ضرورت همخوانی اصلاحطلبی با ادبیات اصلاح
رضا صادقیانفعالیت سیاسی هر شخص و جریان سیاسی قبل از آنکه در مرحله سیاستگذاری و عملکرد مورد سنجش ناظران قرار گیرد، براساس گفتار، نوشتار و ادبیات آن شناخته خواهد شد. گفتاری که حامل پیامی خاص و از واژههایی وام میگیرد که نشان دهنده زاویه نگاه متفاوت کنشگران طیف سیاسی است. کلمات، عبارتها و مفاهیمی که نشان دهنده فکر و مسیری است که در پیشرو داریم و خواهان فراهم آوردن آن در عرصه عمل برای عموم مردم هستیم. ادبیاتی که شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و گروههای سیاسی را براساس آن ادبیات مورد استفاده شده درترازوی قضاوت قرار میدهند. بخش قابل توجهی از نقدهای مکتوب شده بیش از آنکه به مباحث روششناختی، برنامهریزی و سیاستگذاری جریانهای سیاسی ارتباط پیدا کند، به نقد ادبیات طیفهای سیاسی میپردازد. کنار هم قرار گرفتن همین ادبیات منجر به ساختن گفتمان میشود، سنجش و شناخت گفتمانها براساس بازخوانی و فهم ادبیات جریان سیاسی شکل میگیرد و نه برعکس، شناخت دال مرکزی و مدلولها براساس شناخت و خوانش همین ادبیات و واژهها به دست میآید. گفتمانی که نشانههای بارز و مشخص اصلاحطلبی و یا هر اندیشه سیاسی دیگر را در خود دارد. گفتمانها وامدار ادبیات سیاسی هستند، ادبیاتی که تک تک آجرهای ساختمان آن در نهایت منجر به ساخته و پرداختن یک گفتمان میشوند. به عنوان مثال: پذیرش دیگری، فعالیت در چارچوب قانون، پرهیز از خشونت، رعایت اخلاق سیاسی، اصلاح وضع موجود، حفظ ساختار سیاسی در کلیت آن و اصلاح کجکارکردهایی که طی دورههای زمانی به آن ساختار تحمیل شده و. . . شماری از شاخصها و مولفههای گفتمان اصلاحطلبی است. آنچه در کلیت فکر اصلاحطلبی بسیار مشخص و برجسته است، ورود به فضای سیاسی و کنشگری در شرایط فعلی است و نه برهم زدن قواعد بازی. جزئیترین بخش از اندیشه اصلاحطلبی نمیتواند از ادبیات و گفتارهای پرتنش، ساختار شکن و برهمزننده نظم حمایت کند. به کارگیری این نوع از ادبیات را میتوان هر عنوانی بر آن گذاشت الی اصلاح و اصلاحطلبی. اجزاء و برونداد رفتار اصلاحگرایان میبایست در بخش اقتصاد کشور بخش آن با ادبیات و گفتمان اصلاحطلبی همخوان باشد. نمیتوان همزمان سخن از به چالش کشیدن قانون به زبان راند و خواهان مشارکت سیاسی شد و از مفهوم اصلاح بهره جست. گفتار اول برآمده از اندیشه انقلاب است و مشارکت سیاسی برآمده از فکر اصلاح، فاصله سخن نخست تا کنش سیاسی در ساختار موجود آنقدر زیاد است که با هیچ توجیه و توضیحی پرشدنی نیست. بروز رویدادهای سیاسی پرتنش و چالشساز در دورههای زمانی خاص بعضا منجر به خروج از رفتارهای تعریف شده اصلاحطلبی میشود. لحظهای که همچنان تابلوی اصلاحطلبی در دست داریم ولی ادبیات استفاده شده مولفههای اندیشه اصلاح را نشان نمیدهد. نیروی اصلاحطلب نمیتواند خروج از این تجربه سیاسی را انجام و آن رفتارها را مورد بازخوانی و نقد قرار ندهد. هنگامهای که آن گفتارها و عملکرد با کارنامه فکری ارائه شده به حاکمان و شهروندان همخوانی نداشته و به مسیری به غیر از فکر و رفتار اصلاحگرایانه ختم شده است، بنابراین دلیلی بر حمایت از آن رفتار در دست نیست و نیازی به دفاع از آن گفتارها، رفتارها و عملکردها نخواهد بود. سیاست اصلاح پیوسته و آرام است. گاه آنقدر خسته کننده که بسیاری از ناظران سیاسی و بخشی از شهروندان را به واکنش وامیدارد. یک اصلاحطلب به آسانی از سوی دیگر جریانهای سیاسی و ناظران رویدادهای سیاسی تنبل، خسته، سست عنصر، بیکنش وترسو خطاب میشود، در صورتی که همه این موارد نباید کنشگران اصلاحطلب را به مسیری دیگر بکشاند. شنیدن مطالبات، درخواستهای شهروندان و برآوردن نیازهای اساسی مردم در همان دایره اصلاح تعریف میگردد، نمیتوان سخن از اصلاح راند و نیمنگاهی به کنشهای معطوف به تنش در سطح جامعه داشت. اصلاحطلبی نقد و بازخوانی رفتارهای سیاسی را به هیچ وجه رها نمیکند. نپرداختن به نقد و دوری کردن از نقد جریان سیاسی همسو با فکر و رفتار سیاسی اصلاحطلبی دور شدن از اصلاحطلبی است، نمیتوان همیشه به نقد حریف نشست و به بهانه فراهم نبودن شرایط سخنی از خویش و طیف سیاسی به میان نیاورد. مهم نیست رقیب از این بازخوانی خوشحال شود و یا در صدد بهرهبرداری سیاسی باشد، مهمتر از سودجویی رقیبان سیاسی، قدم گذاشتن در راه نقد، پایبند بودن جریان اصلاحطلبی به گفتمان اصلاح را نشان میدهد. نقدی که مقدمه ورود به شفافتر سخن گفتن و دیدن زوایای مختلف رویدادهای سیاسی در دورههای زمانی حساس و گاه حادثهساز است.
منبع: بهارنیوز