اندکی انصاف داشته باشید
روزنامه بهار
آیا دولت روحانی کارنامه موفقی دارد؟ آیا دولت تدبیر و امید ارزش انتخاب مجدد را دارد؟ چرا اکثر سیاسیون سالم کشور همچون رئیس دولت اصلاحات، سید مصطفی تاجزاده و. . . اکثر اقتصاددانان همچون دکتر نیلی، دکتر غنینژاد، اکثر محافل علمی و دانشگاهی و همه احزاب اصلاح طلب از آن حمایت میکنند؟ چرا حتی عدهای از اصولگرایان همچون علی لاریجانی، حجت الاسلام ناطق نوری، محمدرضا باهنر و. . . نیز از دکتر روحانی حمایت میکنند؟ چه کسانی مخالف دکتر روحانی هستند؟ آیا شعارهای رقبای انتخاباتی ایشان قابل اعتنا است؟ آیا رقبای ایشان برنامهای مدون و قابل توجه برای حل مشکلات کشوری دارند؟ اگر دارند پس چرا شعار افزایش یارانهها را میدهند؟ آیا افزایش یارانه امکانپذیر است و مشکلات اقشار ضعیف جامعه را حل میکند؟ واقعیت این است که دولت روحانی در سال ۹۲ بعد از موج سیاسی که از رد صلاحیت مرحوم هاشمی ایجاد شد با حمایت ایشان و سیدمحمد خاتمی و احزاب و شخصیتهای اصلاح طلب به وجود آمد و تاکنون نیز مورد حمایت واقع شده است.
عمده ایرادی که مخالفین دکتر روحانی به آن میگیرند، این است که گویا این دولت در حل مشکلات اساسی کشور همچون رکود اقتصادی و بیکاری ناتوان بوده است. در عرصه سیاست، این مسئله را فرار به جلو میگویند. گوئی ایرادی که اصولگرایان به دولت دکتر روحانی میگیرند، این است که چرا این دولت نتوانسته است آوار و خرابی که هشت سال سوء مدیریت و دشمنتراشیهای در عرصه بین المللی بهوجود آورد را در عرض چهار سال اصلاح کند. آنان میکوشند تا نقش و قصور خود را در پشت این شعارها پنهان دارند. تمامی کسانی که یک به یک از احمدی نژاد اعلام برائت کردند، در شکلگیری دولت نهم و دهم نقش اساسی داشتند، آنها بودند که آب به آسیاب احمدی نژاد ریختند، هاله نور و خرافات را در جامعهترویج دادند، هفتصد میلیارد دلار نفتی را بر باد دادند، تحریمها و انزوای بین المللی و آثار زیانبار را به وجود آوردند و کشور را تا آستانه جنگ فرو بردند، ارزش پول ملی را به کمترین میزان کاهش دادند، اختلاسهای میلیاردی را در جامعه رواج داند و. . . که اگر تدبیر هاشمیها و اصلاحطلبان نبود، شاید اکنون کشور ما دچار وضعیتی همچون ونزوئلا و یا سوریه و عراق شده بود.
تورم ۴۰ درصدی و رشد اقتصادی منفی که رکود اقتصادی را بر کشور حاکم کرد، ارمغان دولت احمدینژاد و حاصل عملکرد اصولگرایان افراطی بود. همانها که اصلاح طلبان را از عرصه سیاسی کشور حذف کرده، یا باز نشسته، یا خانه نشین کردند، نکتهای که دکتر جهانگیری در مناظرات تلویزیونی به درستی بر آن انگشت صحت گذاشتند.اصولگرایان در هشت سال دولت احمدی نژاد، با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی (مغز متفکر دولت) و انحلال شورای پول و اعتبار (مرکز مطالعه و اتخاذ تصمیم درباره سیاست کلی بانک مرکزی و نظارت بر امور پولی و بانکی کشور) ، کشور را از مسیر توسعه خارج کردند و رکود اقتصادی و خزانه خالی را برای دولت تدبیر و امید به یادگار گذاشتند. کاندیداهایی که شعار افزایش یارانهها و حل معجزهآسای بیکاری را میدهند، فاقد برنامه و نیت قبلی برای ورود به انتخابات بودند وحتی چند نوبت اعلام کردند که قصد شرکت در انتخابات را ندارند. آنان نمیدانند که برای حل یک درصد بیکاری، رشد اقتصادی کشور باید ۵/۲ درصد افزایش داشته باشد و افزایش رشد اقتصادی تابعی از عوامل مختلف از جمله مدیریت، جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی میباشد.
برجام دستاورد بزرگی بود که توانست تحریم را از کشور دور کرده و درآمدهای نفتی را به کشور بازگرداند. برجام میتوانست زمینه بسیار مساعدی را برای جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی فراهم آورد، فرصتی که اصولگرایان با نفی و به زیرسؤال بردنش آن را از بین بردند و در این مقطع تاریخی فرصت سازندگی و خروج از رکود اقتصادی سالها به تاخیر افتاد. در ارزیابی عملکرد دولت تدبیر و امید به صراحت میتوان گفت این دولت در عرصه خارجی عملکرد موفقی داشت و اگر در عرصه داخلی موفقیت کمتری داشته، معلول همان مشکلات حاصل از دوران نهم و دهم، عدم همراهی بدنه دولت به واسطه مدیران اصولگرا و کارشکنی آنان است، حمله به سفارت خانههای انگلستان (اگرچه در اواخر دولت دهم روی داد ولی تبعات آن دامنگیر دولت یازدهم شد) و عربستان را میتوان از آن جمله برشمرد که حتی روابط خارجی را تحت الشعاع قرار داد.
کاندیداهایی که شعار غیرعملی دو یا سه برابر کردن یارانهها را میدهند، مانند دولت احمدی نژاد در فکر توزیع ثروت هستند نه در فکر تولید ثروت. آنان به آثار زیانبار تورمی آن نمیاندیشند و حتی به این نیز فکر نمیکنند که اجرایی کردن اینکار به تنهائی در توان یک رئیس جمهور نیست، بلکه همراهی و تصویب مجلس شورای اسلامی را میطلبد چیزی که رئیس محترم مجلس «دکتر علی لاریجانی» به صراحت رای بر امکانناپذیری آن دادند. در واقع عرصه کنونی رقابت نامزدهای ریاست جمهوری در بحثهای اقتصادی در دو گفتمان «تولید ثروت» یا «توزیع درآمد» قالببندی شده است.
رمز اینکه اصلاح طلبان، احزاب، شخصیتها، اقتصاددانان و حتی اصولگرایان معتدل و دیگر دلسوزان کشور از ادامه و امتداد دولت تدبیر و امید حمایت میکنند در این نکته نهفته است که با وجود همه کم و کاستی ها، دولت روحانی به درستی میکوشد تا قطار از مسیر خارج شده را دوباره به ریل بازگرداند. تجربه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه نشان داده است که پاسخگویی به نیازهای فزآینده مردم برای اشتغال، مسکن و بهبود معیشت و رفاه همگانی در پیگیری راهبرد «تولید ثروت» است و نه در «توزیع ثروت» . بدون سرمایه گذاری و حمایت از راهبرد «تولید ثروت» ، اجرای برنامههای کوتاه مدت «توزیع درآمد» در عمل به تورم و رکود اقتصادی میانجامد. دولتهای توسعه گرا میتوانند در صورت اجرای راهبردهای موفق اقتصادی با برنامه تکمیلی تامین اجتماعی برای اقشار آسیب پذیر زندگی آنان را بهبود بخشیده و آنان را از فروغلتیدن به دامن احزاب و شعارهای پوپولیستی برهانند.
نتیجه گیری: تجربه مردم در انتخابات سال ۹۲، تجربه موفقی بود. مردم به عینه دیدند که با مشارکت گسترده میتوانند از بازتولید احمدی نژادهای دیگر جلوگیری کنند، از فضای امنیتی بکاهند و دیگر شاهد توقیف فلهای مطبوعات نباشند. دولت تدبیر و امید بارقه امید مردم را برای تغییر و تحول بازگرداند. همچنین تجربه مردم تهران در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان نشان داد که در صورت رشد آگاهی مردم و مشارکت آنان، مردم قادر به تغییرترکیب مجلسها با وجود ردصلاحیت گسترده اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان و تلاش اصولگرایان برای مهره چینی میباشد. به یاد بیاوریم همان مجلسی که در آن شعار مرگ بر موسوی و کروبی میدادند، الان از ضرورت برچیدن حصر سخن میراند. این بار در سال ۹۶ باز تاریخ منتظر تکرار آگاهی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش است. مردم ایران دیگر میدانند که دموکراسی از صندوق رای بیرون میآید و در صورت حمایت آنان از استمرار دولت تدبیر و امید، باز عقلانیت و امید میتواند سکان دولت را به دست گیرد و مسیر اصلاح و سازندگی را ادامه دهد تا مردم ایران یک گام دیگر به رفاه و آرامش نزدیک شوند.
منبع: بهارنیوز