این مورد خاص به دلیل عملکرد غیرقابل دفاع احمدینژاد چنین اقبالی در جامعه را هم نمیتوان برایش امید داشت.
و: بنا به نکات اشاره شده در این نوشتار و براساس مشی دموکراسی که در ایران امروز در حال تمرین است، ای کاش پایان پرونده «احمدینژاد» و «احمدینژادیسم» به دست مردم صورت میگرفت تا راه بر توهم بیش برآورد همراهی افکار عمومی با این جریان و نیز مظلوم نماییها و رجز خوانیها و انتحارهای ذهنی یا عینی این گروه و همراهانشان ناهموارگردد و دیگر بیش از این هزینه صرف این نوع افکار و گفتار و کردار در این مُلک نشود.
منبع: بهارنیوز