بازگشت به ریشه‌ها؟

سجاد خداکرمی- روزنامه بهار
روزهاست که بحث ها بر سر ائتلاف سیاسی نوظهور یا به بیان برخی دیگر جریان سیاسی نوظهوری در رسانه ها مطرح است، جریانی که در گمانه ها روسای دو قوه اجرایی و مقننه و رئیس پیشین دفتر بازرسی رهبری را در راس خود جای می‌دهد. گمانه ها در این ارتباط منحصر به رسانه‌های یک جریان خاص سیاسی نیست و بسیاری از رسانه‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا در روزها و هفته‌های گذشته موضوع چنین ائتلاف نوظهوری را طرح کرده‌اند اما در این میان دو سئوال مهم وجود دارد، نخست اینکه چرا اصول‌گرایان تلاش می‌کنند چنین ائتلافی را یک ائتلاف اصول‌گرایانه بنامند و دیگر اینکه چرا تندروهای این جریان سیاسی هرگاه از این موضوع سخن می‌گویند بغض فروخرده ای را می‌بلعند می‌دهند؟

برای رسیدن به پاسخ این پرسش ها ابتدا نیاز است مروری کنیم بر آنچه پیرامون نام‌های مطرح در ائتلاف نوظهور در سال‌های پس از روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد گذشته است و سپس توجهی کنیم به آنچه امروز فعالین اصول‌گرا می‌گویند. مقطع انتخابات ریاست‌جمهوری تیر ۸۴ فصل نویی از جبهه بندی جدید در جریانات سیاسی کشور بود. انتخاباتی که در دور دوم آن مرحوم آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان یک راست پیشین و بنیان گذار جریان اعتدال با حمایت اصلاح‌طلبان و برخی اصول‌گرایان میانه رو در برابر محمود احمدی‌نژاد به عنوان یک اصول‌گرای نو رسیده با حمایت بخش اعظمی از اصول‌گرایان، رقابت کردند و در نهایت احمدی‌نژاد طی یک اتفاق غیر معمول به عنوان برنده این رقابت معرفی شد. از فردای آن رقابت نشانه‌های ملموس فاصله گرفتن برخی چهره‌های ارشد و اعتدالی جریان راست سنتی و قاطبه اصول‌گرایان بروز کرد.

علی اکبر ناطق نوری
او از دوستان و نزدیکان قدیمی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است و تا پیش از انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری و اعلام حمایت وی از روحانی، مسئول دفتر بازرسی رهبر انقلاب بود و پس از آن تا امروز در بطن سیاست کشور کم فروغ بوده و به همین سبب این روزها بسیاری از اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان میانه رو خواهان بازگشت و نقش آفرینی وی در سپهر سیاسی کشور هستند. از فردای انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ و با فاصله گرفتن هاشمی از اصول‌گرایان این فاصله برای دوست و یاور وی نیز اتفاق افتاد و اوج آن در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ بروز کرد. انتخاباتی که ناطق نیز همچون هاشمی نه تنها از احمدی‌نژاد که از حامیان اصول‌گرای وی که در این جریان سیاسی اکثریت بودند به جد دلگیر شد و نشانه‌های آن را با جداشدن از جامعه روحانیت مبارز و برخی واکنش‌های دیگر عمومی کرد. به این ترتیب نیز فصل مشترک دو یار قدیمی در برابر جریان اصول‌گرا بیشتر شد تا جایی که در سال ۹۲ و همگام با اصلاح‌طلبان هاشمی و ناطق نیز از روحانی اعتدال گرا در برابر کاندیداهای اصول‌گرا حمایت کرد، حمایتی نه گذرا که مداوم آنگونه که در شرایط فقدان هاشمی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ حاضر شد برای حمایت مستقیم از روحانی عطای منسب ریاست دفتر بازرسی رهبری را نیز به لغایش ببخشد و با تمام توان از کسی که کمتر در شعارهای انتخاباتی  اش بوی اصول‌گرایی به مشام می‌رسید حمایت کند. او راهی را در پیش گرفت که آیت‌الله هاشمی ترسیم کرده بود و این قرابت تا آنجا بود که از پس رحلت هاشمی نام او به عنوان یکی از اصلی ترین گزینه‌های جایگزینی‌اش مطرح بود. در همان هنگام علی مطهری گفته بود: «اگر بخواهیم شخصیت معتدلی را معرفی کنیم که بتواند نقش آیت‌الله هاشمی را برای گروه‌های اعتدالی و اصلاح‌طلب ایفا کند آقای علی اکبر ناطق نوری است. ایشان تا حد زیادی می‌تواند نقش آیت‌الله هاشمی را برای گروه‌های اعتدالی ایفا کند.» رئیس اسبق مجلس که روزگاری در رقابت با رئیس دولت اصلاحات برای تصدی ریاست بر جمهور بود حتی در سال‌های اخیر و به خصوص پس از وقایع ۸۸ و هیچ ابایی از دیدار با سید محمد خاتمی نداشت و پس از ۹۲ نیز عکس‌های بسیاری از گپ و گفت و خنده‌های این دو در رسانه ها منتشر شد.

علی لاریجانی
لاریجانی که در کارنامه اش ریاست بر صدا و سیما را دارد و در آن دوران از شوریدن علیه اصلاح‌طلبان ابایی نداشت نیز در طول سالیان گذشته و پس از دولت اصلاحات چرخ قابل ملاحظه ای از جریان اصول‌گرا داشت. او که در رقابت‌های سال ۸۴ مورد حمایت جریان راست سنتی و رقیب احمدی‌نژاد در دور نخست انتخابات بود نیز در طول سال‌های زمامداری اصول‌گرایان تندرو دچار تغییر موضع ملموسی شد تا جایی که در دوران پسا ۸۸ فاصله خود را ابتدا با برخی جریانات اصول‌گرا نشان داد و سپس در مقطع ۹۲ به بعد نیز چنان همراهی با روحانی و دولتش نشان داد که کمتر اصول‌گرایی فکرش را می‌کرد. او برای برجام به عنوان یکی از مهم ترین دستاورد‌های دولت متحد اعتدالیون اصلاح‌طلبان کم نگذاشت و در بسیاری دیگر از مواقع هوای دولت را به خوبی داشت تا اینکه اعتدالیون و اصلاح‌طلبان نیز در جهت قدرشناسی همراهی‌های وی او را در لیست امید مجلس در رقابت‌های سال ۹۴ قرار دادند. او در انتخابات مجلس ۹۴ به خوبی نشان داد که حاضر نیست با اصول‌گرایان ائتلاف کند و به وضوح خط فاصل خود با انان را مشخص کرد.

حسن روحانی
رئیس‌جمهور دولت‌های یازدهم و دوزادهم هم از جمله کسانی است که از وی به عنوان یکی از اقطاب ائتلاف مذکور نام برده می‌شود. او نیز همچون علی اکبر ناطق نوری دوستی و همکاری دیرینه ای با هاشمی رفسنجانی داشت و باز هم چون ناطق کمتر موقعی بود که در سو گیری سیاسی برخلاف رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت گام بردارد. کمتر کسی است که نداند ریاست‌جمهوری او محصول هوشمندی آیت‌الله هاشمی بود؛ زمانی که شورای نگهبان تصمیم گرفت هاشمی را از صحنه رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ کنار بگذارد او بی‌درنگ روحانی را جلو انداخت و اصلاح‌طلبان و معتدلین جریان اصول‌گرا را برای حمایت از وی تشویق کرد. روحانی هرچند که در طول دوران زمامداری ۵ساله اش بر قوه مجریه هم نوا با اصلاح‌طلبان بر وعده‌های اصلاح‌طلبانه اشاره و مطالبات اصلاح‌طلبانه را شعار داده است اما در ماه‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر کمر به محافظه کاری بسته است، به گونه ای که برخی از احتمال غلتیدن وی به آغوش جریان اصول‌گرا می‌گویند. گمانه ای که شواهدش در تایید چرخ‌های ملموس وی است اما نه به آغوش اصول‌گرایان که به آغوش محاقظه کاری مضمن پس از انتخاباتی! او بیش از همه احزابی چون اعتدال و توسعه و کارگزاران و همچنین بخشی از جریان اصول‌گرای اعتدالی را بیش از هر گروه سیاسی دیگر پشت خود دارد و با تمام محافظه کاری‌های این روز هایش نشان داده فاصله معناداری نیز با جریان تندرو اصول‌گرا دارد؛ همچنین او نشان داده به میانه میدان نیامده که به راحتی حذف شود و با توجه با اینکه حامیان وی پیوند ارگانیک ندارند و به خصوص جریان اصلاحات او را نه برای خودش که برای شعار اعتدالش و نفع حرکت اعتدالی در مقطع پسا۸۸ برای کشور برگزیدند، بعید است فردای ۱۴۰۰ و خداحافظی وی از صندلی ریاست پاستور او همچنان حمایت‌های ۹۲ و ۹۶ را همراه خود داشته باشد و به منظور بقا در سطح بالای سیاست کشور نیازمند باز کردن دری جدید به روی خود است. دری که بی‌شک نه او به سوی تندروها خواهد گشود و نه تندروها تمایلی برای گشودن در به روی وی داند.

پاسخ به چراها
سیاست‌ورزی، نقش آفرینی در سطوح بالای حاکمیت و کنش سیاسی در بزنگاه ها از جمله مهمترین دلایل تمایل اعتدالیون برای شکل دهی و تحکیم به ائتلاف شان است. اما تمام مرور گذشته و امروز این سه ضلع و هم سطحی آنان در مقام جریان سازی موجب خواهد شد که هیچ یک حتی اگر هم بخواهند نتوانند به تنهایی محور قرار گرفته و یا حتی جریان اعتدالی را به دامان اصول‌گرایی بغلتانند.  محمدرضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان خط اما و رهبری روزهاست تلاش می‌کند ناطق را به دامان اصول‌گرایان بازگرداند، نماینده ۷دور مجلس که از مهم ترین چهره‌های جریان اصول‌گرا محسوب می‌شود لابی گر خوبی نیز هست و با بهره گرفتن از این ویژگی نیز این روزها در حال رایزنی است که اولا ناطق را به سیاست اصول‌گرایانه بازگرداند و سپس لاریجانی را هم همراه کند و از آب ائتلاف مورد بحث ماهی اصول‌گرایانه بگیرد.  این فعال سیاسی اصول گرا در روزهای اخیر گفته که که ناطق نوری همچنان یک اصول گراست و اصلاح‌طلب نشده است. او همچنین در گفتگویی افزوده که:« اصلا اینطور نیست کسی فکر کند آقای ناطق اصلاح‌طلب شده یا آقای روحانی اصلاح‌طلب شده است. یا مرحوم آقای هاشمی اصلاح‌طلب شده. اصلا چنین چیزی نیست. من می گویم نه. خاستگاه آقای ناطق و فلزش، اصول‌گرایی است. ممکن است از بعضی رفتارهای ما و امثال ما دلخور باشد، اما آقای ناطق، اصلاح‌طلب نیست به معنای عرفی آن. بعضی فکر می کنند نه، مثلا آقای ناطق، آقای روحانی، آقای لاریجانی و آقای هاشمی، مواضع شان با رییس دولت اصلاحات یکی شده است.» بدون شک باهنر و بسیاری دیگر از اصول‌گرایانی که تلاش دارند ائتلاف مورد نظر را مصادره به مطلوب کنند درست می‌گویند که نه ناطق، نه لاریجانی و نه حتی روحانی اصلاح‌طلب نشده‌اند اما آنچه آنان از نظر دور دارند یکی جریان تندرو اصول‌گراست که میل حذف این سه را هیچ گاه از دست نخواهد داد و دیگری اینکه صحنه سیاسی کشور انگونه تغییر کرده که به سادگی میتوان آن را در تغییر رفتار سیاسی این سه ضلع مشاهده کرد و نتیجه گرفت که انها قطعا دیگر اصول‌گرا هم نیستند و آمده‌اند تا شاید بتوانند جریان سومی در این میانه به پا کنند.
منبع: بهارنیوز