طلاق بحران جدی در زندگی افراد

طلاق و جدایی این روزها به یکی از رایج ترین و شایع ترین پدیده ها تبدیل شده است که این اتفاق باعث می شود احساسات روحی زن و مرد با مشکل رو به رو شود و زوجین در صورت داشتن فرزند بیش از بیش آسیب و بحران روحی ببینند.

شکستنی است با احتیاط حمل کنید!
صدای شکستنش بسیار دلخراش است، تمام جان را به لرزه در می‌آورد. اگر بشکند به زحمت می‌توانی دوباره خرده‌هایش را جمع کنی و مثل اول بندش کنی.

صدای شکستنش بسیار دلخراش است، تمام جان را به لرزه در می‌آورد. اگر بشکند به زحمت می‌توانی دوباره خرده‌هایش را جمع کنی و مثل اول بندش کنی. چه بسا که هرگز نتوانی. اینها را خانم جوان ۳۰ ساله‌ای می‌گفت که زندگی مشترکش در هم شکسته و به دنبال آن صدای شکستن قلبش را حس کرده بود. مدت زیادی از طلاقش نمی‌گذشت، مانند همه زنان جوان با شوری وصف‌ناپذیر زندگی‌اش را آغاز کرده بود، اما این شور شیرین دیری نپایید که تبدیل به فرجامی تلخ شد. انگار طوفانی آمده بود و همه چیز را در هم ریخته بود.
بسیارند از این دست خانم‌ها و آقایان جوانی که روابط عاطفی‌شان را باخته‌اند و درصد زیادی از آنها نیز به دلایلی جزئی و پیش پا افتاده. راهروهای شلوغ دادگاه‌ها مهر تأییدی بر این حکایت تلخ است. وقتی صندلی‌های اتاق‌های مشاوره خالی است و کم بها، جای تعجب نیست که اینگونه دادگاه‌ها شلوغ باشند. امروزه در جامعه شاهد افزایش آمار طلاق هستیم که پیامدهای این امر نه تنها متوجه طرفین طلاق می‌شود، بلکه حیات جامعه را هم تهدید می‌کند.

دومین تنش بزرگ زندگی:
طلاق و جدایی از اندوهناک‌ترین و سخت‌ترین مسائلی است که ممکن است دامنگیر انسان شود و در واقع دومین تنش بزرگ زندگی، بعد از مرگ، همین جدایی یا نبود پیوند عاشقانه است. توده‌ای از فشارهای روحی و روانی که به شخص وارد می‌شود در بسیاری از موارد جبران ناپذیر است یا حداقل روندی طولانی برای درمان یا ترمیم آن لازم است. اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، افکار خودکشی، پاسخ‌های هیجانی و روان رنجورانه، همگی از جمله آثاری است که طلاق بر روان انسان می‌گذارد، اما تحقیقات نشان داده است که طلاق علاوه بر مشکلات روحی و روانی، آثار زیانبار جسمانی قابل ملاحظه‌ای را هم به دنبال دارد.
افراد مطلقه و متارکه کرده سلول‌های مقاوم کمتری در مقابل تومورها و باکتری‌ها دارند و سلول‌های بیشتری دارند که مستعد ابتلا به ویروس هستند. به عبارت دیگر سیستم ایمنی آنها نسبت به سیستم ایمنی افراد متاهل در مقابل بیماری‌ها مقاومت مؤثر ندارد و ممکن است زودتر بیمار شوند و طول عمر کمتری داشته باشند. در جوامع شرقی، ازدواج تعیین کننده هویت فرد است، در بافت سنتی جامعه ما، ازدواج امری مقدس و ارزشمند است که تکمیل‌کننده شخصیت و هویت فرد است، حال اگر این ازدواج آگاهانه صورت نگیرد، هویت فرد را با چالش روبه‌رو می‌کند و روندی از محرومیت‌های گوناگون را متوجه فرد می‌سازد.
شایان ذکر است به دنبال این پدیده بحرانی، سلامت روان و بهزیستی ذهنی زنان بیشتر از مردان در معرض آسیب قرار می‌گیرد و این به دلیل ظرافت عاطفی زنان است. وقتی زنی طلاق می‌گیرد، کیفیت زندگی‌اش از بسیاری جهات تغییر پیدا می‌کند، بسیار زنانی هستند که بعد از طلاق با فشارهای اقتصادی روبه‌رو شده و نقش نان آور خانه را پیدا کرده‌اند و برای تأمین نیازهای زندگی از نقش مادری و خانه‌داری صرف بیرون آمده و مجبورند وارد دنیای کار شوند.
البته حق انتخاب آنها در دنیای کار نسبت به قبل به صورت چشمگیری کاهش می‌یابد و همین امر می‌تواند باعث خستگی زیاد، دلزدگی و کاهش کیفیت زندگی آنان شود. با توجه به بافت سنتی جامعه، به خصوص در شهرهای کوچک، نوع نگاه و نگرش دیگران به یک زن مطلقه موانع و محدودیت‌هایی برای وی ایجاد می‌کند که روی همه جنبه‌های زندگی‌اش تأثیر بسزایی داد، بنابراین هزینه‌های مادی و معنوی زیادی پرداخت می‌کند.
حال اگر زوجین دارای فرزند هم باشند، طلاق تبدیل به فاجعه‌ای خواهد شد که آثار زیانبارش شاید تا سال‌های مدیدی قابل رؤیت باشد. روانشناسان اعلام کرده‌اند بیشترین اختلالات روانی کودکان ناشی از جدایی والدین آنهاست. زیرا خانواده به عنوان پناهگاهی امن و مرکز آرامش، از هم می‌پاشد و این از هم پاشیدگی، کودکان را با دنیایی سراسر آشفتگی و بی‌ثباتی روبه‌رو می‌کند. این خانواده گسسته کودکان را مجبور به انتخاب می‌کند.

انتخابی سخت و ناعادلانه برای برگزیدن یکی از والدین و کودک مجبور است ادامه مسیر زندگی را به صورت تک والدی سپری کند که آثار سوء چنین حالتی بر هیچ کس پوشیده نیست. طبق تحقیقات کاتر در بیماستان روانی کودکان در دانشگاه میشیگان کودکان طلاق میزان قابل ملاحظه‌ای اضطراب، افسردگی، عصبانیت، افت تحصیلی، عدم تمرکز حواس و… را نسبت به کودکان عادی تجربه می‌کنند.
سؤالی که ممکن است گوشه اذهان را به خود مشغول کرده باشد، این است که چرا دهه‌ها قبل، با وجود همه محدودیت‌ها و کمبودها، نبود امکانات، حتی ضروری‌ترین و اولیه‌ترین امکانات زندگی، بنیان خانواده حفظ می‌شد؟ چرا ریشه‌های زندگی مشترک آنقدر قوی بود که هیچ چیز تکانش نمی‌داد؟ آمار ازدواج‌ها بالا بود و آمار جدایی‌ها پایین. چرا خانواده‌ها با جمعیت بالا و با حضور حتی پدربزرگ و مادر بزرگ، میزان رضایت و خشنودی بالایی داشتند؟
شاید دلیل عمده و ریشه‌ای آن این بود که در گذشته، فرزندان در خانواده‌هایی بزرگ می‌شدند که محوریت تربیت و پرورش آنها بر پایه‌هایی استوار بود که بسیار با اکنون تفاوت دارد. به طور مثال، مادر به فرزند دخترش از سنین پایین، آموزش خانه‌داری، تاب آوری و بردباری می‌داد و فرزند پسر در جوار پدرش درس مسئولیت‌پذیری، احترام و خویشتنداری در سنین پایین را می‌آموخت و برای ورود به زندگی مشترک از بسیاری لحاظ پخته و آماده می‌شدند.
امروزه شاهد هستیم که دختران حتی تا سنین بالا خود را ملزم به یادگیری مهارت‌های خانه داری نمی‌دانند یا پسران، خیلی دیر شروع به پذیرش مسئولیت می‌کنند. این تغییر ارزش‌ها و تفاوت در سبک و شیوه فرزندپروری تأثیر بسیاری بر فروپاشی نظام خانواده در دنیای حاضر داشته است، اما این تمام ماجرا نیست. طلاق و جدایی عوامل بسیاری دارد که هرکدام در جایگاه خود بسیار مهم و قابل توجه هستند.

عمده‌ترین دلایل طلاق در شرایط امروز:
طلاق در شرایط امروز دلایل متعددی دارد که شاید بتوان مهم‌ترین آنها را به شرح زیر بر شمرد:
عوامل شخصی: گاهی انتظارات غیر واقع بینانه، ادراکات غلط، امیدها و آرزوهای اشتباه و غیر منطقی، توقعات بیجا، منفعت‌طلبی و نداشتن صبر ، گذشت و فداکاری در میان همسران، آنها را به سمت یأس و دلسردی سوق می‌دهد. عدم درک متقابل و نداشتن مهارت در ابراز خواسته‌ها و انتظارات به صورت واضح و روشن، منجر به پدید آمدن سوء تفاهم‌هایی می‌شود که با گذر زمان محبت و یکدلی زوجین را به سمت و سوی طلاقی عاطفی گرایش می‌دهد.
تفاوت‌های فردی و فرهنگی: بسیاری از اختلافات در روابط زناشویی به دلیل نداشتن تناسب زوجین از نظر ویژگی‌های فردی و فرهنگی است. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از: عدم تناسب سن، عدم تناسب فیزیکی، باورها و عقاید فکری و مذهبی و وضعیت اقتصادی و بافت فرهنگی – اجتماعی. مشخصات فردی به پیشینه خانوادگی و عوامل شخصی و تجربی ثابتی اشاره می‌کند که هر یک از همسران با خود به رابطه می‌آورند. تجاربی که فرد در خانواده قبلی خود داشته به عنوان یک عامل تاریخی با مشکلات ارتباطی همبستگی دارد.
مشکلات شدید شخصیتی و روانی: گاهی شاخص خطرآفرین برای آشفتگی رابطه و طلاق، اختلال روانی شخص در گذشته یا حال است. بیشتر تعارضات زناشویی می‌تواند ناشی از این مسئله باشد که یکی از زوجین مبتلا به اختلالاتی چون اختلالات شدید شخصیتی، افسردگی و اختلالات اضطرابی باشند. اختلال پارانویید در این میان بیشتر از هر اختلالی برجسته است که در آن فرد تمایل شدیدی به کنترل جزئی‌ترین مسائل و روابط همسر خود با دیگران دارد، میل شدید به کنترل و حساسیت افراطی، می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای جدایی باشد.
اعتیاد به مواد مخدر و الکل، خیانت، عدم بلوغ فکری و عاطفی،نداشتن مهارت‌های ارتباطی لازم، عوامل اجتماعی مانند رسوخ بی‌سابقه و سریع تکنولوژی و همچنین مشکلات اقتصادی، همه و همه از جمله عوامل دخیل در جدایی زوجین هستند.

گام‌های لازم برای قبل و بعد از ازدواج:
با توجه به آنچه گفته شد، حساسیت و اهمیت ازدواج و نوع انتخاب به خوبی روشن می‌شود و هرکس به نوبه خود موظف است حتی الامکان به صورت آگاهانه،منطقی و عقلانی در این مسیر گام بردارد. تنها در این صورت است که می‌توان زندگی پایداری داشت.
قرآن به مسئله سکون نفس، آرامش خاطر و ارضای روحیه یارگزینی و همسرخواهی توجه داده و می‌فرماید: « از نشانه‌های رحمت الهی به شما آن است که از جنس خودتان همسری برایتان آفرید تا در سایه عشق و محبت او، آرامش خاطر و سکون نفس به دست آورید.»ما معتقدیم دید پیشگیرانه به طلاق بسیار حائز اهمیت است. ما باید به جای سخت کردن طلاق به هر شیوه‌ای تلاش کنیم نیاز به طلاق به وجود نیاید. مروری بر این نکات کوچک اما با ارزش می‌تواند در انتخابی درست، یاریگر همه ما باشد.
قبل از هر چیز، تکلیف‌تان را با خودتان روشن کنید. خودآگاهی امر مهمی در این مسیر است. هدف شما از ازدواج چیست؟ اهدافتان را به صورت واقع بینانه دسته‌بندی کنید. گاهی اهداف و انتظارات غیر واقع‌بینانه و غیر منطقی، ازدواج را به سرابی تلخ تبدیل می‌کند. اهداف همسران باید به هم نزدیک باشد.
قبل از ازدواج حتماً به مشاورهای متخصص در این امر مراجعه کنید تا فرآیند یک انتخاب درست برای شما تسهیل شود. به انتخاب بزرگ‌ترها احترام بگذارید و دلایل آنها را برای قبول یا رد یک فرد بشنوید.
به تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی، تحصیلی، خانوادگی و اقتصادی توجه ویژه و خاص داشته باشید. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «با افراد پرورش یافته در دامن خانواده صالح و شایسته ازدواج کنید، زیرا نطفه و ژنتیک را نمی‌توان دست‌کم گرفت .»

یادگیری مهارت‌های زندگی، از جمله مهارت حل مسئله، خودآگاهی و مهارت‌های ارتباطی را در خود تقویت کنید. استقلال مالی شرط مهمی برای داشتن ازدواجی موفق و توأم با آرامش است. وابستگی مالی به خانواده، می‌تواند مشکل ساز باشد.
مدت آشنایی یا نامزدی کمتر از شش ماه و بیشتر از سه سال طول نکشد. کوتاهی و قصور در مواجهه با موضوعات و مسائل مشترک در زمان آشنایی، نتایج خوبی به بار نمی‌آورد. عشق هرگز به تنهایی برای یک ازدواج موفق کافی نیست، ملاک‌های ارزشمندی چون صمیمیت، تعهد و نقاط مشترک و مشابه را در نظر داشته باشید.
نشانه‌های هشداردهنده که حاکی از مشکلات اساسی هستند را نادیده نگیریم مانند نشانه‌های اعتیاد، سوءظن یا بدبینی. توجه به همه این نکات ساده اما پر ارزش می‌تواند ازدواجی موفق، کامل و ارزشمند را برای شما رقم بزند. در واقع ازدواج بسیار مهم‌تر از آن است که به شانس و تصادف واگذار شود. یک ازدواج موفق بی‌نهایت ارزشمند است و می‌تواند ثمرات گرانبهایی برای خانواده و جامعه داشته باشد، اما علاوه بر رعایت اصول قبل از ازدواج برای پیشگیری از وقوع یک زندگی ناکام، لازم است نکاتی را هم در خصوص زندگی بعد از ازدواج، از نظر بگذرانیم.
زمانی که فرد وارد فرآیندی به نام ازدواج می‌شود، طبیعتاً از حالت فرد بودن خارج شده و تقریباً تمام ابعاد و زوایای زندگی‌اش را با کس دیگری شریک می‌شود و به صورت اتوماتیک استقلال شخص نسبت به دوران تجرد کمتر می‌شود،اما فردیت فرد باید تا حدی حفظ شود، چراکه ازدواج آنچنان که در باور خیلی‌ها گنجانده شده است، محدودیت نیست،بلکه این دو نفره شدن و در عین حال حفظ فردیت، مسیری است به سمت رشد و تکامل. در این مسیر پیچیده هر کدام از زوجین موظف به رعایت و اجرای قوانین مربوط به این اشتراک هستند. قوانینی ساده اما انسانی و اخلاقی. از جمله این قوانین می‌توان به احترام متقابل اشاره کرد که در حفظ و پایداری زندگی مشترک نقش بسیار حائز اهمیتی دارد. ارج نهادن به تفاوت‌های فردی، عقاید، سلایق، باورها و اعتقادات طرف مقابل، نشان دهنده این امر است که همسرمان برای ما قابل ارزش و احترام است. بنابراین در هیچ حالتی، به خصوص زمانی که در جمع خانوادگی یا جمع دوستانه هستیم نباید حرمت‌شکنی کنیم.
دومین اصل بسیار مهم و قابل توجه برای داشتن یک زندگی ماندگار، بیان کردن خواسته‌ها، انتظارات و احساسات به صورت شفاف و با صراحت است. زمانی که مثلاً زن از همسرش خواسته یا انتظاری دارد، نباید توقع داشته باشد که همسرش از روی سکوت یا مبهم بیان کردن، خواسته‌های خانمش را تشخیص داده و در جهت برآورده ساختن آنها اقدامی کند، بنابراین سعی کنیم به وضوح و با صراحت نسبت به بیان احساس و خواسته خود گام برداریم.

جان گاتمن، روانشناسی که ۲۰ سال زندگی زوج‌ها را مطالعه کرده است، یکی از عوامل اصلی موفقیت یا شکست ازدواج را توانایی یا عدم توانایی حل اختلافات و نوع صحبت کردن می‌داند. او می‌گوید حتی اگر همسرتان و شما کاملاً با هم یکی باشید، گاهی با نظر هم موافق نیستید و این مخالفت باعث ناراحتی می‌شود. نباید به اعتیاد، خشونت و… رو بیاورید. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، باید آن را حل کنید. زوج‌های موفق با هم صحبت می‌کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت‌ها با هم مذاکره می‌کنند تا به نتیجه عادلانه برسند. آنان از یکدیگر حمایت می‌کنند و غـر نمی‌زنند. آنان می‌‌پذیرند در مواردی عشق، برتر از پیروزی است.

منبع/جوان آن لاین


منبع: دکتر سلام