بند کردن به دستفروشان، بیخیال نجومیها!
مهدی دادویینژادگروه مقالات: بحث بر سر قوانین نیست که ایران از جمله فربهترین کشورها در تدوین قوانین روی کاغذ است، در شهرداریهایی که بیقانونی از سر و کولشان بالا میرود و رشوه و زدو بند و هزار تا پرونده مثل املاک نجومی و چرب کردن سبیلهای فلان مهندس ناظر برای زیر سبیلی رد کردن گندکاریهای فلان بساز و بفروش ساز وجود دارد بند کردن به دستفروشانی که جز به حلال لقمهای از گلویشان پایین نمیرود فاجعه بار است، شهرهایی که در و دیوارشان نشانی از مدنیت شهری ندارد و جویها و کانال هایی که با کوچکترین باران میشود قربانگاه پیر و جوان، پارک هایشان میشود مسلخ گاه دختری کوچک، شهرهایی که باغهایش را برای پر کردن ابر چالههای به وجود امده از مدیریت ناکار امد قربانیتراکم فروشی میکند، شهردارانی که شهرداری را وسیلهای برای رسیدن به مطامع سیاسی خود میبینند و هزاران مشکل را بر پیکره شهرها سنجاق کرده اند.برخورد زشت و زننده مامورین شهرداری با دستفروشان عینا بازگو کننده مشکلات حاد مدیریت شهری در زمینه فهم اجتماعی و زیستی شهرهاست، طرحهای کوته فکرانه که بیشتر شبیه نمایشنامه ژان گولر است تا طرح بدرد بخور و دوسر برد، سوالی که در ذهن هر شهروندی شکل میگیرد این است که آیا مهمترین مشکل شهرهایمان دستفروشان هستند؟ آیا تمام کارهای زیربنایی شهرها به نحو احسنت صورت پذیرفته و تنها موردی که نمای شهرمان را بهم میزند سد معبر عزیزان دست فروش است؟ آیا اجرای دقیق مُر قانون مسئلهای همه جانبه در شهرهاست یا شدت اجرای قانون برای اقشار بیپناه و ضعیف است؟ آیا دستفروش عزیز به عنوان یک شهروند میتواند عضو هیات موسس به اصطلاح خیریهای شود که پولش از جیب آن دست فروش به حساب شهرداری میرود و یا نیاز به رانت خانوادگی است؟ آیا اصلا شهرداران دستفروشان محترم را شهروند محسوب میکنند یا آنها را هم از اغیاری میدانند که مامور رقیبشان هستند تا پایههای صندلی ریاستشان را بلرزانند؟ دستفروشی پدیدهای شوم نیست، زمینخواری و فروش تراکم در شهرها شوم است، دیوارهای کریه المنظر و آسفالتهای درب و داغان شوم است، رژه موشها در سطح شهر شوم است، فساد گسترده و رانت خواری در شهرداریها شوم است، بیلآنهای غیر واقعی از عملکردهایی که اثری از آنها در شهر نیست شوم است، استفاده از مامورانی که گاهی از میان گولاخهای شهر دست چین میشوند شوم است، بردن امکانات شهری به حتی خارج از مرزها و برای نمایش بدون رضایت شهروندان به هر بهآنهای شوم است، عضویت خاندانی با خرج کردن از بیت المال شهری در هیئت مدیرهها تحت هر عنوانی شوم است و…. سیلی که مادر فومنی از آن مامور خورد نمونهای از هزاران برخورد تند و زننده مامورانی است که شهرداری به جان مردم میاندازد، اصلا فرض اصلی بر لگدپرانی و فحاشی ماموران است، این طرحهای ساماندهی هم آنقدر بچه گانه و کوته فکرانه است که دقیقا مشخص است حاصل هزاران ساعت میوه و غذا خوردن جمعی از غیر متخصصترین افراد منصوب در شهرداری هاست. دست فروشی و بساط کردن برای هیچ کدام از عزیزان دست فروش اولویت کاری نیست، بلکه ماحصل فرایندی است که آنها را مجبور میکند برای رسیدن به لقمه حلال مشقات فراوان این کار را به جان بخرند، بلا شک حضور مدیران نالایق و ناکار آمد که اولویتشان حفظ مناصب به هرترفندی است کار را به جایی رسانده که مادری برای حفظ زندگی و ابرو مجبور به تحمل مشقات دست فروشی شود، مردان و زنانی که اسطورهی شرافت و غیرتند. البته از این موضوع نباید غافل شد که دست فروشی معایبی دارد که کوچکترین آنها سد معبر است، اما نمیتوان انتظار داشت با طرح هایی مانند تمرکز دست فروشان در یک منطقه خاص بتوان این موضوع را حل کرد، چه آن که اندک سود حاصل از دست فروشی از همین ارتباط مستقیم و سهل الوصول بودن دست فروشان عزیز حاصل میشود. کسی برای خرید یک جفت باطری قلمی نمیرود به نقطهای خاص که محل تجمع دست فروشان است. در روزگاری که جمع میان نان و آبرو برای بسیاری از مردم دشوار شده است و مدیران نیز دغدغۀ این مقوله را ندارند و با فاصلهای کهکشانی از درک تلخیهای روزمره مردم عاجزند، قضاوت بر مبنای قانون موضوعیت ندارد، سیلی مامور به صورت دستفروش آخرین حلقۀ این زنجیر است، مدیریت ناکارامد، رانت، از ارزش افتادن تلاش برای روزی حلال، قوانین غیر قابل اجرا و ابن الوقتی، همه به آن مامور این را میآموزند که در اوضاع هشل هفت مدیریت شهری اگر حرمتی را شکستی چیزی را از دست نمیدهی، این سیلی مدیریت شهری است بر صورت ضعیفترین قشر مردم.
منبع: baharnews.ir