«مانیفست عوام گرایی» در انتخابات ایران
کورش شفیعی ایراننژاد
چندی پیش آماری از سوی وزارت کشور در خصوص واجد شرایط و دارای حق رأی برای انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری منتشر شد که البته حاوی نکات بسیار مهمی است که هرگز نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد و به مفاهیم مستتر در آمار یاد شده بی توجه بود.
در آمار مذکور تعداد افراد دارای حق رأی در کل کشور ۵۲ میلیون نفر اعلام شده است که به تفکیک؛ به ۱۷ میلیون نفر در کلانشهرها، ۱۷ میلیون نفردر شهرهای متوسط و ۱۸ میلیون نفر در شهرهای کوچک و مناطق روستایی تقسیمبندی میشوند. آنچه که این آمار را بیشتر حائز اهمیت و توجه میکند، پیش بینی درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو است که در کلانشهرها ۴۰ درصد، در شهرهای متوسط ۶۰ درصد و در شهرهای کوچک و روستاها ۹۰ درصد، برآورد شده است.
با یک محاسبه سرانگشتی و ساده میتوان نتیجه گرفت که در شهرهای بزرگ رقمی نزدیک به ۷ میلیون نفر، در شهرهای متوسطاندکی بیش از ۱۰ میلیون نفر و در شهرهای کوچک و مناطق روستایی چیزی بیش از ۱۶ میلیون نفر،ترکیب جمعیتیِ حدود ۳۳ میلیون نفری مشارکت کنندگان در انتخابات را تشکیل خواهند داد. بهعبارتی دیگر حدود ۴۸ درصد (بخوانید: نیمی) از جمعیت شرکت کننده در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم؛ از مناطق روستایی و شهرهای کوچک خواهند بود. در این نوشتار، بی آنکه بخواهیم جامعه را به دو دسته عوام / خواص (روشنفکر – تحصیلکرده / توده) تقسیمبندی کنیم، ناچاریم برای ارائه تحلیلی درست و واقع بینانهتر؛ به برخی مبانی اتخاذ تصمیم اقشار مختلف مردم در واریز آراء انتخاباتی پرداخته و در پایان تکالیفی که بهنظر میرسد نخبگان و صاحبان اندیشه بایستی به انجام آن متعهد و مقید باشند را گوشزد نمائیم.
اولین نکته نگران کننده در این موضوع، خوش بینی و ساده انگاری مفرطی است که بهنظر میرسد حتی نخبگان جریان اصلاح و اعتدال را فراگرفته است و با تکیه بر نتایج نظرسنجیهای انجام شده (که معمولاً از جامعههای آماری خاصی انجام میشود) ، ادامه دولت مستقر را با درصد اطمینان بالایی؛ محتملترین نتیجه انتخابات ۲۹ اردیبهشت انگاشته و با انتشار گسترده این نظرسنجیها در سخنرانیها، مقالات و (مهمتر از همه) در فضای مجازی؛ ندانسته از یک سو موجب ایجاد اطمینان کاذب نزد هواداران اصلاح و اعتدال میشوند که مآلاً ممکن است منجر به کاهش مشارکت ایشان شود و از سوی دیگر موجب همگرایی و اهتمام بیشتر طرفداران جناح مقابل که (معمولاً با هدایت فکری و لجستیکی از سوی برخی نهادهای خاص) دارای یک پایگاه رأی ثابت حدود ۲۵ درصدی هستند، خواهد شد.
طبیعی است کاندیداهای جناح اصولگرا با تکیه بر همین تحلیلهای آماری، بر اعلام برنامهها و شعارهای «عوام پسند» و «موج آفرین» تکیه خواهند کرد تا علیرغم علم به اینکه این شعارها و وعده ها؛ غیرعملی، بعضاً غیرقانونی و عمدتاً غیرکارشناسی است؛ همچنان بر این طبلِ جانانه بکوبند و به جذب آرای قشر مورد نظر، امید بربندند.
هدف ایشان از این اقدام آگاهانه؛ جلب پشتیبانی توده مردم با توسل به وعدههای کلی، مبهم و خوش ظاهر است که معمولاً بهصورت شعارهای ضدسرمایه داری و مبارزه با استضعاف جلوه میکند. این اهداف سیاسی بهصورت فراخوانیِ توده مردم به اعمال فشار مستقیم و انجام انتقادهای بیرحمانه و کلی از دولت مستقر و وضع موجود است که میتواند منجر به تشکیل ائتلافی ضمنی میان طبقات مختلف تودههای مردم – باخواستها و منافع متفاوت و حتی متعارض- گردد.عدالت خواهی، پر و بال دادن به نیروهای مخالف توسعه جهانی و تاکید مفرط بر مرزبندیهای طبقاتیِ جامعه، از خصلتهای عمده این شعارهای مورد پسند در «مانیفست عوام گرایی» است. البته شرایط حاضر؛ از پیوستهای اجتناب ناپذیر دورانی است که هنوز «جامعه مدنی» بهصورت کامل شکل نگرفته و جامعه در حال گذار به سمت «دموکراسی واقعی» قرار دارد.
مرحوم دکتر علی شریعتی (در کتاب مجموعه آثار (۲۶) : علی (ع) / صفحه ۶۲۶-۶۲۵) نوشته است: «… (از توده مردم) چگونه میتوان توقع داشت که از میان طوفانی از تبلیغات انحرافی، سم پاشیهای فکری و بمباران بیامان تهمت و دشنام و جهل و تحریف و تملق و بدآموزیهای خرافه و مغرضانه و توطئههای عمیق دشمن و بازیگریهای چشم بندهای سیاست و کارگردانان نمایشهای عروسکی، بتواند حقِ محجوب و حقیقتِ غریب و چهره مظلومِ زمان خویش را کشف کند… و با شور، حق و مظهر حق را تشخیص دهد؟ !»
بدیهی است در این راستا؛ «احساسات تودهای» می تواند به دموکراسی نوپا و ناکامل، خصلت غیرقابل پیش بینی و گاه غیرعقلانی (همچون دور دوم انتخابات سال ۸۴) ببخشد، چرا که در یک دموکراسی نابالغ، تکیه بر آرائی است که بیشتر زائیده احساس است و نه تعقل و ضریب احساسی تودهها میتواند تعیین کننده اصلی باشد…
حال با تمام این اوصاف و با توجه به کلیه موارد و تذکرات پیش گفته؛ چاره کار چیست؟
برای اینکه در فردای روز انتخابات، در روزی که دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت، غافلگیر نشده و دچار افسوس و حرمان نشویم چه وظیفهای بر عهده قشر پیشرو و اندیشمند جامعه است؟:
آنچه بدیهی است این است که در گام اول، باید از خوشبینی و ساده انگاری مفرط و تکیه بر آمار نظرسنجیهای کنونی بپرهیزیم و در عین حال، تا لحظه آخر با جدیت و تلاش وافر در جلب آرای خاموش و خاکستری استمرار داشته باشیم. باید با دلیل و برهان و منطق و بهدور از جنجال و عصبیت، با مردّدین و تحریمیهای انتخابات به بحث بنشینیم و آنها را مجاب به مشارکت فعال و مؤثر در انتخابِ سرنوشتِ آینده مملکت نمائیم. هر یک از ما بر خود واجب بدانیم تا با اقوام و آشنایانمان در اقصی نقاط کشور، ارتباطی آگاهانه و صمیمانه داشته باشیم، دانستههای خود و ایشان را با هم به اشتراک بگذاریم و اطمینان حاصل کنیم که تأثیری مثبت بر آرای احساسی ایجاد کردهایم. ایمان داشته باشیم که برای رسیدن به فردایی بهتر، برایتربیت نسلی پاک و سرزنده و بالنده، برای ساختن ایرانی آباد و آزاد، چارهای جز این نداریم: «چراغ هایی افروختن، سوسو زدن، راه را جستن و یافتن و نمایاندن» …
اعتقاد داشته باشیم که نورافشانی چراغهایی – هر چند کم سو – تنها راه رسیدن به کمال جامعهای است که نیازمند آگاهی بخشی است… لازمه پیمودنِ راه تعالی و پیشرفت این سرزمین، در برافروختن چراغ هایی است که یارای نمایاندن راه به اکثریتی را خواهد داشت که این مسیر را در طول تاریخ همواره در تاریکی و کورکورانه طی کرده اند! … و اگر در این راه موفق به روشنایی و هدایت شویم، بی نیاز از تیغ و خشم و فریاد بر تاریکی غلبه خواهیم یافت… دیگر هیچ سیاه بازی سیاهمان نخواهد کرد، هیچ نقاشی در خم رنگرزی نخواهدمان شست. شعار بر شعور هرگز غلبه نخواهد یافت و یارانه و سیبزمینی و نان، معیار رأی توده هایمان نخواهد بود.
منبع: بهارنیوز