بیبرنامگی اصولگرایان با استراتژی چه پیشآید
فائزه طاهری-روزنامه بهار:
این روزها تحلیل و ارزیابی آرایش انتخاباتی نامزدهای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری داغ است. آمدنها، ماندنها و کنار کشیدنهای احتمالی نامزدها صورت نهایی رقابتهای داغ پیشرو را مشخص میکند و از همین رو هر کدام از کمپینهای انتخاباتی و فعالان سیاسی و تحلیلگران همسو با آنها در تلاشند تا هر چه زودتر دست رقیب را بخوانند و بتوانند با تصویری منسجمتر به برنامه ریزی بینقصتری در برنامههای کمپین کاندیداهای خود کمک کنند. در همین ارتباط به سراغ علی تاجرنیا عضو ارشد حزب اتحاد ملت و از فعالین سیاسی برجسته اصلاح طلب رفتیم و درباره کاندیداهای مطرح انتخابات ریاست جمهوری آتی به گفتوگو نشستیم. او که معتقد است جناح اصولگرایی در یک سردرگمی برای حضور در انتخابات به سر میبرد، درباره اعلام استقلال ابراهیم رئیسی از اصولگرایان برای کاندیداتوری میگوید وضعیت اصولگرایی در افکار عمومی به گونهای لطمه خورده که با وجود آرای زیادی که رئیسی به عنوان یک چهره تندروی اصولگرا در جمنا آورده است، حاضر نیست حمایت آنها را برای خود به یدک بکشد.
***
کاندیدای اصلی اصلاحطلبان همانطور که از طرف شورای عالی سیاستگذاری اعلام شده، آقای روحانی است. از طرفی اسحاق جهانگیری هم به این جمع اضافه شده و محمد هاشمی با توجه به گفتههای خودش به صورت مستقل کاندید شده است. از جبهه اصولگرا، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی یا جمنا نیز ابراهیم رئیسی، علیرضا زاکانی و محمدباقر قالیباف کاندیداهای مطرح هستند. به نظر شما این روند چطور ادامه خواهد داشت و سبد رای این افراد در صورت تایید صلاحیتشان چطور خواهد بود؟
در اردوگاه اصلاحطلبان موضوع کاملا روشن است و حسن روحانی کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان است. بنابراین اصلاحطلبان و اعتدالیون انتخابات را با حمایت از ایشان جلو خواهند برد. ثبتنام آقای محمد هاشمی یک تصمیم شخصی است و ثبتنام جهانگیری هم حضوری در طول ثبتنام روحانی است و حضور جهانگیری درواقع در جهت دفاع از برنامههای دولت، تقویت این برنامهها و طرح سؤالات اصلاحطلبی است که در تعارض با دولت روحانی نخواهد بود. از طرف دیگر و درباره جناح اصولگرایی، به نظر میرسد آنها در یک سردرگمی برای حضور در انتخابات به سر میبرند و اصلا استراتژیای که از طرف آنها مطرح شده، استراتژی «چهپیش آید» است. بنابراین آنها سعی میکنند چندین تئوری را با هم جلو ببرند و ببینند نهایتا به چه جمعبندی و نتیجهای میرسند. به نظر میرسد این تشتت تا نزدیکی انتخابات ادامه پیدا خواهد کرد و نهایتا ما شاهد انتخابات چندنفرهای خواهیم بود که در جبهه اعتدالیون و اصلاحطلبان تنها آقای روحانی باقی خواهد ماند اما در جبهه اصولگرایان چند نفر حضور خواهند داشت. نهایتا نیز ممکن است یکی از کاندیداهای اصولگرایی بیش از همه مورد اقبال قرار گیرد و یک انتخابات شبه دوقطبی داشته باشیم اما پیروز این انتخابات بدون شک روحانی خواهد بود.
کدام یک از کاندیداهای جبهه اصولگرا بهعنوان کاندیدای نهایی این جبهه انتخاب میشود؟
در حال حاضر شرایط به گونهای است که خود اصولگرایان هم نمیدانند چه اتفاقی خواهد افتاد. با وجود این به نظر میرسد کاندیدای اصلی ابراهیم رئیسی خواهد بود، کاندیداها هم تا زمان انتخابات جلو میروند و افراد دیگر ماموریت دارند که ایشان را حمایت کنند اما اگر احساس کنند که رئیسی نمیتواند آن اقبال لازم را داشته باشد،ترجیح میدهند با نیروهای دست دوم خود در مقابل روحانی شکست بخورند. بنابراین استراتژی اصولگرایان با توجه به اینکه دورنمای خیلی شفافی از اقبال مردم ندارند، چند جهت را دنبال میکند. باید منتظر روزهای نزدیک به انتخابات بود که تصمیم آنها جدیتر و عملیتر خواهد شد.
یکی از مسائلی که وجود دارد این است که آقای رئیسی اعلام کرده به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات شده است، از طرف دیگر در جبهه اصولگرایی کسانی مانند قالیباف، زاکانی و حاجیبابایی حضور دارند که شاید از طرف مردم مقبولیت زیادی نداشته باشند. مثلا خود قالیباف چندین مرتبه در این عرصه ظاهر شده و اقبال زیادی به او نشده است. در حال حاضر هم با توجه به حوادث شهرداری، این اقبال اگر کمتر نشده باشد، بیشتر نشده است. این کاندیداها چه شرایطی را پیش رو خواهند داشت؟
به نظر میرسد جنس مستقلبودن آقای رئیسی از جنس مستقلبودن احمدینژاد است. آقای رئیسی بدون شک در مجموعه اصولگرایی است. وقتی با یک آرای با تفاوت زیاد در جمنا رای میآورد و گروههای دیگر هم به نوعی از او حمایت میکنند، نشان میدهد که او از جبهه اصولگرایی است. منتها گویا اصولگرایان یک رفتار غیرصادقانه با مردم یاد گرفتند و آن هم این است که کاندیداهایی حضور پیدا کرده و از ظرفیت اصولگرایی استفاه میکنند، اگر رای آوردند کشور را اداره میکنند و زمانی که ناتوان بودند، اعلام میشود که کاندیدای مستقل بوده و از حمایت اصولگرایان برخوردار نبوده است. حتی اگر هم این اظهار نظر صادقانه باشد، نشان میدهد وضعیت اصولگرایی در افکار عمومی به گونهای لطمه خورده که حتی یک چهره اصولگرا حاضر نیست حمایت آنها را جزو تابلوی خود به یدک بکشد.
درباره مهرداد بذرپاش که جزو پنج نفر اولیه لیست جمنا بود چطور؟ و یا سعید جلیلی که درصورت کاندید شدن از طرف جبهه پایداری حضور پیدا میکرد که البته هیچ یک از این افراد برای کاندیداتوری اقدام نکردند برخی معتقد بودند با کاندیداتوری او بخشی از سبد رای به طرف پایداری کشیده شود. برخی از بذرپاش و جلیلی حتی به عنوان نیروهای ارزشی یاد میکنند که به خاطر نیروهای انقلاب حاضر نشدند کاندید شوند.
مطرح و کاندید شدن مهرداد بذرپاش یک شوخی بیشتر نبوده است. اتفاقا عدم حضور هیچ یک از این دو جنبه ارزشی نداشته است. سعید جلیلی متوقع بود که جریان اصولگرا بدون هیچ آلترناتیوی به صورت همهجانبه از او حمایت کند و وقتی این حمایت را ندید، کنار کشید. او میدانست حضورش در عرصه انتخابات زمانی که اجماعی روی او نباشد قطعا با شکست دیگری مواجه میشود، بنابراین عدم حضور او هیچ دلیل ارزشی دیگری نداشت. مهرداد بذرپاش هم اگر ثبتنام میکرد، با توجه به تاخیری که در ثبتنام خود در وزارت کشور داشت، اولین سؤالی که باید پاسخ میداد این بود که چطور کسی که قرار است حافظ قانون اساسی باشد خودش در یک اقدام غیرقانونی در مرحله شروع به کارش در ثبتنام، کار خود را آغاز کرد. ضمن اینکه به هیچ عنوان شرایط ریاستجمهوری را نداشت و حتی شاید اطلاعاتی به او رسیده بود مبنی بر عدم تایید صلاحیت که طبیعتا برای او یک ضربه بود. اینکه کسی که جمنا به عنوان کاندیدای سوم برگزیده، شرایط ریاست جمهوری را نداشته باشد و دلیل عمده کنار کشیدنش این مسئله بود. بنابراین من فکر نمیکنم هیچ کدام از این عدم حضورها بار ارزشی داشته باشد.
کمی درباره احمدینژاد و حضور او و معاون اولش، بقایی توضیح دهید. در یک هفته اخیر، ثبتنام احمدینژاد برای انتخابات علیرغم توصیه رهبری، یکی از غیرقابلپیشبینیترین اتفاقات بود. حضور او به چه نحو است و اگر تایید صلاحیت شود چه سبد رایی خواهد داشت؟
به نظر من برعکس آنچه که خیلیها میگویند، یکی از قابلپیشبینیترین اتفاقاتی که در طول ثبتنامها افتاد، حضور احمدینژاد بود. به شخصه به عنوان یک تحلیلگر هماناندازه مطمئن بودم به حضور احمدینژاد برای کاندیداتوری که به حضور روحانی اطمینان داشتم. علت این موضوع هم به خصوصیات شخصیتی او برمیگردد. فردی که همیشه مطرح بودن و ماجراجویی و دستزدن به رفتارهای غیرعرف جزو خصایصش هست، طبیعتا در یک مسئله مهم مانند ریاستجمهوری نمیتوانست ساکت بنشیند. بنابراین قابل پیشبینی بود که احمدینژاد صبر و تحمل برای چهار سال ماندن ندارد و ثبتنام خواهد کرد.
حتی با وجود توصیه رهبری و اینکه خود او بارها اعلام کرده بود این کار را نمیکند؟
این برمیگردد به رفتارهای غیرصادقانهای که ما در طول هشت سال از احمدینژاد زیاد دیده بودیم و فکر نمیکنم کسی حرفهای او مبنی بر عدم کاندیداتوری را باور کرده باشد. حضور احمدینژاد چنانچه به هر دلیلی بتواند اجماع اصولگرایان را داشته باشد و به عنوان کاندیدای واحد آنها مطرح شود، میتواند مقداری برای انتخاب آقای روحانی چالشبرانگیز باشد، هرچند نتیجه انتخابات در نهایت به نفع روحانی خواهد بود.
یعنی شما فکر میکنید اصولگرایان ممکن است روی احمدینژاد اجماع کنند؟
اصولگرایان زمانی در سال ۸۸ روی او اجماع کردند که چهار سال عملکرد او را شاهد بودند و رفتارهای او را دیده بودند. متاسفانه اشتباهی که اصولگرایان در سال ۸۸ مرتکب شدند این بود که به خاطر شکست رقیب حاضر شدند به نوعی هر هزینهای بکنند. فراموش نکنیم که رفتارهای شبیه به این از اصولگرایان سر زده است. نمیگویم در انتخابات پیش رو هم الزاما این اتفاق خواهد افتاد اما موضوع این است که امر غیرممکنی نیست چون ما شاهد بودیم که مطرح شدن احمدینژاد و حمایت همهجانبه جریان اصولگرایی، سابقهای را نشان میدهد که بعید نیست اصولگرایان به خاطر منافع جناحی دست به چنین رفتارهایی بزنند. از طرف دیگر، احمدینژاد اگر به همین صورت بیاید و مورد اقبال جریان اصولگرا قرار نگیرد و اصولگرایان همه پشت سر کاندیدای دیگری باشند، حضورش در انتخابات یک انتحار سیاسی خواهد بود.
حمیدرضا بقایی چطور؟ او از ابتدای کاندیداتوری حمایت احمدینژاد را بههمراه داشت.
بقایی به لحاظ شخصیت و سوابقی که دارد، اصلا قابل طرح نیست. حتی تایید صلاحیت او به نوعی زیر سؤال رفتن شورای نگهبان است.
یعنی شما تصور میکنید احمدینژاد آمده که حضور داشته باشد تا اینکه این کار، راهی برای تایید صلاحیت بقایی باشد؟
این موضوع و ثبتنام برای تایید صلاحیت گرفتن دیگران، از نظر سیاسی عرف نیست.
منبع: بهارنیوز