حلب.. از آزادی تا قتل سفیر؛ حادثه بزرگتر از آن است که تصور میشد
زمان آن رسیده که مسکو گزینه «مذاکره سیاسی» را از روی «میز میدان نبرد» که حرف آخر در آن را «مقاومت» میزند بردارد تا اهداف مسکو، تهران و دمشق زودتر محقق شود؛ همانطور که شهر حلب پس از ۴ سال، با «مقاومت» آزاد شد؛ حادثهای که بیشتر از آنچه فکر میکردیم بزرگ است.
فارس؛ ظاهرا روشن بود که آزادی حلب چقدر بزرگ است اما ترور سفیر روسیه در ترکیه نشان داد که ابعاد این بزرگی واقعا بزرگتر از آنچه بود که میپنداشتیم.
آزادی شهر حلب برای جبهه مخالف، آنقدر سنگین است که سفیر یک کشور به دست یک نیروی امنیتی کشور میزبان آشکارا مقابل دوربین خبرنگاران ترور میشود و بدتر آنکه این کار تحسین میشود.
فضای غبارآلود سیاسی منطقه که اوایل بحران سوریه بر منطقه حاکم شده بود، دیگر شفاف شده است. اگر تا سه چهار سال گذشته بخش بزرگی از افکار عمومی غرب آسیا، آشکارا صفبندی و موضعگیری نمیکرد، امروز بسادگی از یکی از طرفهای درگیر در سوریه جانبداری میکند حتی اگر عملش تجسم واقعی تروریسم باشد.
کار به جایی رسیده که «سفیر» کشوری، در کشوری دیگر در مراسمی رسمی ترور میشود و یک عده سوت و کف میزنند و عدهای دیگر آن را تروریسم آشکار میدانند.
برای ذکر نمونه، حساب «جری ماهر» لبنانی که خود را خبرنگار میداند (اما بسیاری، به مزدور بودن او تصریح میکنند)، از قاتل سفیر سوریه به نام «جوان خوشتیپی که شهید شد» یاد میکند و توییت او بیش از ۱۰۰۰ بار بازنشر و «پسندیده» میشود.
حساب دیگری در توئیتر به نام «ملقوف» ترور سفیر روسیه را «صدقه جاریه» میداند و تروریست را «قهرمان شهید»ی که بهشت را برای او آرزو کرده و بدتر آنکه حدود دو هزار نفر آن را بازنشر کرده و «پسندیده»اند.
ترور سفیر روسیه نشان از بزرگی حادثه «آزادی حلب» دارد. نشان میدهد ذهن بخشی از مردم منطقه، بر اثر تبلیغات دروغ، چقدر مشوش و متوهم است و این تشویش و توهم چه خطر بزرگی را متوجه منطقه کرده است. کسانی که رجب طیب اردوغان با کمک امپراتوری رسانهای عربستان سعودی، حدود شش سال است به آنان وعده اقامه نماز در مسجد اموی دمشق را داده، نه تنها مسجد اموی دمشق، که دستشان را از مسجد اموی حلب هم کوتاه میبینند و تحمل بر باد رفتن رؤیاهای پنج شش ساله برایشان گران است.
رئیس جمهور ترکیه نمیتواند با تسلیت گفتن به ولادیمیر پوتین و حتی قبول شراکت مسکو در تحقیقات این ترور، خود را مبرا کند. قاتل سفیر، اهل شهر «آیدین» در غرب ترکیه است و هیچ نسبتی با کُردها در شرق و جنوب شرق ترکیه ندارد که بگویند او عضو پ.ک.ک بوده است.
قاتل سفیر روسیه، یکی از هزاران نفری بوده که پس از حوادث کودتا (در ترکیه) تحت بازجویی قرار گرفته و بازجوها به این نتیجه رسیدهاند که او ارتباطی با جماعت «گولن» ندارد، پس اینکه سران ترکیه بگویند جماعت گولن مسبب این حادثه است، یک فرافکنی کاملا آشکار است.
قاتل سفیر روسیه، ظاهرا یک نیروی امنیتی مورد اطمینان بوده به طوری که در مأموریتهای حفاظتی در جمعهای سخنرانی رئیس جمهور بارها شرکت داشته و حتی در حزب حاکم (عدالت و توسعه) نیز فعال بوده بنابراین او عضوی از نظام اردوغان است.
مهمتر از مسائل ذکر شده، امضای قاتلان سفیر روسیه پای صورتحساب ترور سفیر است؛ شعری که قاتل سفیر روسیه بلافاصله پس از خالی کردن گلولههای کلت کمریاش در کمر و پشت سفیر روسیه، سر داد و گفت «نحن الذین بایعوا محمدا…علی الجهاد…» همان امضایی است که اردوغان از بعد از سرنگونی دولت محمد مرسی در پای سخنرانیهای خود زده است.
این بیت، مطلع شعری است که جماعت اخوانی مورد حمایت ترکیه در مراسم رسمی خود میخوانند. همان اخوانی که ترکیه برای خاطر آنان رئیس جمهور فعلی مصر را رسما کودتاچی خواند و تنشهای متعددی با دیگر کشورهای منطقه برای خود ایجاد کرد.
مسبب وضع آشفته منطقه، نتیجه تبلیغات دروغ شش ساله ترکیه، عربستان و قطر به پیروی از آمریکا علیه سوریه، ایران و روسیه است که گمان میکنند سوریه محل مسلمانکُشی شده و کسی که سفیر روسیه را ترور کند، در حقیقت با رسول خدا (ص) بیعت کرده و انتقام خون مسلمانان حلب را گرفته است.
ترکیه که وضع امنیتی خود را آشفته میبیند، به جای ادامه سیاست دنبالهروی از سیاست آمریکا، بهتر است به دوگانگی فعلی پایان دهد. بهتر است هر چه زودتر هر گونه حمایت از گروههای تروریستی را که «معارض میانهرو» میخواند، پایان دهد و همان سیاست «صفر مشکلات» را با همسایگان در پیش بگیرد.
از طرفی دیگر، روسیه از یک سوراخ دو بار گزیده شد و طبیعتا بار دوم بدتر از بار اول. خلبان و سفیرش بسادگی کشته میشوند و اردوغان صرفا عذرخواهی میکند و مدتی بعد دست دوستی دراز میکند. آنکارا با متحدانش از سادهاندیشی مسکو استفاده میکنند و قطعنامه ورود “ناظر” (!) به حلب تصویب میکنند و هزاران تروریست را که قرار است در جایی دیگر از استان حلب یا ادلب دوباره علیه دمشق و مسکو به کار گرفته شوند، از شهر حلب خارج میکنند.
زمان آن رسیده است که مسکو گزینه موسوم به «مذاکره سیاسی» را از روی «میز میدان نبرد» که حرف اول و آخر در آن را «مقاومت» میزند، بردارد و به پیشنهاددهندگان این گزینه کاملا «بیاعتماد و بدبین» باشد تا اهداف «مقاومت» و «منافع مردم منطقه» محقق شود؛ همانطور که شهر حلب پس از چهار سال، با «مقاومت» آزاد شد؛ حادثهای که بیشتر از آنچه فکر میکردیم بزرگ است.
منبع: alef.ir