خیره کننده ترین جزایر مرجانی دنیا (+عکس)

از آنجا که ساختارهای مرجانی تنها در آب های گرم زنده می مانند، این جزایر مرجانی تنها در مناطق استوایی و زیر خط استوا یافت می شوند.

پول‌نیوز – Atoll به معنای حلقه ای از صخره های مرجانی است که به طور کامل در اطراف خط ساحلی یک جزیره شکل گرفته و به هنگام فروکش کردن آب یا فرسایش جزیره، لایه ی جدید روی قبلی به رشد خود ادامه می دهد.

خیره کننده ترین جزایر مرجانی دنیا (+عکس)

 از آنجا که ساختارهای مرجانی تنها در آب های گرم زنده می مانند، این جزایر مرجانی تنها در مناطق استوایی و زیر خط استوا یافت می شوند. به معنایی دیگر، این جزایر مرجانی از تالاب های فیروزه ای و صخره هایی رنگارنگ تشکیل شده اند که زندگی دریایی شگفت انگیزی را در بر می گیرند. در این مطلب ۱۰ مورد از خیره کننده ترین این جزایر را به شما معرفی می کنیم:

خیره کننده ترین جزایر مرجانی دنیا (+عکس)

۱۰- Funafuti
Tuvalu کشوری است که روی جزیره ای در اقیانوس آرام بین هاوایی و استرالیا واقع شده و بعد از واتیکان کم جمعیت ترین کشور دنیا می باشد. به علت موقعیت دور افتاده ی این کشور، گردشگران معدودی نیز از آن بازدید نموده اند. پایتخت این کشور یعنی فونافوتی یک جزیره ی کوچک مرجانی است که در باریک ترین بخش ها، عرض آن تنها ۲۰ متر و در پهن ترین حالت ۴۰۰ متر می باشد. جمعیت این جزیره در حدود ۴۵۰۰ نفر است. لازم به ذکر است که در این جزیره مجموعه ای از ساختمان های ادارای در نزدیکی ترمینال هوایی در کنار کلیسا و هتلی زیبا قرار گرفته اند.

خیره کننده ترین جزایر مرجانی دنیا (+عکس)

۹- Bikini Atoll
این جزیره ی مرجانی به دو دلیل شهر دارد، اول از همه اینکه در سال ۱۹۴۶ نام لباس شنا از روی اسم این جزیره برداشته شد. دوم اینکه این منطقه بین سال های ۱۹۴۶ و ۱۹۵۸ مکان آزمایش ۲۳ سلاح هسته ای بوده است. مردم این جزیره قبل از شروع این آزمایشات جابجا شده و همچنان نیز در سایر جزیره ها ساکن هستند. امروز بازدید از این جزیره فراهم است و تشعشات رادیواکتیو پس زمینه در آن از بسیاری شهرهای بزرگ کمتر می باشد، اما خاک همچنان دارای مقادیر خطرناکی از مواد رادیواکتیو است.

ماهی ها تاثیری از این مواد نگرفته و از آنجا که ماهی گیری در این منطقه انجام نمی شود به وفور یافت می شوند. بیشتر افرادی که به این منطقه می آیند تمایل دارند که از بازمانده های آزمایشات سال ۱۹۴۶ که بر کف دریا آرمیده اند بازدید کنند.

۸- Tubbataha Reef
صخره های توباتاها یکی از بهترین مقاصد غواصی در فیلیپین هستند. این صخره ها از دو جزیره ی مرجانی شمالی و جنوبی تشکیل گشته اند که با کانالی عمیق به پهنای تقریبی ۸ کیلومتر از هم جدا می شوند. شهرت این منطقه به دلیل وجود دیوارهای مرجانی آن می باشد. این دیوارها نه تنها مکانی هیجان انگیز برای غواصی هستند بلکه سکونتگاه بی نظیر برای کولونی های ماهی به شمار می روند. این صخره ها ساکن دائمی نداشته و تنها غواصان و ماهیگیران از آن بازدید می کنند.

۷- Lighthouse Reef
سه مورد از چهار جزیره مرجانی نیمکره ی غربی در آب های بلیز قرار گرفته اند. چهارمین مورد درست در شمال آب های مکزیک قرار گرفته است. صخره های مرجانی لایت هاوس به دلیل وجود حفره ی بزرگ آبی رنگ که نزدیک مرکز آن قرار گرفته، یکی از شناخته شده ترین این جزایر مرجانی هستند. محبوب ترین مکان برای غواصی در بلیز همین حفره ی بزرگ آبی رنگ است که به غواصان امکان مشاهده ی تشکیلات سنگ آهکی سازنده ی دیواره های آن را فراهم می آورد.

 هر چقدر عمق منطقه ی غواصی در این حفره ی آبی رنگ بیشتر باشد، آب شفاف تر شده و مناظر نفس گیرتر می گردند چرا که استالاکتیت های عجیب و تشکیلات سنگ آهکی پیچیده تر و به هم فشرده تر می شوند.

۶- Tikehau
این جزیره ی مرجانی بخشی از مجمع الجزایر Tuamotu یعنی زنجیره ای از جزایر مرجانی که بر سطح اقیانوس آرام گسترده شده اند می باشد. وسعت این مجمع الجزایر تقریبا برابر با اروپای غربی است.

بدون شک تیکهاو با نوارهای ماسه ای سفید و صورتی و تالاب فیروزه ای با تنوع چشمگیر ماهی می تواند تصویری کارت پستالی باشد. در حقیقت تراکم ماهی در این تالاب آنقدر بالاست که تیم تحقیقاتی ژاک کوستو ادعا کردند این مکان نسبت به سایر مکان های پلینزی فرانسه بیشترین تمرکز ماهی را دارد.

۵- Caroline Island
این جزیره که اولین بار در سال ۱۶۰۶ توسط اروپایی ها کشف شد، بخشی از جمهوری کریباتی می باشد. علی رغم اینکه انسان ها بالغ بر ۳۰۰ سال تاثیرات خود را بر این جزیره به جای گذاشته اند، این مکان یکی از دست نخورده ترین جزایر استوایی بوده و به عنوان دست نخورده ترین جزیره ی مرجانی جهان شناخته می شود.

جزیره ی کارولین و همسایه ی آن جزیره ی فلینت زیستگاه برخی از بزرگترین جمعیت های چرخنگ نارگیلی بزرگ دنیا هستند. از آنجا که جزیره ی کارولین تنها ۶ متر بالاتر از سطح دریاست امکان بلعیده شدن آن توسط دریا به علت بالا آمدن آب وجود دارد.

۴- Aitutaki
جزیره ی مرجانی آیتوتاکی از تعدادی جزایر آتشفشانی و مرحانی دور یک تالاب مثلثی شکل تشکیل شده است. تالاب و جزیره های آن به شکل نفس گیری زیبا هستند. در اینجا می توان تصویر معمول کارت پستال ها با نخل های خم شده روی جزایر گرمسیری، آب های گرم و کم عمق فیروزه ای، صخره های مرجانی، ماهی های استوایی و آسمان آبی را مشاهده نمود. محبوب ترین جاذبه ی این منطقه جزیره ی یک پایی یا Tapuaetai در قسمت جنوب شرقی تالاب است.

 ساحل این جزیره یکی از ۱۰ ساحل شگفت انگیز دنیا می باشد. در سال ۲۰۰۶ این جزیره به عنوان مکان برگزاری سیزدهمین فصل برنامه بازمانده Survivor به نام جزایر کوک مورد استفاده قرار گرفت.

۳- Aldabra
الدابرا یکی از جزایر بیرونی سیشل است که ۱۱۰۰ کیلومتر از ماهه (بزرگترین جزیره ی سیشل) فاصله داشته و به خط ساحلی آفریقا نزدیک تر است. پس از کرتیماتی این جزیره ی مرجانی از نظر وسعت جایگاه دوم را اشغال نموده است. سختی دسترسی و دور افتاده بودن این جزیره ی مرجانی باعث شده که الدابرا تقریبا دست نخورده باقی مانده باشد. به همین دلیل است که ۱۵۲۰۰۰ لاک پشت غول آسا یعنی بزرگترین جمعیت این گونه در این جزیره ساکن هستند.

۲- Rangiroa
رنگیروآ یکی از بزرگترین جزایر مرجانی جهان و بزرگترین در مجمع الجزایر توآموتو Tuamotu به شمار می رود. رنگیروآ به خاطر آب های شفاف تالاب و حیات گیاهی متنوع دریایی خود مقصدی مهم برای غواصی زیر آب به شمار می رود. از جمله محبوب ترین مکان های غواصی می توان به تالاب آبی و گذرگاه تیپوتا اشاره نمود.

 این منطقه تحت تاثیر جریان های آبی قوی می باشد به همین دلیل کوسه ها در گذرگاه تیپوتا تقریبا بی حرکت می مانند و همین مسئله باعث شده غواصان بتوانند به راحتی آنها را از نزدیک ملاحظه کنند. لاک پشت های دریایی و دلفین ها نیز در این منطقه قابل رویت هستند. توجه کنید که بیشتر سواحل رنگیروآ از صخره های مرجانی توپر ساخته شده اند.

۱-Atolls of the Maldives
کشور کوچک مالدیو در میانه ی اقیانوس هند از ۱۲۰۰ جزیره ی مرجانی کوچک تر ساخته شده که به ۲۶ گروه جزیره مرجانی تقسیم می شوند. لغت Atoll در حقیقت از کلمه ی Atholhu در زبان مورد استفاده در مالدیو می آید. بلندترین نقطه ی این جزایر تنها ۲ متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته و زندگی مشابه رابینسون کروزوئه را می توان در گوشه گوشه ی این جزایر مشاهد نمود.

جذاب ترین فعالیت در مالدیو غواصی است. تمام این جزایر از صخره های مرجانی ساخته شده و صدها کیلومتر از هر خشکی فاصله دارند. تمام اینها بدان معنی است که آبهای این منطقه بسیار شفاف بوده و زندگی زیر سطح آب به وفور یافت می شود. اشعه ی مانتا، کوسه و هر مورد شگفت انگیزی که به ذهن شما برسد در مالدیو یافت می شود.

منبع:لست سکند


منبع: پول نیوز

ساخت تنها مسجد کره شمالی توسط ایران (+عکس)

ایران به سایر مسلمانان اجازه می دهد وارد مسجد شوند و فعالیت های مذهبی خود را از جمله مشارکت در نمازجماعت، نمازجمعه و دیگر مناسبت ها و اعیاد دینی انجام دهند.

در کره شمالی تنها یک مسجد وجود دارد.

به گزارش عصرایران به نقل از سایت شبکه الحره، در کره شمالی تنها یک مسجد وجود دارد و آن نیز توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در شهر پیونگ یانگ ساخته شده است.

این مسجد به سبک مساجد شیعیان ساخته شده و الرحمن نام دارد.
مسجد الرحمان میزبان افراد مسلمان شیعه و سنی است. 

ایران به سایر مسلمانان اجازه می دهد وارد مسجد شوند و فعالیت های مذهبی خود را از جمله مشارکت در نمازجماعت، نمازجمعه و دیگر مناسبت ها و اعیاد دینی انجام دهند. 

یک شهروند اندونزیایی نیز در اینستاگرام عکس هایی از این مسجد منتشر کرده است.

در کره شمالی آزادی دینداری وجود ندارد. حکومت کمونیست کره شمالی، دینداری و انجام فعالیت های دینی به صورت علنی را تشویق نمی کند.

برخی از اقلیت های دینی در کره شمالی مانند مسیحیان و بودا به صورت بسیار محدود دارای عبادتگاه هستند.

در کره شمالی اقلیت مسلمان وجود ندارد. مسلمانان در کره شمالی به دیپلمات های سفارتخانه های کشورهای اسلامی و برخی مسافران مسلمان خارجی محدود می شود.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.

مسجد الرحمن، تنها مسجد کره شمالی که توسط ایران و در محوطه سفارت ایران در پیونگ یانگ ساخته شده است.


منبع: عصرایران

دعوت پادشاه عربستان از سران ۱۷ کشور اسلامی برای دیدار با ترامپ

عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی تایید کرد که از سران ۱۷ کشور مسلمان برای دیدار با ترامپ در ریاض دعوت به عمل آمده است.

ملک سلمان با ارسال دعوتنامه‌های جداگانه‌ای، از سران ۱۷ کشور اسلامی برای شرکت در یک نشست عربی – آمریکایی دعوت کرد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از عرب نیوز، ملک سلمان پادشاه عربستان از سران ۱۵ کشور عربی به علاوه ترکیه و پاکستان برای شرکت در یک نشست “عربی-آمریکایی” همزمان با سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به این کشور دعوت کرد.

اردن، عراق، الجزیره، نیجر، بحرین، امارات متحده عربی، مراکش و تونس از جمله کشورهای عربی هستند که برای آنها دعوتنامه ارسال شده است.

پادشاه عربستان همچنین برای منصور هادی رئیس جمهور فراری یمن نیز دعوتنامه ارسال کرده است.

عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی تایید کرد که از سران ۱۷ کشور مسلمان برای دیدار با ترامپ در ریاض دعوت به عمل آمده است.

طبق برنامه‌ریزی اعلام شده، پادشاه عربستان ۳۱ اردیبهشت میزبان ترامپ خواهد بود.


منبع: عصرایران

بهترین ساخته تاریخ آئودی (+عکس)

این شاهکار تکنولوژیک با کاکپیک مجازی آئودی و ابزارهای نمایشی دیجیتال پرستیژ مجموعه را بالا می‌برد.

در دهه ۱۹۸۰ آئودی
مسابقات رالی را متحول کرد.  در ده‌ سال اول ۲۰۰۰ خودروی
برجسته R8 منتخب ابرقهرمان فیلم‌های جهان قرار گرفت و اخیرا، برند آلمانی به یک
پیشرو در تولید خودروهای قابل اعتماد تبدیل شده و فوق العاده‌هایی مانند Q5، Q7 و RS7 را یکی پس از دیگری به جاده‌ها می‌فرستد.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

به گزارش گروه خودروی عصر
ایران به نقل از “بیزینیس اینسایدر “، از پائیز گذشته با کاهش تولید سدان ترونیک S در
مدل جدید A4 روبه‌رو هستیم. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان آخرین
ساخته از نسل پنجم A4 بسیار تاثیرگذار ظاهر شده است و می‌تواند بهترین
ساخته کمپانی حلقه‌‌ها به شمار آید.

اگرچه این خودرو بسیار
خوب است، اماA4 های جدید نمی‌توانند یادآور
احساسات و خاطرات مدل R8 باشند. این خودروها حتی قدرت عملکردی RS7 را نیز ندارند.
سدان لوکس کامپکت، حتی به شجره‌نامه کواترویی اجدادش نمی‌نازد. (کواترو سیستم‌ چهارچرخ
محرک آئودی است که می‌تواند آن را سردمدار تکنولوژی چهارچرخ محرک نامید). نسخه‌های A4 مدت‌ها به
عنوان برتران مسابقات اتومبیل‌رانی تورینگ در اروپا و انگلیس مطرح بودند. اما A4 برای ورود به لیست مشتریان نیاز به بهره‌وری بیشتر و جذابیت‌
دارد.

یک سدان آئودی با قیمت
رقابتی ۳۴ هزار ۹۰۰ دلار شروع شده و در نسخه‌های پرگزینه‌تر به بیش از ۵۴ هزار
دلار نیز می‌رسد.

به مدت ۲ دهه A4 پاسخ تمامی سوالات مطرح می‌شد. این خودرو برگ برنده آئودی برای مقابله
با فاتحان سری ۳ بی‌ام‌و و مرسدس بنز کلاس C بود. اگرچه نسل چهارم A4 به خوبی به شرکت حلقه‌های در هم رفته خدمت کرد، اما پس
از ۸ سال نیاز به ارتقاء این خودرو به خوبی حس می‌شد.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

تاریخی شدن نسل چهارم A4  باعث ارائه نسل پنجم این خودروها در مدل ۲۰۱۷ شد.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

A4 های جدید روی پلت‌فرم‌های جدید و پرطرفدار MLB
Evo گروه صنعتی فولکس‌واگن ساخته خواهد شد و به عنوان پایه جدید این   Q7 و بنتلی بنتایاگا نیز
شناخته خواهد شد.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

سبک هوشمند و شیک A4 قابل
درک است. این خودرو به آخرین زبان متحول شده و مدرن طراحی آئودی برای تشخیص این
برند در سال‌های اخیر مجهز است.

بهترین ساخته تاریخ آئودیhttps://asriran.com/files/fa/news/1396/2/20/698623_417.jpg

در نمای جلو پنجره ۶ ضلعی بزرگتر شده و شکوه بیشتری می‌یابد تا اثر
برجسته‌تری در دید مخاطب پیدا شود.
برجستگی این اثر با چراغ‌های زنون و LED روزتاب بیشتر
می‌شود.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

نمای عقب خودرو نیز با
چراغ‌های LED و دو اگزوز در دو طرف سپر زیرین
زیباتر شده است.

بهترین ساخته تاریخ آئودیhttps://asriran.com/files/fa/news/1396/2/20/698623_417.jpg

در حالیکه ممکن است اجرای
نمای A4 با لقب “مهار سخاوتمندانه مراحل اجرایی”
توصیف شود، دنیای درونی خودرو یک شاهکار
تکنولوژیک است.

بهترین ساخته تاریخ آئودیhttps://asriran.com/files/fa/news/1396/2/20/698623_417.jpg

این شاهکار تکنولوژیک با
کاکپیک مجازی آئودی و ابزارهای نمایشی دیجیتال پرستیژ مجموعه را بالا می‌برد.

بهترین ساخته تاریخ آئودیhttps://asriran.com/files/fa/news/1396/2/20/698623_417.jpg

یک LCD با کیفیت ۱۲٫۳ اینچی که
از طریق دکمه‌های روی فرمان نیز کنترل می‌شود روی در این خودرو جا گرفته است.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

کاکپیت مجازی در مدل خود استفاده
از سامانه ناوبری و گزینه‌های چندرسانه‌ای را امکان‌پذیر می‌سازد.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

همچنین در روبه‌روی
راننده نیز یک صفحه نمایش به صورت اختیاری ارائه می‌شود.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

اتو اندروید و کارپلی
گوگل با سامانه اطلاعات و سرگرمی خودرو نیز هماهنگ می‌شوند.

بهترین ساخته تاریخ آئودی

این هم کلید هوشمند آئودی

بهترین ساخته تاریخ آئودی


منبع: عصرایران

آخرین قیمت انواع سکه و ارز

در بازار ارز یورو ۴۱۷۰ تومان، ‌پوند انگلستان ۴۸۶۴ تومان و لیر ترکیه ۱۰۷۶ تومان داد و ستد می‌شود. دلار مبادله‌ای نیز در بازار امروز ۳۲۴۴ تومان از سوی بانک مرکزی قیمت‌گذاری شده است.

در بازار امروز – چهارشنبه – سکه تمام طرح جدید با افزایش ۲۰۰۰ تومانی قیمت نسبت به دیروز، یک میلیون و ۲۰۵ هزار تومان عرضه می‌شود و دلار آمریکا نیز ۳۷۵۸ تومان قیمت دارد.

به گزارش ایسنا، هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز بیش از ۱۱۳ هزار تومان فروخته می‌شود. همچنین نیم سکه و ربع سکه به ترتیب ۶۶۳ و ۳۸۰ هزار تومان قیمت دارند.

هر اونس طلا نیز برای معاملات در بازار جهانی ۱۲۲۲ دلار داد ستد می‌شود.

در بازار ارز یورو ۴۱۷۰ تومان، ‌پوند انگلستان ۴۸۶۴ تومان و لیر ترکیه ۱۰۷۶ تومان داد و ستد می‌شود. دلار مبادله‌ای نیز در بازار امروز ۳۲۴۴ تومان از سوی بانک مرکزی قیمت‌گذاری شده است.

لازم به ذکر است که قیمت‌ها در بازار آزاد در طول روز نوسانی بوده و ثابت نیست و جدول زیر بر اساس آخرین قیمت‌ها تا لحظه مخابره گزارش تکمیل شده‌ است.
















نوع طلا قیمت
هر گرم طلای ۱۸ عیار ۱۱۳ هزار و ۴۳۶ تومان
مثقال طلا ۴۹۱ هزار تومان و ۳۵۰ تومان
هر اونس طلا در بازار جهانی ۱۲۲۲ دلار
نوع سکه  
سکه تمام طرح جدید یک میلیون و ۲۰۵ هزار تومان
نیم سکه ۶۶۳ هزار  تومان
ربع سکه ۳۸۰ هزار تومان
سکه گرمی ۲۶۱ هزار تومان
نوع ارز  
دلار آمریکا ۳۷۵۸ تومان
یورو ۴۱۷۰ تومان
پوند انگلستان ۴۸۶۴ تومان
لیر ترکیه ۱۰۷۶ تومان
یوان چین ۵۷۰ تومان
درهم امارات ۱۰۳۴ تومان


منبع: عصرایران

سوءاستفاده از تصاویر هنرمندان در استیکرهای انتخاباتی

انتشار وسیع و گسترده این استیکرها به‌ عنوان یک اقدام سیاسی فرصت‌طلبانه و یک بی‌اخلاقی آشکار بازتاب وسیعی را به‌ خصوص میان هنرمندانی که تصویرشان مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود، پیدا کرد.

بهنازجعفری، بهاره رهنما، لیلی رشیدی، امیر جعفری، ریما رامین‌فر و طناز طباطبایی به انتشار «استیکرهای دروغین» واکنش نشان دادند.

به گزارش شهروند، «در استیکرهای منتشر شده یک‌ سری از هنرمندان را می‌بینیم که خطاب به مردم عنوان کرده‌اند: یک اشتباه را دوبار تکرار نکنیم. هنرمندان به دقت و از میان هنرمندانی که تعلق خاطری آشکار به جریانات سیاسی اصلاح‌طلب نشان داده‌اند، گزینش شده و استفاده از رنگ بنفش در پس‌زمینه این استیکرها در کنار مضمون آنها این انگاره را ایجاد می‌کند که گویا این هنرمندان اصلاح‌گرا از این‌ که چهار‌ سال پیش به رئیس‌جمهوری فعلی رأی داده و حمایتش کرده‌اند، پشیمانند و از مردم خواسته‌اند اشتباه چهار‌ سال پیش آنها را تکرار نکنند.

انتشار وسیع و گسترده این استیکرها به‌ عنوان یک اقدام سیاسی فرصت‌طلبانه و یک بی‌اخلاقی آشکار بازتاب وسیعی را به‌ خصوص میان هنرمندانی که تصویرشان مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود، پیدا کرد. تند‌ترین واکنش را در این میان امیر جعفری نشان می‌دهد که با یادآوری نسب سیاسی‌اش تمام سوءاستفاده‌کنندگان را به انجام کاری بیهوده که مصداق آب در‌ هاون کوبیدن است، شبیه می‌کند.

امیر جعفری می‌گوید: می‌خواهم این نکته را بدانم و دوست دارم مردم نیز پاسخ این پرسش را بدانند. جریانی که پیش از رسیدن به قدرت خواسته‌های دل خویش را به‌ عنوان حرف و درددل مردم منتشر می‌کند و نشان می‌دهد که برای بالا رفتن از نردبان قدرت قادر به انجام هر اقدام غیر منصفانه‌ای است، بعد از این‌ که به قدرت رسید – که البته محال است مردم گول چنین افرادی را بخورند – می‌خواهد این راه را تا کجا برود و تا کجا این سوءاستفاده‌ها را ادامه خواهد داد؟

ریما رامین‌فر هم می‌گوید: چنین کارهایی برای افرادی که ادعای خدمتگزاری مردم را دارند، شرم‌آور است.

لیلی رشیدی، بازیگر تلویزیون و سینما نیز با اشاره به این‌ که استیکرهای انتخاباتی علیه دولت کار را از مضحکه و بلاهت هم گذرانده‌اند، بیان کرد: برداشته‌اند با عکس من و همکاران و دوستانم استیکری با این عنوان ساخته‌اند که یک اشتباه را دو بار تکرار نکنیم و به فکر مردم هم باشیم. منظورشان این است که یعنی ما از حسن روحانی برائت جسته‌ایم. احتمالا می‌خواهند از این نمد کلاهی برای کسانی بدوزند که سال‌هاست هر چه من و هم‌صنفانم می‌کشیم ریشه در تفکر آنان دارد. اما سرنا را از سر گشادش زده‌اند. من، لیلی رشیدی، با صدای بلند تَکرار می‌کنم که با وجود تمام کاستی‌ها و مشکلات، دوباره به حسن روحانی رأی می‌دهم؛ برای خودم، برای مردمم و برای ایران. تا کور شود هر آن‌ که نتواند دید.

بهاره رهنما نیز یکی از هنرمندانی است که عکس‌العمل روشنی در قبال سوءاستفاده از تصویرش نشان داده است. او نوشت: در تأیید گفته‌های لیلی رشیدی، بنده هم آن استیکر‌های قلابی را تأیید نمی‌کنم و با واو به واو حرف‌های دوست هنرمندم موافقم.

سحر دولتشاهی از دیگر بازیگرانی بود که نسبت به انتشار عکس خود در فضای مجازی آن هم با عنوانی که در عکس این گزارش آمده، انتقاد کرد. او گفت: بابت سوءاستفاده صورت‌ گرفته واقعا متاسفم و اصلا چنین نظری (با اشاره به عنوان «یک اشتباه را دوباره تکرار نکنیم») ندارم.

بهناز جعفری دیگر هنرمندی است که از این سوءاستفاده شاکی است. این بازیگر می‌گوید: واقعا نمی‌دانم چه بگویم. این یک شارلاتانی محض است که از هنرمندان و محبوبیت‌شان سوءاستفاده می‌کنند. در قانون ما بندهایی به توهین و فحاشی اختصاص داده شده، اما نمی‌دانم آیا به سوءاستفاده از محبوبیت هنرمندان بندی اختصاص داده‌اند یا نه. نمی‌دانم به کجا باید شکایت کرد. خیلی دوست دارم بدانم چه شخص یا اشخاصی این کار را که نهایت بی‌شرمی است، کرده‌اند. من بدون هیچ پشتوانه‌ای وارد دنیای سینما شدم. در این سال‌ها خیلی زحمت کشیده‌ام و خودم را از حواشی دور نگه داشته‌ام. من به‌ جز مردم هیچ پشتوانه‌ای ندارم. شما از جانب من نماینده باشید و به مردم بگویید که من دخالتی در این تصاویر ندارم.

طناز طباطبایی، پگاه آهنگرانی و هستی مهدوی نیز از جمله هنرمندان هوادار دولت بودند که در استیکرهای منتشر شده نقل‌ قول مذکور به آنها نیز منتسب شده بود.


منبع: عصرایران

گواهینامه رانندگی ایران در چند کشور اعتبار دارد؟

گواهینامه رانندگی ایران در ۸۵ کشور دارای اعتبار است.

به گزارش ایسنا، یکی از سوال‌های ایرانیانی که به خارج از کشور سفر می‌کنند این است که گواهینامه رانندگی ایران مورد پذیرش در دیگر کشورها است یا نه؟

طبق آن‌چه که اعلام شده در حال حاضر گواهینامه رانندگی ایران در ۸۵ کشور اعتبار دارد و اتباع ایرانی در سفر به این کشورها با داشتن گواهینامه ایران و سایر شرایط لازم می‌توانند گواهینامه کشور محل اقامت خود را دریافت کنند.

 در دولت قبل گواهینامه رانندگی معتبر در ایران در ۳۵ کشور مورد پذیرش بود که این میزان در دولت یازدهم به ۸۵ کشور افزایش پیدا کرده است.


منبع: عصرایران

تیم داوری ایران به مالزی می‌رود

کنفدراسیون فوتبال آسیا با ارسال نامه‌ای از داوران کشورمان برای حضور در دوره کمک داوران اضافه (پشت دروازه) ۲۰۱۷ آسیا دعوت کرد.

به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال، کنفدراسیون فوتبال آسیا تصمیم دارد در مسابقات مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیا از کمک داوران اضافه (پشت دروازه) استفاده کند. برهمین اساس از ایران علیرضا فغانی، رضا سخندان و محمدرضا منصوری دعوت کرد تا در این کلاس حضور داشته باشند.

این دوره از ۱۱ تا ۱۴ جولای ۲۰۱۷ (۲۰ تا ۲۳ تیرماه ۹۶) در شهر کوالالامپور مالزی برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

خلیل‌زاده و منشا رسما پرسپولیسی شدند

دو بازیکن جدید پرسپولیس با قرارداد دو ساله رسما به این تیم پیوستند.

به گزارش ایسنا، شجاع خلیل‌زاده و گادوین منشا امروز با حضور در باشگاه پرسپولیس قرارداد خود را با این باشگاه رسمی کردند.

خلیل‌زاده که فصل قبل در سپاهان بازی می کرد با قراردادی دو ساله به پرسپولیس پیوسته و منشا نیز پس از درخشش در اولین فصل حضورش در لیگ ایران قرارداد دو ساله‌ای با قهرمان لیگ برتر امضا کرد تا این دو فصل بعد در جمع شاگردان برانکو باشند.

خلیل‌زاده و منشا رسما پرسپولیسی شدند


منبع: عصرایران

ابوالفضل جلیلی: انتقاداتی به اتفاقات حوزه فرهنگ و هنر دارم اما به روحانی رای می‎دهم تا امیدوار بمانم

کارگردان سینمای ایران در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری از حسن روحانی حمایت می کند.

رقابت‎های انتخاباتی به روزهای داغ خود نزدیک شده است و هنرمندان نیز مانند دیگر اقشار جامعه آخرین تحولات انتخاباتی را دنبال می کنند.

کارگردان فیلم حافظ در گفت و گو با “عصرایران” گفت: در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری به دکتر روحانی رای می دهم و با حضور ایشان در دولت دوازدهم امیدوار خواهم ماند.

ابوالفضل جلیلی درباره موضع خود در زمینه انتخابات، گفت: انتقادات زیادی به اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ و هنر افتاده است دارم اما با این حال در انتخابات شرکت می کنم و به دکتر روحانی رای می دهم.

او افزود: به دکتر روحانی رای می دهم زیرا اگر هر گزینه ای غیر از او در انتخابات دوره دوازدهم پیروز شود شاهد فضای بسته ای در فرهنگ و هنر خواهیم بود به همین دلیل در انتخابات شرکت می کنم.

جلیلی تاکید کرد: با رای دادن به حسن روحانی سعی می می کنم به آینده باز هم امیدوار باشم.

انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم و همچنین شوراهای شهر و روستا جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

کارگردان «آشغالهای دوست داشتنی»: اعتراض دارم ولی رای می‌دهم

محسن امیر یوسفی با تاکید بر اینکه «اعتراض دارم ولی به روحانی رای می‌دهم» گفت:«رای خاکستری‌ها را باید درک کرد و به آنها گفت که روحانی هدف نیست، عاملی برای پیشرفت است.»

به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، ۱۹ اردیبهشت ماه در گردهمایی که با مدیریت حجت‌الله ایوبی در ستاد هنرمندان حامی روحانی برگزار شد،محسن امیریوسفی کارگردان فیلم به نمایش درنیامده‌ی «آشغالهای دوست داشتنی» هم حضور داشت.

ایوبی رییس پیشین سازمان سینمایی در بخشی از سخنانش دراین گردهمایی به این هنرمند اشاره کرد و گفت: به عنوان مدیر فرهنگی در این جلسه کسانی را می‌بینم که نتوانستیم مطالبات‌شان را برآورده کنیم و حتی فیلم‌شان نمایش داده نشد اما مسائل شخصی را کنار گذاشتند تا عقلانیت ادامه یابد و بین منافع شخصی و منافع ملی، تفکیک قائل شدند.

در پی حضور محسن امیر یوسفی در این گردهمایی و اظهارات مطرح شده، خبرنگار ایسنا از این کارگردان درباره‌ی دلایل‌اش بابت حمایت از حسن روحانی و چرایی حضور در انتخابات پرسید که او در نوشتاری اینگونه به این سوالات پاسخ داد: «در چهارسال دولت روحانی فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» من توقیف شد همچنین  در این چهار سال فیلمی هم نگذاشتند بسازم، البته نه با خشونت با لبخند و تعارف! پس چه دلیلی وجود دارد که بخواهم به روحانی رای بدهم؟ دلیلش ساده است او از بین شش نامزد محترم که برای ریاست جمهوری داریم از همه مناسب‌تر است و کارنامه کاری او در این چهارسال نشان داد که با امر کشورداری بیشتر از دیگر نامزدها آشناست. من به روحانی رای می‌دهم کسی که امیدوارم جهانگیری همچنان معاونش باشد و ظریف وزیر امور خارجه و زنگنه وزیر نفتش و….

اعتقاد دارم در این مدت اگر فیلمهای توقیفی دولت روحانی که لکه تیره‌ای در کارنامه فرهنگی ایشان است، می‌توانستند اکران شوند آنگاه آرای خاکستری و مردد جامعه این چنین باعث نگرانی نمی‌شدند. حسرتم از این است که فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» برای این روزهای ما بود برای یادآوری نیازمان به وحدت ملی و گفتگو و دوری کردن از فضای دوقطبی بود و نیز برای طرفداران هر شش نامزد انتخابات و مهمتر از همه برای صاحبین آرای خاکستری بود که باید زودتر از این حرفشان شنیده می‌شد.

به نظرم درمدت باقیمانده تا انتخابات باید از دو قطبی کردن فضای جامعه بیشتر از این پرهیز کرد، حتی اگر گروهی به غلط در پی این کار باشند و مردم را درصد بندی و یارانه طلب کنند. هم جمعه انتخابات مهم است، هم شنبه بعد از انتخابات که همه مردم با هر عقیده و مرام فکری باید در کنار هم زندگی کنند.

برای روحانی جذب آرای خاکستری بسیار مهم است که این با ترساندن آنها از نامزدهای دیگر مهیا نمی‌شود، ولی با درک آنها میسر است. رای خاکستری‌ها هم ساکنین همین مملکت هستند و حتی بیشتر از بقیه توقع تحول و اتفاقات خوب را دارند.  باید به آنها امید و اطمینان و شور داد که فقط وقت انتخابات به فکرشان نیستید، آنها عمل می‌خواهند نه حرف. فراموش نکنیم همانقدر که آرای خاکستری در انتخابات سال ۸۴ مهم بود، عملکرد کمتر از انتظار دولت اصلاحات در چهارسال دوم هم تاثیر زیادی در افزایش این آرای خاکستری داشت.

به آرای خاکستری باید گفت روحانی هدف نیست بلکه عاملی مناسب برای پیشرفت کشورمان در این جهان بحرانی است. 

به همین خاطر من ضمن اینکه به برخورد با فیلمم در این چهارسال اعتراض دارم ولی به روحانی رای می‌دهم، چون او را مناسبتر از دیگران می‌دانم.»


منبع: عصرایران

رازهایی از جنس بوی عرق بدن!

عرق ناشی از گرما یا ورزش با عرق ناشی از استرس متفاوت است و عرق ناشی از استرس در واقع بسیار بدبو محسوب می شود.

شاید برای شما نیز پیش آمده
باشد با افرادی مواجه شوید که عرق آنها چندان بد بو نیست و در مقابل با افرادی نیز
برخورد داشته اید که بوی عرق آنها غیر قابل تحمل بوده است.

رازهایی از جنس بوی عرق بدن!

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “ایزی هلث آپشنز”، جدا از شرایط محیطی، برخی از ما بدبوتر از
فردی دیگر متولد نمی شویم، بلکه دلیل تعریق عامل کلیدی در زمینه بوی آن محسوب می
شود.

عرق ناشی از گرما یا ورزش با
عرق ناشی از استرس متفاوت است و عرق ناشی از استرس در واقع بسیار بدبو محسوب می
شود. در حقیقت، عرق ناشی از اسرتس نه تنها بوی بدتری دارد، بلکه بر درک مردم از ما
نیز تاثیرگذار است. عرق بدبوی ناشی از استرس این تصور را ایجاد می کند که شما فردی
با اعتماد به نفس پایین، کمتر قابل اعتماد و با صلاحیت پایین هستید.

چرا عرق ما متفاوت است؟

عرق ناشی از گرما یا ورزش و
عرق ناشی از استرس از غدد مختلفی ترشح می شوند. عرق ناشی از گرما یا ورزش از غدد
اکرین ترشح می شود که در سراسر بدن قرار دارند. به همین دلیل است که چنین شرایطی
عرق از نقاط مختلف بدن به بیرون نفوذ می کند. عرق تولید شده توسط این غدد تقریبا
به طور کامل از آب تشکیل شده و از این رو بی بو است.

در مقابل، عرق ناشی از استرس
از غدد آپوکرین – غددی که در زیر بغل، اندام تناسلی و کف پاها قرار دارند – سرچشمه
می گیرد. این غدد به دو دلیل عرقی بدبو تولید می کنند.

نخست، عرق تولید شده توسط
این غدد تنها از آب تشکیل نشده و حاوی مواد زائد پروتئین ها و چربی ها نیز است.
دوم، در مکانی که این غدد قرار دارند، به طور معمول تعداد زیادی باکتری نیز حضور
دارند. هنگامی که این دو مورد در کنار یکدیگر قرار می گیرند با بوی بد عرق مواجه
خواهید شد.

باکتری هایی که زیر بغل یا
کف پاهای انسان حضور دارند با پروتئین ها و چربی های موجود در عرق ناشی از استرس
تغذیه می شوند و هنگامی که این کار را انجام می دهند بویی نامطبوع تولید می کنند.

هنگامی که زیر استرس قرار
دارید و تعریق آغاز می شود، بوی بد عرق تنها شرایط استرس شما را وخیم‌تر می کند و
حلقه ای بی پایان از استرس بیشتر و افزایش بوی بد شکل می گیرد.

غلبه بر استرس و بوی بد عرق
به صورت طبیعی

اگر استرس محرک عرق در شما
محسوب می شود پیش از رسیدگی به شرایط زیر بغل خود باید روی احساسات خود کار کنید.
نخستین کاری که باید انجام دهید تغییر دیدگاه خود درباره آن چیزی است که هنگام
احساس استرس برای شما رخ می دهد. گاهی اوقات ممکن است استرس برای شما خوب باشد.

مطالعات نشان داده اند
افرادی که یک واکنش استرس کوتاه مدت قوی – تپش قلب، عرق روی پیشانی، تنفس سریع -
دارند، پس از انجام عمل جراحی یا تزریق واکسن سریع‌تر بهبود می یابند و ممکن است
پاسخ بهتری به درمان سرطان بدهند. ورزش کردن می تواند یک واکنش هورمونی شبیه به آن
چه هنگام مشاهده یک سگ خشمگین در شما شکل می گیرد را تحریک کند.

تغییر روشی که مغز استرس را
درک می کند، ممکن است روشی که بدن به آن واکنش نشان می دهد را تغییر دهد.

مورد بعدی که باید مورد توجه
قرار بگیرد کنار گذاشتن وابستگی به ضد تعریق های خطرناک است. این محصولات مملو از
مواد شیمیایی خود را در عرق قفل می کنند و اجازه سم زدایی را به غدد تولیدکننده
عرق نمی دهند. این شرایط خود می تواند میزبان مشکلات بیشتری باشد. ضد تعریق های
رایج حاوی درصد بالایی از آلومینیوم به عنوان ماده فعال خود هستند. بنابر نتایج
برخی مطالعات، این فلز با هر چیزی از بیماری آلزایمر تا سرطان پستان پیوند خورده
است.

خوشبختانه گزینه های طبیعی
بسیاری برای جایگیزینی دئودورانت های شیمیایی در بازار وجود دارند که حاوی آلومینیوم
نیستند و از این رو برای مقابله با عرق می توانید با اطمینان خاطر بیشتری آنها را
انتخاب کنید.

اما اگر قصد دارید روی تمام
مواد تشکیل دهنده که روی پوست خود اعمال می کنید، کنترل داشته باشید و همچنین آن
را بر اساس شیمی بدن خود بهینه سازی کنید می توانید دستورالعمل های ساده ای که با
استفاده از مواد طبیعی ویژگی های ضد باکتری و ضد تعریق ارائه می کنند را مد نظر
قرار دهید.


منبع: عصرایران

تشخیص زودهنگام هپاتیت C با فناوری نانو

پژوهشگران دانشگاه ایلام موفق به طراحی و ساخت نانوحسگری شدند که قادر است ویروس هپاتیت C را در بدن با سرعت و گزینش پذیری بالا شناسایی کند. تشخیص زودهنگام این ویروس خطرناک می‌تواند شانس درمان آن را افزایش دهد.

به گزارش روز چهارشنبه گروه علمی ایرنا از ستاد ویژه توسعه فناوری نانو ریاست جمهوری، ویروس هپاتیت C از عوامل اصلی هپاتیت مزمن عفونی است که حدود ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به آن مبتلا هستند.

هپاتیت C خطرناک‌ترین نوع هپاتیت محسوب می‌شود که از طریق خون آلوده (معمولاً از طریق استفاده از سرنگ آلوده برای تزریق مواد مخدر) منتقل می‌شود. هپاتیت C یک عفونت ویروسی است که باعث ایجاد التهاب در کبد بیمار می‌شود. اغلب افراد مبتلا به ویروس هپاتیت C علائمی ندارند و تا مدت‌ها از بیماری خود بی‌ اطلاع هستند. این بیماران زمانی از بیماری خود اطلاع می‌یابند که آسیب کبدی از طریق آزمایش‌های پزشکی مشخص گردد. بنابراین تشخیص و شناسایی این ویروس توسط مراکز بهداشتی درمانی و کلینیک‌های تشخیصی طبی بسیار حائز اهمیت است.

دکتر محمود روشنی پژوهشگر دانشگاه ایلام، اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش را این‌گونه تبیین کرد: با توجه به اهمیت تشخیص هپاتیت C، نیاز به یک روش ساده و بسیار حساس که بتواند مقدار این ویروس را در نمونه‌های سرم خون به‌راحتی اندازه‌گیری کند، احساس می شود.

ازآنجا ‌که روش‌های مرسوم معایبی از قبیل دقت و حساسیت کم دارند، این موضوع دانشمندان را به سمت طراحی حسگرهای الکتروشیمیایی نسبتاً ارزان‌قیمت سوق داده است. در این طرح سعی بر آن بوده یک نانوحسگر با حساسیت، گزینش پذیری و دقت بالا برای تشخیص بیماری هپاتیت C در سرم خون طراحی شود.

به گفته وی،استفاده از این نانوحسگر به کاهش هزینه‌های مربوط به فرایند تشخیص این بیماری منجر می‌شود. از سوی دیگر سرعت این نانوحسگر نسبت به روش‌های معمول تشخیص این بیماری بسیار بالاست.

روشنی در ادامه افزود: در این پژوهش از نقاط کوانتومی گرافن به‌منظور اصلاح سطح نانوحسگر استفاده شده است. زیرلایه‌ نانوساختار منجر به تثبیت مقدار بیشتری از آنتی‌بادی شده و حساسیت و گزینش پذیری این حسگر را افزایش می‌دهد.

برای ساخت این نانوحسگر ابتدا سطح الکترود کربن شیشه‌ای توسط پودر آلومینا تمیز شده و مقداری از نقاط کوانتومی گرافنی تیول‌دار روی سطح قرار داده شده است. در ادامه نانوذرات نقره بر روی سطح آن قرار داده می‌شود و پس از برهمکنش کافی، مقداری از آنتی‌بادی را بر روی سطح قرار داده و نانوحسگر به‌منظور تشخیص آنتی‌ژن هپاتیت C آماده می‌شود.

نانوحسگر ساخته شده در این طرح از دامنه خطی وسیع ۰/۰۵ pg/mL تا ۶۰ ng/mL برخوردار بوده و حد تشخیص آن ۳ fg/mL است.

این تحقیقات حاصل تلاش‌های اکرم ولی پور- دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه ایلام- و دکتر محمود روشنی- عضو هیأت علمی دانشگاه ایلام- به انجام رسیده است. نتایج این کار در مجله‌ Biosensors and Bioelectronics با ضریب تأثیر ۷/۷۴۶ (جلد ۸۹، سال ۲۰۱۷، صفحات ۹۴۶ تا ۹۵۱) چاپ شده است.


منبع: عصرایران

روایت مطهری از فشار دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی به هیات نظارت بر انتخابات/ بحث شورای نگهبان نیست

علی مطهری اظهار کرد: برخی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری با طرح ادعاها و شعارهایی سطح رقابت انتخابات را پایین می‌آورند و اینکه به هر قیمتی کسی بخواهد رأی بیاورد اخلاقی نخواهد بود.

به گزارش ایسنا، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در حاشیه جلسه علنی امروز مجلس و در جمع خبرنگاران گفت: نامه‌ای را من در روزهای گذشته مشاهده کردم که دادگستری به هیأت نظارت بر انتخابات ارسال کرده بود در خصوص رد صلاحیت افرادی که پیش از این در انتخابات شوراها تأیید صلاحیت شده بودند. در حالی که وقتی هیأت نظارت استان کاندیدایی را تأیید صلاحیت می‌کند و شکایتی نیز از او وجود ندارد دیگر اینکه دادگستری وارد شود و لیستی بدهد که این افراد باید رد صلاحیت شوند یا نامه‌ای از شورای عالی امنیت ملی داده شود که این افراد صلاحیتشان مورد تأیید نیست، رفتاری قانونی نیست.

وی افزود: هیأت‌های اجرایی و نظارت پیش از بررسی صلاحیت افراد استعلام‌های لازم را از مراجع چهارگانه دریافت کرده‌اند و هیأت نظارت نیز بر عملکرد هیأت‌های اجرایی نظارت داشته و وقتی کسی تأیید شده است ورود نهادهای غیر ذیربط به این قضیه قانونی نیست و باعث می‌شود هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات تحت فشار قرار گیرد و آنها نیز ممکن است تسلیم شوند و اینگونه حق افراد ضایع می‌شود.

وی تصریح کرد: فشار از جانب دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی بوده و بحث، بحث شورای نگهبان نیست و من دیروز در انتهای نطق نیز قصد اشاره به این موضوع را داشتم. البته ما طی ملاقاتی که با اعضای هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات داشتیم به آنها توصیه کردیم در مقابل فشارها باید مقاومت کنند و نباید زیر بار اقدامات غیرقانونی بروند. کل این دخالت‌ها را غیرقانونی می‌دانم.

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به تخریب‌هایی که برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری در سخنرانی‌های خود علیه دولت و سایر کاندیداها انجام می‌دهند گفت: رفتارها در انتخابات عوامانه شده و کاندیداها گاهی به عوام‌فریبی دست می‌زنند و تمایل دارند از بی‌اطلاعی مردم سوء استفاده کنند. حتی اگر در این فضا شور انتخاباتی بیشتر شود و مشارکت افزایش پیدا کند جلب آرای مردم به هر قیمتی روش درستی نیست و ما نباید برای رسیدن به هدف از هر وسیله‌ای استفاده کنیم.


منبع: عصرایران

ساحل اوگونکوییت مریخ (عکس)

باشگاه خبرنگاران – این تصویر به عنوان عکس روز ناسا انتخاب شده است که عکسی پانوراما از منطقه ای در مریخ گرفته شده است. این منطقه با نام اوگونکوییت شناخته می شود و بررسی های انجام شده روی سنگ های این منطقه ثابت کرده که این منطقه زمانی زیر آب بوده است و اثباتی بر وجود آب و اکسیژن در این سیاره است.

گفتنی است؛ این عکس توسط کاوشگر «کنجکاوی» (Curiosity) گرفته شده است.

ساحل اوگونکوییت مریخ (عکس)


منبع: عصرایران

لیگ قهرمانان مسیر نورافکن را هموار می‌کند؟

ورزش سه: استقلالی ها در هفته ی گذشته بعد از موضع گیری های منصوریان در نشست های خبری اعلام کردند که اجازه ی حضور امید نورافکن را در تیم ملی جوانان برای مسابقات جام جهانی نخواهند داد.

منصوریان که روز سه شنبه جشن صعود از مرحله ی گروهی لیگ قهرمانان آسیا را در کنار آبی پوشان در دوحه احتمالا برگزار خواهد کرد، به خوبی می داند که استقلالی ها احتمالا در روزهای دوم و نهم خرداد در لیگ قهرمانان آسیا به میدان می روند و به همین دلیل به مهره ی اصلی خود برای این مسابقه نیاز دارند.

هر چند حضور در مسابقات جام جهانی جوانان برای نورافکن به عنوان کاپیتان تیم ملی جوانان امتیاز بزرگی در مسیر رسیدن به فوتبال اروپا است اما منصوریان عقیده دارد که استعدادیاب های دنیا مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را نیز رصد می کنند و در صورتیکه به این موضوع نگاه شخصی داشته باشیم، لیگ قهرمانان آسیا برای نورافکن می تواند یک سکوی پرتاب باشد.

سرمربی استقلال که همواره به موضوع دفاع از پرچم ایران نیز اشاره کرده، درباره این موضوع نیز توضیحات جالبی دارد. منصوریان عقیده دارد که در دیدار استقلال در لیگ قهرمانان آسیا نیز بحث پرچم ایران مطرح است و آبی پوشان نیاز دارند که در دیدار بین المللی خود از مهره ی تاثیرگذار خط میانی بهره ببرند. همچنین آبی پوشان در مسیر رقابت های لیگ قهرمانان آسیا تنها فرشید باقری را به عنوان جانشین نورافکن در اختیار دارند که در اکثر دیدارهای این فصل نیمکت نشین بوده و جانشین مناسبی برای دیدارهای حساس مرحله ی یک شانزدهم نهایی لیگ قهرمانان آسیا نیست.

امید نورافکن ستاره ی جوان استقلال در این مدت البته از اظهارنظر در این باره خودداری کرده و ترجیح داده تا در سکوت تنها تابع تصمیمات کادرفنی و منصوریان باشد تا مشکلات نیم فصل اول برای او تکرار نشود و همچنان در ترکیب اولیه آبی ها حضور داشته باشد.

حضور در قابت های لیگ قهرمانان آسیا و کمک به آبی پوشان در مسیر صعود به مراحل بالای لیگ قهرمانان سرنوشتی است که استقلالی ها برای ستاره ی جوان خود انتخاب کردند و باید دید که در آینده ی نزدیک این بازیکن از انتخاب استقلالی ها لطمه خواهد خورد یا این مسابقات سکوی پرتاب او می شود.


منبع: برترینها

اسماعیل مطر: به پرسپولیس تبریک می‌گویم

ورزش سه: به نقل از روزنامه البیان، اسماعیل مطر در رابطه با دیدار تیم های پرسپولیس و الوحده وحواشی این دیدار گفت: این بازی حواشی بسیاری داشت و شرایط به گونه ای پیش رفت که خاویر آگیره از روی نیمکت اخراج شد، او قصد داشت داور چهارم را متوجه رفتار خشونت آمیز هواداران پرسپولیس کند چرا که آنها سنگ و بطری به سوی نیمکت ما پرتاب می کردند اما از ادامه حضور در بازی محروم شد.

وی دراین باره ادامه داد: نمی دانم اگر به AFC شکایت کنیم چه اتفاقی برای پرسپولیس می افتد اما این را می توانم بگویم که اخراج سرمربی ما در این بازی تنها به دلیل این بود که او می خواست داوران را متوجه این سازد که از نیمکت ما محافظت شود.

او درباره پایان بازی های الوحده در لیگ قهرمانان آسیا گفت: شکست ما در این بازی نتیجه اشتباهات مرگبار مدافعان و دروازه بان ما بود و خطاهای پی در پی آنها باعث شد تا ما شکست سنگینی بپذیریم، می توان گفت ۳ گل از ۴ گلی که در این بازی پذیرفتیم روی اشتباهات فنی خودمان بود.

مطر ادامه داد: این بازی از ابتدا برای ما خاص بود و نتیجه آن اهمیت فراوانی برای ما داشت اما در این بازی باید روبروی پرسپولیس قرار می گرفتیم، تیمی که می دانستیم بسیار قدرتمند است و در بازی های داخل خانه به دلیل حمایت هواداران می تواند با قدرت چند برابر روبروی حریفان قرار بگیرد.

کاپیتان اماراتی ها ادامه داد: آنها وقتی توانستند در بیست دقیقه ابتدایی بازی دو بار دروازه ما را باز کنند کار را برای ما و تیم الوحده سخت کردند اما در ادامه بازی ما موفق شدیم جبران مافات کنیم و بازی را به تساوی بکشانیم این نکته مهمی بود که ما به آن رسیده بودیم اما با بی دقتی در خط دفاعی مان نتوانستیم از نتیجه به دست آمده محافظت کنیم و در نهایت با شکست به کار خود پایان دهیم.

مطر در ادامه گفت: پرسپولیسی ها در این بازی به دنبال پیروزی در برابر ما بودند و به همین دلیل پس از به تساوی کشیده شدن بازی فشار خود را روی دروازه ما مضاعف کردند و در نهایت نیز توانستند از اشتباهات ما بیشترین استفاده را ببرند. در پایان باید به تیم های الهلال عربستان و پرسپولیس ایران تبریک می گویم که توانستند از این گروه صعود کنند.


منبع: برترینها

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

ماهنامه دنیای فوتبال – رضا شجیع: بخش اعظمی از تولیدات رسانه ای، همواره به ورزش حرفه ای و قهرمانی اختصاص می یابند و آن دسته از اخباری که از روی اجبار و تکلیف از بالا به موضوعات ورزش همگانی می پردازند، عملا طرفدار چندانی ندارند و تنها دانسته های مردم مبنی بر این که «ورزش مفید است» را به آن ها یادآور می شوند.

انگار همه می دانند و به مفیدبودن ورزش یقین دارند. اما باز هم کسی ورزش نمی کند و بارزترین خروجی رسانه ها به ویژه رسانه ملی در سال های اخیر، تولید بی نهایت ورزش دوست ساکن و یا تماشاگر ورزشی بوده است. اما این نوشتار، فرصت مناسب و بی بدیلی است تا ساختارهای معیوب اجتماعی که به نوعی مسئول ناکارآمدی نهاد ورزش هستند را به بوته نقد بکشانیم.

مردم ایران ورزش نمی کنند و علی رغم میلیاردها تومان هزینه دولتی در ورزش ایران، عملا توسعه ای اتفاق نمی افتد. در بخش اول این نقد ساختاری، به سراغ مدیریت شهری می روم و سپس نقش نهادهای آموزش، دانشگاه، اقتصاد و سیاست را مورد بررسی قرار خواهم داد.

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

فوتبال، دارای کارکردهای سیاسی فراوان در جامعه جهانی و البته امروز ایران است. به  دور از نگاه ابزاری سیاست به ورزش- که نگاه ذاتی سیاست به تمامی امور محسوب می شود- این کارکردها همواره منفی نیستند و در مواردی، چنان آثار مثبتی در کوتاه ترین زمان و با کم ترین هزینه به بار می آورند که کم تر پدیده ای در جامعه، از چنین قدرتی برخوردار است. در ادامه، برخی از مهم ترین این آثار را به طور اجمالی مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) تحکیم یا تخریب ارزش های انسانی

فوتبال، مانند تیغی دو لبه می تواند ارزش های اجتماعی را تقویت و در مواردی، آن ها را نابود سازد. گواه تاریخی این امر، آتش بس میان کشورهای متخاصم در زمان برگزاری بازی های المپیک بوده است. این درحالی است که در برهه هایی از تاریخ، مانند بازی های ۱۹۷۲ مونیخ، همین المپیک بهانه ای برای تسویه حساب های سیاسی و البته نمایش قدرت به شمار می رفته است.

شواهد بسیاری بر درستی این واقعیت که بازیکنان فوتبال می توانند به یکی از اصلی ترین نمادهای اجتماعی تبدیل شوند، وجود دارد. به عنوان مثال، در نظرسنجی خبرگزاری بی بی سی در اواخر سال ۲۰۰۲، درباره محبوب ترین چهره های تاریخی انگلیس، به نام «بزرگ ترین های بریتانیا»، نام دیوید بکهام، در مرحله اول نظرسنجی در فهرستی صدنفره، در کنار شخصیت هایی چون شکسپیر، نیوتون، چرچیل، تاچر و حتی ملکه الیزاب قرار گرفت.

به نظر می رسد، برجسته سازی افرادی همانند دیوید بکهام که نماد طبقه کارگر محسوب می شوند، در راستای سیاستی هوشمندانه طراحی شده است. به دلیل حساسیت موضوع، ضروری است توضیحات بیش تری در این زمینه ارائه دهیم.

با توجه به واقعیت های تلخ جهان مدرن، نظام های سرمایه داری ناگزیرند تعلق داشتن به طبقه کارگر را به یک «ارزش اجتماعی» تبدیل کنند تا «تبعیض» و «نابرابری ساختاری»، وضعیتی شکننده و بحرانی برای طبقه سرمایه داری ایجاد نکند. البته این سیاست، الزاما توسط دولت دنبال نمی شود، بلکه رسانه ها و دیگر نهادهای اجتماعی نیز در گسترش آن دخیل هستند.

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

ب) هم بستگی ملی، هم گرایی قومیتی

بهره گیری از فوتبال برای تقویت هویت ملی و خَلقِ «ما»ی ملی، منحصر به دولت هایی با شکاف های تاریخی نیست؛ بلکه بسیاری از کشورهای اروپایی نیز طی یک سده اخیر، به دلیل مهاجرت و حضور اقلیت های غیربومی، با تغییراتی رو به رو شده اند و مسئله گره زدن این گروه های اقلیت به متن جامعه، به معضلی جامعه شناختی تبدیل شده است.

فوتبال، عرصه ای است که هم اکثریت را نسبت به پذیرش اقلیت دعوت می کند و هم اقلیت را تدریجا با ایجاد حسی مشترک، نسبت به اکثریت و خَلق «ما»ی ملی با کثریت جامعه درمی آمیزد. جوک هرمس، که موضوع حضور سیاه پوستان در تیم ملی هلند را مورد بررسی قرار داده است، در این باره چنین می نویسد:

«گرچه حضور سیاه پوستانی چون رود گلیت، برای برخی هلندی ها به محلی برای انتقاد تبدیل شده، اما نه به گونه ای که نتوان آن ها را در تیم ملی جای داد. مردان هلندی هرچند خواهان تیمی کاملا سفید باشند، اما در هر حال ملت خود را شبیه قلعه ای باستانی می بینند که بازیکنان در رقابت های ملی، فارغ از رنگ و نژاد، همانند جنگجویان و مبارزان آن هستند.»

در این میان، اکثر نظام های سیاسی می کوشند با ترویج نوع خاصی از اخلاق فوتبالی، نمادسازی در ورزشگاه ، خلق سرودها و آهنگ های ورزشی، پوشش گسترده رسانه ای و غیره، از فوتبال در جهت هم گرایی ملی و در برخی موارد، نماد کارآمدی استفاده کنند. با این حال، همواره از فوتبال، به عنوان سوپاپ اطمینانی برای کنترل تنش ها و مخالفت های اجتماعی، استفاده شده است و در مقابل، در مواردی، سکوی ورزشگاه ها با اعتراضات سیاسی نیز همراه بوده است.

در این میان، رقابت های ملی، تنها عرصه بازی های فوتبال نیست و به نظر می رسد در جوامعی که دارای گسل های قومی، مذهبی و زبانی فعال هستند، رقابت ها و تیم های باشگاهی نیز اهمیت فراوانی برخوردار شوند. اگر تیم های فوتبال بر روی رمزها و شکاف های (واقعی یا تصوری) اجتماعی قومی، مذهبی و  زبانی قرار گیرند، نه تنها به حفظ و ارتقاء انسجام اجتماعی یاری نخواهند رساند، بلکه به بستری فعال برای عوامل واگرا و یا ایجاد نفرت های قومی و مذهبی تبدیل خواهندشد.

تیم های ملی یا باشگاهی، با تاکید بر هویت های فروملی، زمینه را برای غیرت سازی های مختلف در درون یک جامعه فراهم می آورند و ارگ جامعه ای به دلایل داخلی و خارجی، دارای پتانسیل های واگرایی باشد، فوتبال می تواند تسریع کننده فروپاشی اجتماعی و حتی سرزمینی باشد؛ کشورهای حوزه بالکان و یوگسلاوی سابق و اسپانیا، مثال های آشکاری در این زمینه هستند. تیم های ملی با ایجاد یک گروه خودی، درصدد تمایز بخشی با گروه غیر بر می آیند و مطابق با آن، به نمادسازی و حتی تاریخ سازی می پردازند که در بسیاری موارد در تقابل با نمادها و آیین های ملی است.

 رابطه فوتبال و سیاست در ایران

تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز، از جمله مواردی است که به بستری برای طرح اهداف واگرایانه برخی گروه ها تبدیل شده است. به عبارت دیگر، جریان پان ترکیسم (جریانی قائل به برتری نژاد ترک) که در سال های اخیر فعالیت های متعددی را در مناطق آذری نشین ایران انجام داده است، می کوشد تا از تیم تراکتورسازی، برای بسط گفتمان قوم گرایی بهره برداری کند.

تحلیل محتوای برخی سایت ها و شعارهای برخی از هواداران افراطی این تیم، نشان می دهد جریان پان ترکیستی کوشیده است، تا در مرحله نخست، با طراحی شعارها و خلق نمادها و طرح مباحثی چون ظلم همیشگی به این تیم به دلایل قومی و غیره، بازی های این تیم را بازی هویتی و تراکتورسازی را نماد هویتی بخش مهمی از جامعه ایران، یعنی آذری ها معرفی کند تا بتواند «ما»ی آذری را در مقابل «ما»ی ملی قرار دهد.

ج) مشارکت سیاسی

فوتبال می تواند روی فرهنگ سیاسی یک کشور تاثیر بگذارد و در کشورهایی که بیش تر به دلایل فرهنگی، مشارکت سیاسی وجود ندارد، گامی هر چند ضعیف به سوی فرهنگ مشارکت سیاسی بردارد. این در حالی است که ورود اعضای یک تیم ورزشی به عرصه سیاست، به طور طبیعی راه ورود هواداران آن تیم به این عرصه را باز می کند. به همین دلیل، امروزه و در دنیای معاصر، معمولا در موقع انتخابات، جناح های سیاسی سعی می کنند ورزشکاران مشهور را نیز در لیست انتخاباتی خود قرار دهند و حداقل این که، سعی می کنند نظر حمایتی آن ها را از یک حزب یا شخص را به دست آورند.

مسئله ای که در این جا وجود دارد، مسئله مطلق انگاری در پیروی از الگو و سلب اندیشه است. به عبارت دیگر، تبدیل ورزشکار به الگوی کامل هواداران، باعث می شود هواداران به قضاوت و اندیشه سیاسی ورزشکار محبوب خود احترام بگذارند و بدون هیچ گونه تحلیلی از شخص یا حزب سیاسی مد نظر ورزشکار خود، حمایت کنند. از این روست که مربیان باتجربه و  پیشکسوت، معمولا ورزشکاران خود را از ورود به عرصه های سیاسی منع می کنند و خطرات ورود ناآگاهانه به سیاست را به آن ها یادآور می شوند.

در این میان، شیب ورود سیاسیون به فوتبال، بیش تر است و براساس شواهد، فوتبالی ها در مقایسه با ورزشکاران سایر رشته های ورزشی، علاقه مندی کم تری برای ورود به سیاست از خود نشان می دهند. این که سیاسیون با چه دلایلی علاقه مند به حضور در فوتبال هستند را به طور کلی می توان در ویژگی های منحصر به فرد این رشته ورزشی جست و جو کرد؛ یعنی ویژگی هایی که به طور مشروح در فصل اول به آن ها اشاره شد. با این حال، به طور خلاصه به برخی از این دلایل اشاره می کنیم:

۱- کوتاه بودن دیوار تخصص و سادگی فوتبال: سادگی بازی فوتبال و درک آسان آن، دیوار تخصصی ورود به آن را کوتاه کرده و به اشتباه، این اجازه را به افراد داده تا با هر سطحی از تخصص و دانش، به فوتبال علاقه مند شوند و در مورد آن اظهارنظر کنند. نهادینه شدن چنین تفکری در فرهنگ مدیریت فوتبال ایران، زمینه تخصص زدایی و خانه نشینی صاحبان واقعی فوتبال را فراهم آورده است.

۲- قدرت فوتبال: جریان مالی و رسانه ای فوتبال، آن را به قدرتی تبدیل کرده است که میزان و کیفیت آن، توجه بسیاری از سیاستمداران را به خود جلب کرده است. فوتبال در کم تر زمانی، سیاستمداران را مشهور می کند و خیل عظیم هوادارن را مشوق آنان می سازد. در این میان، برای سیاستمداران، مهم تر از شهرت، مشروعیت و حمایت است که این امر در مورد هواداران تیم های ورزشی، به سادگی اتفاق می افتد.

زیرا آن ها به دنبال بررسی اهداف، موشکافی شخصیتی و چرایی سیاستمداران نیستند؛ از نظر آنان، تایید و حمایت بازیکنان مورد علاقه شان کافی است. از این رو، این نوع حمایت سیاسی که فارغ از اندیشه های ریشه دار سیاسی است، بسیار سست و گذرا است و تنها زمینه ایجاد اعتماد به نفس کاذب در سیاستمداران را فراهم می آورد. نمونه چنین اعتماد به نفسی را می توان در کاندید شدن برخی روسای سازمان تربیت بدنی کشور در انتخابات ریاست جمهوری جست و جو کرد.

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

۳- قدرت سیاسی: دوره سیاسی سیاستمداران، معمولا بعد از دوره هایی چهار یا هشت ساله به اتمام می رسد. ولی به کمک فوتبال می توان همچنان بر روی موج رسانه ای باقی ماند و از آن، برای بازگشت سریع تر به قدرت سیاسی کمک گرفت.

نکته مهمی که در این جا باید به آن اشاره کرد، حاکمیت نوعی «داروینیسم سیاسی» در اکثر پدیده های اجتماعی و به ویژه فوتبال است. براساس این رویکرد، تکثیر بدی ها و ارتباطات مخرب غیررسمی در محیط های سیاسی و حاکمیت آن ها، منجر به وضعیتی می شود که در آثار آن، ماندگاری در محیط، تنها به دلیل تطبیق با این روابط و بدی ها اتفاق می افتد.

از این رو، بنا به نظر «برمن» کسانی در مناصب مدیریتی و سیاسی باقی می مانند که دارای ویژگی های شخصیتی مشترکی از نظر این تطبیق پذیری هستند. بنا بر این تحلیل، بخشی از علل بی تمایلی بازیکنان فوتبال برای حضور در عرصه های سیاسی و تمایل بیش تر بازیکنان رشته های انفرادی در مقایسه با گروهی، برای حضور در این عرصه را می توان در این امر جست و جو کرد.

د) مبارزه با استعمار

فوتبال به دلیل برخورداری از ظرفیت های سیاسی، توانسته است به وسیله دولت های ضداستعماری و یا ورزشکاران کشورهای جهان سوم، در معرفی چهره زشت استعمار، ایفای نقش کند. مثال های آن بسیار است که از جمله می توان به اقدام نمادین مارادونا، علیه اشغال جزایر آرژانتینی مالویناس، توسط انگلیس اشاره کرد.

این در حالی است که کوچک ترین حق هر سرزمینی، داشتن یک تیم فوتبال مستقل است که از برخی ملل نظیر اسکاتلند، سلب شده است. در این میان، برخی پا را فراتر گذشته و از فوتبال، به عنوان سلاحی در دست استعمار نوین یاد کرده اند. از نظر آنان، تولید انبوه غفلت توسط فوتبال، سلب اندیشه، انحراف اذهان و ترویج فرهنگ های وارداتی، از جمله دلایلی هستند که فوتبال را به ابزاری برای استعمال جدید تبدیل کرده است.

در گذشته، استعمارگران برای تاراج ثروت ها و منابع ملت های جهان سوم، با لشکرکشی زمینی، هوایی و دارایی، قدرت خویش را بر آنان تحمیل می کردند، اما امروز، استعمارگران نو، برای در امان ماندن از بیداری و هشیاری ملت ها پیش گیری از اعتراضات مردمی در جهان سوم، بهترین راه را مشغول کردن دائمی ذهن مردم به سرگرمی های غلفت زا می دانند. شاید جواب این سوال که چرا زادگاه فوتبال، انگلستان است، اما نام کشورهای فقیری چون برزیل، صدر رده بندی فیفا به چشم می خورد نیز همین باشد؛ زیرا استعمارگران، از فوتبال تنها برای بازی کردن خود استفاده نکردند؛ بلکه آن را بیش تر برای بازی دادن ملت ها به کار گرفتند.

۵- شکل دهی یا انحراف افکار عمومی

رسانه ها در جهان معاصر، پیوندی ناگسستنی با سیاست و جامعه یافته اند. بنابراین، رسان ها به کمک فوتبال در شکل دهی افکار عمومی، فراهم آوردن زمینه های ثبات و نیز تعادل اجتماعی- سیاسی جامعه، نقش موثری دارند. بُعد منفی این نگرش، زمانی است که سیاستمداران به کمک رسانه ها، از فوتبال به عنوان امری سرگرم کننده استفاده می کنند و به کمک آن، افکار عمومی را از اصل مطلب- نظیر مشکلات اقتصادی و سوءمدیریت ها- دور می کنند.

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

بنا بر شواهد تاریخی بسیار، جامعه تاریخی ایران، جامعه ای کوتاه مدت به شمار می رود. در این جامعه، تغییرات- حتی تغییرات مهم و بنیادین- غالبا عمری کوتاه داشته اند. این، بی تردید نتیجه فقدان یک چارچوب استوار و خدشه ناپذیر قانونی است که می توانست تداومی درازمدت را تضمین کند. در چنین جامعهای، میزان تحرک اجتماعی، غیرقابل تصور بوده و در بسیاری از موارد، زمینه ساز چالش های فراوانی برای جامعه همواره در حال گذار ایران بوده است.

گویاترین واژه برای توصیف ماهیت کوتاه مدت جامعه ایران، اصطلاح «خانه کلنگی» است. بیش تر این خانه ها، بناهایی هستند که بیش از سی (یا حتی بیست) سال ندارد و اغلب از شالوده و اسکلتی مناسب نیز برخوردارند. در موارد معدود، ممکن است این خانه ها فرسوده شده و نیاز به مرمت یا بازسازی داشته باشند، اما آن چه سبب محکومیت آن ها می شود و در نهایت ساختمان را بی ارزش قلمداد می کند و فقط ارزش زمین را به حساب می آورد، این داوری است که معماری این ساختمان ها و یا طراحی داخلی آن ها، بنا بر آخرین مد و پسند روز، کهنه شده است.

 رابطه فوتبال و سیاست در ایران

بنابراین، به جای نوسازی آن خانه یا هر بنای دیگر و افزودن بر سرمایه های ملموس و غیرملموس موجود، کل آن ساختمان به دست مالک یا خریدار، ویران می شود و بنایی جدید بر زمین آن بالا می رود. از این روست که می توان جامعه کوتاه مدت ایران را «جامعه کلنگی» و مدیریت صاحب این تفکر را «مدیر کلنگی» نامید.

در چنین جامعه ای، ورزش و در این مجال، فوتبال نیز به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی، از این رویه تاریخی مستثنا نیست و همواره در معرض این خطر است که هوا و هوس کوتاه مدت جامعه، با کلنگ به جانش افتد. از آن جا که تداوم دراز مدتی در میان نیست، همواره شاهد تغییرات اساسی در دوره های کوتاه زمانی هستیم و بخش اعظمی از انرژی مدیریت ها صرف تخریب ساخته ها و برنامه های دوره های پیشین می شود و در این میان، ساختارسازی و سرمایه های انسانی، به دست فراموشی و یا بی توجهی سپرده می شود.

با توجه به آن چه گفته شد، کوتاه مدت بودن جامعه و مدیریت، هم علت و هم معلول فقدان ساختار در فوتبال ایران است. این فقدان ساختار، به نوبه خود، نتیجه رفتارهای خودسرانه و بدون برنامه بسیاری در جهت اکتساب و حفظ قدرت در دوره های مختلف زمانی بوده است. در همین راستا، ریشه های تفاوت های فوتبال ایران با فوتبال مترقی و درازمدت اروپا را می توان در همین امر جست و جو کرد. آن چه مسلم است این است که نشان های ماهیت کوتاه مدت فوتبال در ایران- که بخش قابل توجهی از آن بنا به دلایل سیاسی است- در سراسر تاریخ این ورزش، یافت می شود و زمینه ساز بروز پیامدهای نامطلوب و بی اخلاقی های بسیاری در این راستا بوده است. در این جا ضروری است به ویژگی های عمده این ماهیت اشاره کنیم و رابطه آن را با سیاست، به گونه ای مختصر تحلیل کنیم:

•    مشروعیت قدرت

•    بی اعتبار شدن شاخص های شایستگی

•    بی ارزش شدن سرمایه ها و مشکل توسعه

مشروعیت قدرت

یکی از ویژگی های عمده فوتبال کوتاه مدت در ایران، برخورداری افراد صاحب منصب از مشروعیت فراوان، حمایت و منابع فراوانی است که دولتی بودن فوتبال نیز به میزان قابل توجهی آن را تشدید کرده است. در چنین حالتی، قوانین، به سرعت تغییر می کنند و همه امکانات در راستای ماندگاری و افزایش قدرت افراد صاحب منصب، بسیج می شوند.

فوتبال به واسطه اثربخشی پنهان و آشکار خود، همواره به عنوان منبعی از قدرت، مورد توجه سیاستمداران بوده و دستاویز سهم خواهی های سیاسی بسیاری در طول تاریخ بوده است. این ویژگی و ماهیت کوتاه مدت جامعه ایرانی را یک جا در نظر بگیرید تا دلایل ایجاد شرایط موجود، به طور مشخص تری برای شما آشکار شود.

آن چه به عنوان تلاش فیفا برای اصلاح اساسنامه فدراسیون ها در کشورهای مختلف و البته ایران یاد می شود، اصلاح همین رویه کوتاه مدت و حداقل قطع دخالت مستقیم دولت در امور فوتبال است؛ امری که در ایران با یک تناقض بارز همراه است: دولت باید از چیزی حمایت کند که حق دخالت در آن را ندارد. به عبارت دیگر، رابطه دولت و فوتبال در ایران، به مثابه رابطه قیّمی است که فرزندخواندگی یتیمی پولدار را برعهده گرفته تا هم او را در آغوش محبت خود بگیرد و هم از ثروت و نام و نشان بی انتهای وی بهره مند شود.

حال، وضعیتی را در نظر بگیرید که این قیّم، در دوره های زمانی کوتاه، جای خود را به قیم های بی شماری داده است که هر کدام سعی کرده اند بنا به ظرفیت خویش، تربیت ها و کارکردهای پیشین را زیر سوال ببرند و روشی جدید برای تربیت این یتیم برگزینند و باز وضعیتی را در نظر بگیرید که یک نیروی خارجی و یا یک نهاد قانونی (مانند فیفا) وارد شده و از والد می خواهد دخالت در امور فرزند و همچنین باید و نباید کردن برای وی را متوقف کند. به نظر شما عاقبت این یتیم چه خواهدشد؟

در یک وضعیت ایده آل، مدیران، مشروعیت خود را از مردم، قانون، شناخت، تخصص و توانمندی خود دریافت می کنند و چنین است که با حضور در یک منصب مدیریتی، به جایگاه، نهاد، سازمان و باشگاه خود، مشروعیت می بخشند. در چنین حالتی، قوانین و حتی عرف رایج در جامعه نیز خدشه ناپذیر می شود و هیچ کس یا گروهی برای جایگاهی که نباید، دندان تیز نمی کند.

این در حالی است که در جوامع کوتاه مدت، به علت نبود ساختار و برنامه بلندمدت، دیوار تخصص، کوتاه است و هر کس با هر میزان تخصص و شناخت، تنها به دلایل سیاسی و صلاح دید مرجع قدرت، در مناصب مدیریتی قرار می گیرد و برخلاف وضعیت های ایده آل، این فرد یا مدیر است که مشروعیت لازم را از جایگاه خود دریافت می کند و البته بنا بر همین مشروعیت، به خود اجازه می دهد کلنگ را بردارد و به جان سیستم تحت مدیریتی خود بیفتد.

رابطه فوتبال و سیاست در ایران

بی اعتباری شاخص های شایستگی

از مطلب فوق چنین بر می آید که فوتبال کلنگی، خود معلول وضعیتی است که شاخص های شایستگی در آن نابود می شود. از آن جا که افراد بر مبنای شایستگی به جایگاه های خود دست نیافته اند، توانایی کسب و حفظ قدرت به هر قیمتی که شده، مبنای شایستگی محسوب می شود.

به نظر می رسد کم تر گروه سیاسی ای وجود داشته باشد که فوتبال را دست کم بگیرد و نسبت به آن بی تفاوت باشد. با این حال، ماهیت کلنگی فوتبال ایران، منجر به امنیت پایین شغلی شده است و پول و نحوه توزیع منافع، به راحتی می تواند افراد و حتی تصمیمات شان را تغییر دهد.

به نظر می رسد فوتبال، مانند سایر پدیده های اجتماعی، دستخوش هوا و هوس و مصلحت اندیش گروه هایی به ظاهر سیاسی است که فهمیده اند قدرت برای همیشه در دستان شان نیست و در دوره کوتاهِ گذار خود، فرصتی برای ساختارسازی و کار بنیادین ندارند؛ اگر هم داشته باشند، بیم تخریب آیندگان، به میزان قابل توجهی بازدارنده است. و این یکی از ویژگی های بارز فوتبال ایران است.

بی ارزش شدن سرمایه ها و مشکل توسعه

در این جا برای توصیف این ویژگی فوتبال ایران، ضروری است به تفاوت میان رشد و توسعه اشاره کنیم؛ زیرا آن چه در سال های اخیر شاهد آن بوده ایم، «رشد» بوده است و نه «توسعه». توسعه، مبتنی بر چیزی که شخص دارد نیست، بلکه چیزی است که شخص با آن چه که دارد می تواند انجام دهد.

توسعه، بیش تر در کیفیت، منعکس است نه در سطح فوتبال، زمانی توسعه می یابد که توانایی و تمایل بهبود کیفیت زندگی صاحبان منافع خود و سایر نهادهای مرتبط را افزایش دهد. به عبارت دیگر، مدیریت نمی تواند در افراد، توسعه ایجاد کند، بلکه می تواند کوشش های آن ها را در مسیر توسعه یافتن، تشویق و تسهیل کند. این در حالی است که رشد، افزایش در اندازه یا تعداد است؛ اما توسعه، افزایش در شایستگی است.

فوتبال ایران از این نظر، توسعه یافته محسوب نمی شود که هیچ سیستم، برنامه جامع و یا چرخه ساختارمندی برای استعدادیابی، بازیکن سازی، پرورش مدیر و مربی و البته فرهنگ پروری، حداقل در بلندمدت نداشته است. اگر هم داشته، پس از مدتی کوتاه و با انتقال قدرت، تخریب شده است. در این میان، سرمایه فکری نیز دستخوش سطحی نگری ها قرار گرفته و در بلندمدت، ویژگی های یادگیری فعال برنامه محوری و البته عمقی نگری خود را از دست داده است.

نکته مهمی که در این جا باید اشاره شود، این است که محدودیت های اصلی توسعه فوتبال ایران، درونی و خودتحمیل بوده و به تفاوت ها و تعارض های آن مربوط می شود. به طور کلی، میان آن چه ادعا می شود و آن چه عمل می شود، تفاوت بارزی وجود دارد.


منبع: برترینها

گفت‌و‌گو با «مسعود کرامتی»، کم کارِ سینماییِ تئاتردوست

– الهام نداف: از شور و نشاط ساخت فیلم «شهر موش‌ها» تا تلخی اجتماعی «لاک قرمز» بیش از ٣٠ سال زمان می‌گذرد. در تمام این سال‌ها مسعود کرامتیِ علاقه‌مند به هنر، فرصت داشته تا کارنامه کاری خود را با آثار نمایشی، تلویزیونی و سینمایی پر کند. او اما بیش از هر چیز مراقب بوده تا کاری نکند که بعدها از کرده‌اش پشیمان باشد. در تمام روزهایی که کرامتی تلاش می‌کرد حلقه اتصالش به تئاتر قطع نشود، هم نسلانش اشتیاق بیشتری برای دیده شدن داشتند، شاید همین مساله سبب شد او کمتر مقابل دوربین قرار بگیرد و بیشتر به ایده‌آل‌هایش بها دهد. با کرامتی روزهای سخت تئاتر، دوران اوج سینمای کودک و شیوه مراوده‌اش با رسول ملاقلی‌پور را مرور کردیم. او بعد از ۶٠ سال تجربه زیستی، رضایتی نسبی از گذشته‌اش دارد.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

در این سال‌ها نشان دادید تمایل چندانی به نمایش خودتان ندارید، این مساله تعمدی است یا شرایط کاری شما را به این سمت و سو کشانده است؟

اصولا تمایل چندانی به نمایش خودم ندارم. شاید دلیل عمده‌اش این است که در طول سال‌های گذشته طرح‌ها و ایده‌هایی داشتم که به نتیجه نرسید و همه‌چیز سخت شد. هر طرح و ایده‌ای که داشتم نتوانستم به اجرا برسانم و به همین خاطر چه در عرصه کارگردانی و چه بازیگری به آدمی تبدیل شدم که منتظر پیشنهاد دیگران است. شما وقتی منتظر پیشنهاد دیگران می‌مانید، یکسری پیشنهادات درهم سراغ‌تان می‌آید. واقعیت این است که من هم نمی‌توانم هر کاری را بپذیرم و برای خودم خط قرمزهایی دارم که وارد هر حیطه‌ای نشوم.

در دانشگاه هنرهای نمایشی خواندید، برای ورود به عرصه تئاتر این رشته را انتخاب کردید یا تحصیل در این رشته برای‌تان جذابیت داشت؟

من سال ۵۶ یعنی قبل از انقلاب، وارد دانشگاه شدم و به قطعیت و شدت هم تئاتر را دوست داشتم. این را هم بگویم که واقعا قبل از انقلاب برای ما و خیلی از دوستان‌مان، تئاتر خیلی جدی‌تر از حالا بود و شأن و اعتبار ویژه‌ای داشت.
در واقع شهرت به معنای رایج در سینما، در حیطه تئاتر اتفاق نمی‌افتاد و شأن و اعتبار تئاتر اصلا قابل مقایسه با سینما نبود. همان زمان در سینما انگشت‌شمار آدم‌هایی بودند که فیلم‌های خاص و نویی می‌ساختند، اما عمده فعالیت‌های تئاتری‌ها اعتبار داشت (منظورم اعتبار فرهنگی است). آن روزها بیشتر کسانی که در سینما کار می‌کردند ربطی به تئاتر نداشتند.

پس از آن، متاسفانه همه این تعاریف به هم ریخت. به نوعی جایگاه و شأن اجتماعی و اعتبار خیلی از مفاهیم و فعالیت‌ها که اتفاقا فرهنگ و اخلاق هم شامل آنها می‌شود، در ظرف عجیب و غریبی ریخته شد و حالا ترکیب و ملغمه‌ای از همه این مفاهیم باقی مانده است. در این میان از اعتبار تئاتر هم کورسویی بیشتر باقی نمانده است. با این همه امروز وقتی درباره تئاتر حرف می‌زنیم، برخی برای این هنر اعتبار فرهنگی قایلند اما واقعیت جامعه ما این است که تلویزیون و سینما در آن نقش پر رنگ‌تری دارند.

هم دوره‌های‌تان آن روزها در دانشگاه چه کسانی بودند؟

با یکی دو سال اختلاف، آتیلاپسیانی، علی عمرانی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، گوهر خیراندیش و حسن پورشیرازی و خیلی‌های دیگر که بعد از گذشت این همه سال به صورت دقیق در خاطرم نیست.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

به نظر می‌رسد نسلی که آن روزها تئاتر را به صورت حرفه‌ای تجربه می‌کردند، موفق‌تر از نسل جوان تئاتر در این روزها هستند.

بله اما نکته‌ای که وجود دارد این است که اگر امروز رزومه تک‌تک آن آدم‌های حرفه‌ای را در دایره بریزیم، با جزییات نگاه و بالا و پایین کنیم، کارهایی به چشم می‌خورد که در شأن‌شان نبوده اما انجام داده‌اند.

یعنی مجبور شدند به این کارها تن بدهند؟

متاسفانه فضا، فضای غریبی است. اجبار صد در صد، نقش عمده‌ای در پذیرفتن برخی کارها دارد اما یکی از زمینه‌ها و پارامترهایی که اجبار را به وجود می‌آورد، مسائل اقتصادی است که به نوعی ابزار مناسبی برای توجیه کارهای بدی است که دوستان می‌کنند.

اما اگر بخواهیم واقع‌بینانه به این مساله نگاه کنیم انگار خیلی از هنرمندان هم نسل شما به شرایط پیش آمده در هنر تن داده‌اند و مقاومت و ایستادگی نمی‌کنند.

می‌دانید چرا؟ چون نمی‌شود جلوی این شرایط را گرفت. ما در شرایطی در ایران زندگی می‌کنیم که همه‌چیزمان دولتی است و تعارف هم نداریم. چرا اوضاع اقتصادی ما بد است؟ چون پول نفت کم شده است و حالا باید جامعه به تکاپو بیفتد و راه دیگری برای تامین نیازهای خود پیدا کند. زمانی که پول نفت چشمگیر بود، به اندازه زیادی بریز و بپاش می‌شد و خیلی وقت‌ها به باد و یغما می‌رفت. این پول تا سال‌ها در همه بخش‌های جامعه ما تعیین‌کننده بود. بسیاری از پروژه‌ها در این سال‌ها با پول دولت به سرانجام رسیده است. البته که من آدم متخصصی در این زمینه نیستم اما کلیت ماجرا را می‌فهمم.

حالا تصور کنید همچنان عرصه فرهنگ و هنر با همان شیوه دولتی مدیریت می‌شود. ممکن است بخش خصوصی در این سال‌ها فعال شده باشد اما همان هم به یک نهاد دولتی وصل است و در نهایت هنوز دولت تعیین می‌کند چه کار کنیم و چه کار نکنیم. وجود نظام‌مندی در جامعه مساله‌ای طبیعی است اما میزان دخالت دولت در همه امور در دیگر کشورهای دنیا به این اندازه نیست. شما بهتر از من می‌دانید که در کشور ما فیلم‌های مجوزداری ساخته شدند که امکان اکران برای‌شان فراهم نشده است. یا اینکه فیلمی اکران شده و گروهی آن را از روی پرده پایین کشیدند. چطور می‌شود در مقابل چنین اتفاقاتی مقاومت کرد؟ همین چیزهایی که تا امروز به دست آوردیم هم از همین مقاومت می‌آید و باید بی‌تعارف بگویم اگر مقاومت‌ها نبود وضعیت فرهنگ و هنر از چیزی که امروز می‌بینید اسفناک‌تر بود.

برگردیم به روزهای اول کاری‌تان در سینما، نخستین بار با شهر موش‌ها وارد سینما شدید. با توجه به تنوع و پراکندگی موضوعات در کارنامه کاری‌تان، از ابتدا آمده بودید که در سینمای کودک کار کنید؟

«شهر موش‌ها» اتفاق خاصی برای ما بود. ما گروهی بودیم که «مدرسه موش‌ها» را با همکاری ایرج طهماسب، حمید جبلی، مرضیه برومند، مرحوم کامبیز صمیمی مفخم، فاطمه معتمدآریا، راضیه برومند و آزاده پورمختار برای تلویزیون ساختیم و در آن مجموعه من دستیار و عروسک گردان بودم.

پیش از «مدرسه موش‌ها» هم تجربه کار عروسکی داشتید؟

بله. مرحوم اردشیر کشاورزی نخستین بار پیشنهاد همکاری در یک کار عروسکی را داد. به او گفتم کار عروسکی بلد نیستم و همان زمان هم عمده فعالیت و تمرکزم در حوزه تئاتر بود. اما خوب در نهایت تصمیم گرفتم کار عروسکی را تجربه کنم.

مجبور شدید؟

آن روزها یعنی اوایل دهه ۶٠، نظارت بر تئاترها زیاد شد. خیلی از متن‌ها را قلع و قمع کردند و تئاتر گرفتار سانسورهای عجیب و غریب شد. مثلا حتی نمی‌شد اسم برتولت برشت را بیاوریم. ما هم به عنوان جوان‌هایی که تازه کار تئاتر را شروع کرده بودیم، در این فضا سرخورده شدیم. شاید همین سرخوردگی من را به سمت و سوی کار کودک کشاند.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

در نهایت پیشنهاد اردشیر کشاورزی را پذیرفتید؟

بله، کار کودک خیلی درگیر سانسور نبود و می‌توانستم با خیال راحت‌تری کار کنم. پیشنهاد او را پذیرفتم و پنج قصه از مثنوی معنوی را با تکنیک سایه بازی در سالن کانون خیابان وزرا روی صحنه بردیم، آن روزها دقیقا فروردین ماه سال ۶٠ بود.

اجرای نمایش‌ها در آن دوران که به طور کامل منتفی نشده بود؟

نه اما محدودیتی که یکباره در مورد اجراها به وجود آمد به تئاتر خیلی لطمه زد. می‌توانم بگویم یکی از عوامل پرتاب هنرمندان تئاتر به سینما در آن روزها همین بود. تئاتری‌ها روزهای اوایل دهه ۶٠ از تئاتر دلزده شدند و دنبال راه‌های دیگر رفتند. من هم تئاتر عروسکی را تجربه کردم و دیدم فضا و جهان جالبی دارد. در ادامه با اردشیر، کار عروسکی دیگری به نام «کرم شب تاب» را برای تلویزیون ضبط کردیم و بعد هم یک روز خانم برومند با من تماس گرفت و برای حضور در یک کار عروسکی زنده تک قسمتی پیشنهاد همکاری داد. کاری به نام «یک، دو، همه با هم». این کار با همکاری راضیه برومند، بهرام شاه محمدلو، سعید پورصمیمی، میترا فتحی و… در واحد نمایش ساخته شد و بعد از آن بلافاصله «مدرسه موش‌ها» را شروع کردیم و من در جمع دوستان واحد نمایش ماندم.

آن موقع فضای تلویزیون به نسبت سینما و تئاتر بازتر بود؟

نه، کار کودک به خاطر داشتن جهانی متفاوت سخت‌گیری دیگر کارها را نداشت. اتفاقا همان سال‌ها یک خاطره بسیار چرک از تلویزیون دارم که به خاطر آن هنوز که هنوز است جرات نمی‌کنم طرحی به تلویزیون ارایه کنم. جرات نکردن به معنای ترسیدن نیست بلکه به معنی شیوه برخورد است. برخوردی که دیوانه‌ام کرده بود. جوری طرح ما را رد کردند که فکر کردم شانس آوردیم ما را زندان نبردند! اتفاقا همان دهه ۶٠ هم در تلویزیون فضای غریبی بود.

نگفتید مجموعه «شهر موش‌ها» چطور به یک فیلم سینمایی تبدیل شد؟

همان روزهایی که «مدرسه موش‌ها» را برای تلویزیون می‌ساختیم، بنیاد تازه تاسیس سینمایی فارابی تولید فیلم را آغاز کرده بود. آن روزها کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد و مرحوم جلال مقدم تجربه‌هایی در این زمینه کسب کرده بودند. در نهایت فارابی به برومند پیشنهاد ساخت نسخه سینمایی «مدرسه موش ها» را داد و من هم وارد سینما شدم.

با این همه در حوزه کودک خیلی دوام نیاوردید، چرا؟

در همان مقطعی که وارد کار عروسکی شدم، «خونه مادربزرگه» را برای تلویزیون کار کردم. پایان آن مجموعه به نظرم رسید ما در کار عروسکی هم به جای جلو رفتن، مدام در حال دست و پا زدنیم. این بخش جذابیتش را برایم از دست داد. آن موقع، فضا کمی تغییر کرده بود و می‌توانستم حوزه تلویزیون و سینما را فارغ از کار کودک تجربه کنم. به همین خاطر به واسطه محمدرضا علیقلی، من و رسول ملاقلی‌پور با هم آشنا شدیم و فیلم سینمایی «افق» نخستین
همکاری مان شد.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

تغییر جهت از کار کودک به سمت و سوی دیگر، کار سختی نبود؟

چرا فکر می‌کنید من نمی‌توانستم فضای فیلم «افق» را درک کنم؟ شاید باورتان نشود، آن موقع که متن‌های مجموعه «شهر موش ها» آمد و برای تمرین با بچه‌ها دور هم جمع شدیم، من از همه خداحافظی کردم و گفتم نمی‌توانم این کار را انجام دهم. به نظرم کار بیهوده و بی‌مزه‌ای بود که حرف چندانی برای گفتن نداشت. در نهایت گفتند نمی‌خواهد بازی کنید و به عنوان دستیار با پروژه همکاری کن.

به نظر می‌رسد به لحاظ روحی آدم جدی و تلخی باشید!

خودم باید بگویم؟

خودتان هم می‌توانید بگویید، اما یک تلخی همیشگی همراه‌تان است که از آن لذت می‌برید.

اگر این مساله را از دیگران بپرسید بهتر از من می‌توانند نظر بدهند. اما به طور کلی واقعا بعضی وقت‌ها از شادی بیهوده عصبانی می‌شوم و اصطلاحی هم دارم که می‌گویم «چه خبره که باید آنقدر شاد باشیم؟» بد نیست نگاهی به دور و برمان بیندازیم و ببینیم هر روز چه اتفاقاتی می‌افتد. مثلا بعضی وقت‌ها گوینده‌های رادیو آنچنان در تزریق خوشی بیهوده تلاش می‌کنند که اگر ندانی فکر می‌کنی صدای‌شان را از کجا برای شنوندگان مخابره می‌کنند!

این تلخی ذاتی باعث می‌شود در ایفای بعضی نقش‌ها موفق‌تر باشید، نقش‌هایی که به خودتان شبیه‌تر است.

به نظرم بازیگری یعنی اینکه خودت را بازی کنی. منظورم این نیست که خودت باشی، یعنی هر آنچه به عنوان یک پرسوناژ به من پیشنهاد می‌شود باید در نهایت از خودم عبور دهم. به دنبال راهی می‌گردم که کاراکتر را به تیپی تبدیل و به لحاظ فیزیکی چیزهای خاصی برایش پیدا و حتی صداسازی کنم. همه اینها از یک درونی بیرون می‌آید که آن درون تویی.

مثلا می‌گویند فلانی بازیگر خوبی نیست چون همه نقش‌ها را شبیه هم بازی می‌کند اما من می‌خواهم بگویم این مساله امری مرسوم و متداول در دنیاست. مثلا آل‌پاچینو «سرپیکو» و آل‌پاچینو «پدرخوانده» دو آدم متفاوتند؟ شاید! ولی شما آل‌پاچینو را در هردوی این کاراکترها می‌بینید. مثلا جنس بازی او با کسی مثل داستین هافمن فرق می‌کند چون او آل‌پاچینو است و خودش ربطی به داستین هافمن ندارد. جنس بازی همان چیزی است که من روی آن تاکید می‌کنم.

با این میزان واقع بینی خوردید به پست آدمی احساساتی به نام رسول ملاقلی‌پور که نوسانات روحی‌اش با شما قابل مقایسه نیست.

ابتدا به ساکن اصلا فکر نمی‌کردم بتوانم با ملاقلی‌پور کار کنم.

نخستین مواجهه‌تان با او چطور بود؟

اصلا خوب نبود. دعوا و بحثی با هم نکردیم اما از او خوشم نیامده بود و بعدها فهمیدیم هر دو برای هم دافعه‌ای داشتیم. اما بعد از مدتی که آن هم داستانی برای خودش دارد، طوری ما رفیق شدیم که خودم اصلا باورم نمی‌شد چطور می‌توانم آنقدر راحت با این آدم زندگی کنم. وقتی با کسی رفیق می‌شوی به نوعی زندگی‌ات را از روی میل و رغبت با او قسمت می‌کنی. ارتباط میان ما خیلی زیاد و عمیق شد و ادامه پیدا کرد. بعدها وقتی با هم صمیمی‌تر شدیم، فهمیدم این آدم صراحت لهجه‌ای دارد و ادا درنمی‌آورد و خودش است. در عین حال رفتارش شخصی بود و ممکن بود در برخی مواقع شیوه‌اش مطلوب من نباشد.

اما همین که خودش بود، شخصیتش را برای من دوست‌داشتنی کرد. اگر با رفتارش مشکل داشتم، می‌توانستم به راحتی انتقادم را به او بگویم. این صراحت لهجه من برای او هم جذاب بود. به من می‌گفت ابتدای آشنایی‌مان فکر می‌کرده من از آن دسته آدم‌های روشنفکر لیسانسه‌ام که ادا و اصول خودم را دارم و می‌خواهم برای او قیافه بگیرم اما در ادامه متوجه شده این‌طور نیست.

رفاقت‌تان باعث شد برای ملاقلی‌پور بازی کنید؟

شاید یک بخشی از بازی من به رفاقت مان مربوط می‌شد اما واقعیت این است که سر فیلم «افق» اصلا دنبال بازی نبودم و برایم جذاب هم نبود. برای دستیاری در آن فیلم من برای رسول یکسری شرط گذاشتم. شاکی شد و گفت تو چه کاره‌ای که برای من شرط بگذاری، من دستیار توام یا تو دستیار من؟

شروطی که گذاشتید چه بود؟

از او خواستم کاملا در جریان دکوپاژ فیلم قرار بگیرم و من با بازیگرها تمرین کنم. در مقابل هر جایی که راه را اشتباه رفتم، حتی در جمع اشتباهم را گوشزد کند. می‌خواستم به معنی درست کلمه دستیار کارگردان باشم. بعدها فهمیدم انتظاراتم در سینمای ایران با معنی دستیار در عرف فاصله داشت. اصلا چنین تعریفی از دستیار تا آن روز در سینمای ما وجود نداشت. یک ماه از فیلمبرداری گذشته بود و یک روز من با یکی از بازیگرها صحنه‌ای را تمرین می‌کردم. مجبور شدم خودم آن صحنه را بازی کنم. رسول این صحنه را دید و یکی دو روز بعد گفت تو چرا خودت بازی نمی‌کنی؟ «افق» که تمام شد، هفت، هشت ماه بعد، یک روز قصه «مجنون» را برایم تعریف کرد و نقشی هم برای من در نظر گرفته بود. به نظرم قصه «مجنون» در سینمای آن موقع ما خیلی جسورانه بود. ما در سینمای بعد از انقلاب مشابه این قصه کمتر داشتیم.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

از فیلم «سفر به چزابه» به بعد اما ارتباط کاری شما قطع شد. این قطع همکاری خودخواسته بود؟

به‌شدت خودخواسته بود. با هم حرف زدیم و خداحافظی کردیم.

بعد از آن بود که تصمیم گرفتید خودتان فیلم بسازید؟

بله، فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» را ساختم.

چرا دوباره به فضای کار کودک برگشتید؟

من با فضای کودک پیش از این ارتباط داشتم و قرار بود فیلمی در این حوزه بسازم. وقتی «افق» را با رسول ملاقلی‌پور کار کردم، بلافاصله با وحید نیکخواه‌آزاد یک مینی‌سریال چهار، پنج قسمتی را کار کردیم که تک‌دوربین بود و دکوپاژ داشت و از شکل و شمایل استودیویی و با کارهای تلویزیونی آن موقع فاصله داشت. این سریال زمینه‌ای شد که نیکخواه به عنوان تهیه‌کننده بخش خصوصی به من اعتماد کند و نخستین فیلمم را بسازم.

آن سال‌ها وضعیت سینمای کودک نسبت به کل سینما، متفاوت بود. فیلم‌های خوبی ساخته شد و سینمای کودک حرفی برای گفتن داشت.

فضای سانسوری که در تئاتر و سینما بود، در سینمای کودک وجود نداشت. در سینمای کودک فضا بازتر بود. آدم‌های بیشتری به سمت این سینما آمده بودند و می‌شد کارهایی کرد. مثلا آواز خواندن به این معنایی که الان در سینما و تلویزیون وجود دارد، ممنوع بود. شما الان را نگاه نکنید که همه سریال‌های تلویزیون خواننده دارد، آن موقع از این خبرها نبود.

اما به واسطه فضای فانتزی و شاد کودکانه، می‌توانستیم ترانه‌های ریتمیک را وارد کار کنیم و به نظرم این امکان در جذب مخاطب و رونق گرفتن سینما موثر بود. شاید همین مساله سبب کوچ خیلی از هنرمندان به سینمای کودک و رونق گرفتن این حوزه بود. بعد از پایان جنگ و با باز شدن فضا، سینما هم امتیازاتی به دست آورد. برخوردها کمتر و یکسری خط قرمزها دورتر شد و خیلی‌ها به سمت سینما آمدند و سینمای کودک در ادامه از بین رفت.

محدودیت‌هایی که از آن حرف می‌زنید چقدر برآمده از جامعه بود و چقدر تحت‌تاثیر مدیریت فرهنگی بود؟ به هر حال در آن موقعیت جامعه درگیر جنگ بود و حوزه فرهنگ و هنر چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت.

مدیریت ما دو نوع است؛ مدیریت خرد و مدیریت کلان.

در واقع مدیریت کلان پوست مدیران خود را کنده‌اند. مثلا در حال حاضر هر چقدر پنبه معاون وزارت ارشاد را بزنند، کاری از او برنمی‌آید. در واقع او مقصر نیست اما تحت فشار است. پس منظور من مدیریت کلان است. همان دوره سید محمد بهشتی در بنیاد سینمایی فارابی حضور داشت و بهترین دوران سینما را رقم زد. اتفاقا بهشتی از فضای باز ایجاد شده به خوبی استفاده کرد و تمرکزش را بر سینما گذاشت و از آن حمایت کرد.

همین حمایت‌ها سبب رشد سینما در آن دوران شد. او می‌توانست محدودیت‌هایی را که وجود داشت، اعمال کند اما مثبت عمل کرد و نتایجش هم مشخص است. اصلا سینمای کودک در همان فضای جنگ رشد کرد. سینمای کودک از سال ۶١ به بعد به صورت کند و پله پله بالا رفت و بعد از پایان جنگ فوران کرد. این وضعیت تا اواسط دهه ٧٠ ادامه داد و بعد فروکش کرد. آن فوران و جهش هم باعث شد همه به این سمت و سو هجوم بیاورند.

شما هم تحت تاثیر همین فضا بودید؟

بله، شخصا فکر می‌کنم از همگانی شدن سینمای کودک و شلوغ شدن این حوزه بد استفاده شد و این امکان به هرز رفت. در ادامه بعضی از فیلم‌های کودک مبتذل شد و به سمتی رفت که بد و چرک بود.

شما یک دوره‌ای هم موسسه‌ای به نام کارنامک داشتید، در آنجا چه می‌کردید؟

بحث مان تمرکز روی تبلیغات بود. نخستین کار جدی‌ای که در این موسسه صورت گرفت، تیزر روغن موتور بهران بود که من ساختم. همان اسب معروف. این تیزر حدود ۵٠ ثانیه بود که تلویزیون به آن ١٢ مورد اصلاحیه زد. آن موقع نخستین سوالی که از من کردند این بود که این تبلیغ اسب است یا روغن موتور؟ من گفتم شما چه کار دارید، کسی بیرون پول داده و من هم درباره روغن موتور تبلیغ ساختم. شعار این تیزر این بود: «سرعت، قدرت، اطمینان، با روغن موتور بهران، با بهران بهتر و مطمئن‌تر برانید» این تنها نریشن ۵٠ ثانیه بود. بعد هم این قسمت نریشن از تیزر درآمد. به من گفتند تو می‌گویی «سرعت، دقت و اطمینان» مگر روغن موتور باعث سرعت می‌شود؟ جواب من این بود که این فقط یک تبلیغ است! اما قانع نشدند و به همراه چهار تا شیهه اسب، همه را حذف کردند. آن موقع تلویزیون خیلی گیرهای عجیب و غریب داشت. می‌گفتند در تلویزیون جمهوری اسلامی اصلا قرار نیست دروغ گفته شود.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

آن موقع که این تیزرها را می‌ساختید، آخرین تجربه همکاری‌تان با تلویزیون همان کارهای عروسکی و مدرسه موش‌ها بود؟

بله، اصلا با تلویزیون کار نکردم تا سال ٧۵ که «پزشکان» را ساختم. ما سه سریال در دفترمان ساختیم، «پزشکان»، «خانه ما» و «کمین».

در سریال‌سازی چقدر دچار سانسور شدید؟

خیلی زیاد نبود. زمانی که «خانه ما» را کار کردیم، مدیران وقت شبکه سه از ما حمایت کردند. دراین سریال برای نخستین بار رابطه والدین با بچه‌ها خیلی صمیمانه به تصویر کشیده شد. والدین با بچه‌ها شوخی می‌کردند. در حالی که پیش از این سریال، بچه‌ها مدام در مقابل خواسته‌های پدر و مادر چشم می‌گفتند و سرشان پایین بود. اما ما این فضا را شکستیم و این هم به واسطه حمایت مدیران وقت سریال و مدیر وقت شبکه سه آقای صافی امکان‌پذیر شد. این جو‌سازی وجود داشت که در این سریال هیچ کدام از شوونات خانواده رعایت نشده است. یک سال و نیم بعد از «خانه ما»، سریال «کمین» را کار کردم اما بعد کمی از تلویزیون فاصله گرفتم. اما سال ٨١ سریالی به نام «روشنایی‌های شهر» ساختم که به زعم خودم بهترین کارم در سریال‌سازی بود. متاسفانه به قدری با این سریال بد برخورد و در ساعت نامناسبی پخش شد که تقریبا هیچ کس آن را ندید. ممکن است «خانه ما» با اقبال عمومی مواجه شده باشد اما «روشنایی‌های شهر» جزو سریال‌هایی بود که دلم برایش می‌سوزد چون واقعا نابود شد.

چرا این کار را با «روشنایی‌های شهر» کردند؟

زمان پخش سریال با جام جهانی یکی شد. خیلی وقت‌ها آن را پخش نمی‌کردند و به جای آن فوتبال نشان می‌دادند. بعضی وقت‌ها ساعت پخش را تغییر می‌دادند، مثلا من برای این سریال سه تیزر ساختم. باورتان نمی‌شود، یکی از تیزرهایم فقط تصویر و موسیقی بود و اسم سریال می‌آمد. چیز دیگری نداشت. این تیزر را یک بار پخش کردند و بعد جلویش را گرفتند. گفتند چرا کسی در این تیزر حرف نمی‌زند! تیزر دوم را ساختم و گفتند خوب نیست، سومی را هم ساختم و هر چه می‌خواستند رعایت کردم، اما گفتند تیزر باید کمی خنده‌دار و کمدی باشد. جالب اینجاست این سریال تلخ بود و با مرگ شروع می‌شد! من هم در نهایت عصبانی شدم و گفتم اصلا تیزر نمی‌سازم و نمی‌خواهم پخش کنید. بعدا در مصاحبه‌ای در شبکه دو خطاب به مدیران این شبکه گفتم آقایان خیلی هم سخت نیست.

ما قبلا می‌خواستیم کانالی عوض کنیم باید از روی صندلی بلند می‌شدیم و کانال را تغییر می‌دادیم، الان کنترلی وجود دارد و به راحتی می‌توانید کانال را عوض کنید و ببینید شبکه سه که شبکه داخلی خودمان هم هست چطور سریال‌های‌شان را حمایت می‌کنند. یادم است جلسه نقد و بررسی این سریال با حضور اکبر عالمی برگزار شد و او جلوی دوربین گفت وقتی برای نقد این سریال دعوت شده حتی یک فریم آن را هم ندیده بود. در نهایت تلویزیون دی‌وی‌دی‌های این سریال را به دستش رسانده و آنقدر برایش جذاب بود که ٢۴ قسمت را در دو روز پشت سر هم دید. او جلوی دوربین گفت من اگر جای مدیریت شبکه دو بودم همین الان این سریال را پخش می‌کردم.

گفتند قرار نيست در تلويزيون دروغ بگوييم

با همه این فعالیت‌ها انتظار می‌رفت بیشتر از اینها دیده شوید و در سینما و تلویزیون حضور داشته باشید، اما به نظر می‌رسد شیوه حرکت‌تان آهسته و پیوسته است.

از این مدل بدم نمی‌آید اما اگر در یک مقطعی بتوانم چهار نقش خوب در طول یک سال بازی کنم، چراکه نه، این شیوه را انتخاب می‌کنم. دیده شدن و حضور همیشه، برایم اولویت نیست. نمی‌خواهم در بورس باشم. من کارم را می‌کنم و طبیعی است که عده‌ای مرا ببینند و عده‌ای هم نبینند. خوشبختانه کارهایی که کردم اکثریت قریب به اتفاق دیده شده است. در حوزه بازیگری حساسیت‌هایی هم دارم چرا که بالاخره آدم روی پرده است و دیده می‌شود. فکر می‌کنم قضاوتی که مردم دارند خیلی مهم است. دوست دارم همین الان هم اگر قرار است به عنوان بازیگر حتی یک نفر من را بشناسد، آن یک نفر قطعا خاطره خوبی از حضورم در سینما و تلویزیون داشته باشد.

وضعیت بازیگری در این روزها خلاف چیزی است که شما می‌گویید، یعنی هر کس که بیشتر ادا درمی آورد، بیشتر دیده می‌شود و مورد توجه منتقدان قرار می‌گیرد و پیشنهادهایش هم بیشتر است؛ ولو اینکه خودش را در بیشتر آثار تکرار کند.

من خیلی نمی‌توانم در مورد بازیگری اظهارنظر کنم چون خیلی از فیلم‌ها را ندیدم. اما در مورد برخی بازیگرها که مورد توجه قرار می‌گیرند، مساله این است که هر کس راه معمول و متداول را طی کند، پا در مسیر کم خطرتری گذاشته و بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. آن فرد تا مدت‌ها می‌تواند در این شرایط مانور بدهد و تحسین منتقدان را برانگیزد. اما قبول دارم متاسفانه اوضاع نقد ما چندان خوب نیست. شاهد هم دارم. مثلا وقتی که جعفر پناهی فیلم «بادکنک سفید» را ساخت من فیلم را در جشنواره کودک آن سال ندیدم. هیچ کس فیلم را در آن جشنواره تحویل نگرفت و حتی کاندیدا هم نشد و یک نفر هم درباره آن حرف نزد.

تا اینکه فیلم به جشنواره کن راه پیدا کرد، انگار مهم‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران ساخته شده است، منتقدان و سینماگران با فیلم نوعی برخورد کردند که حیرت‌آور بود. پیش از این هیچ روزنامه و مجله‌ای درباره آن حرف نزده بود. تازه وقتی فیلم برگشت دهن همه آب افتاد. این وضعیت نقد ما است و امروز هم تفاوتی با آن سال‌ها ندارد.

اگر از مسیری که تا اینجا طی کردید برگردید چه می‌کنید؟

نمی دانم واقعا!

دوست ندارید روی یک حوزه بیشتر تمرکز کنید؟

واقعیت این است که وقتی من رفتم تئاتر بخوانم انتخابم با یک عمد و میل و رغبتی همراه بود، حواسم بود می‌خواهم چه کار کنم. اما در عرصه کارگردانی نتوانستم ذهنیت خودم را بسازم. خیلی طرح‌ها داشتم که اجازه نگرفتند و من کم کم کارگردانی را رها کردم. اما بازیگری را دوست دارم و وقتی موقعیتی پیش بیاید بدم نمی‌آید این حوزه را تجربه کنم. دوست دارم این تجربه خاص را چه در تئاتر و چه در سینما داشته باشم. اما اگر برگردم هیچ‌کدام از این کارها را کنار نمی‌گذارم. شاید بخشی از این ماجرا شخصی است. من خیلی جاها وا دادم و کنار کشیدم. رویم را آن طرف کردم. وقتی طرح و ایده‌ای بردم با نخستین برخورد تندی که دیدم، پس کشیدم و طرح را کنار گذاشتم. نمی‌دانم اگر برگردم، سماجت بیشتری به خرج می‌دهم با نه.


منبع: برترینها

خواندنی ها با برترین ها، ویژه نمایشگاه کتاب

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با سرگذشت مجله توفیق از زبان یکی از بنیانگذارانش، رمانی از نویسنده فرانسوی برنده نوبل، لوکلزیو، نطق های علی مطهری در مجلس هشتم و نهم و… آشنا شوید.

توفیق چگونه توقیف شد

  • عباس توفیق
  • انتشارات هرمس
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

 روزنامه‌ی توفیق یکی از جالب‌ترین پدیده‌های احتماعی ایران بود که در یکی از پر تلاطم‌ترین دوره‌های تاریخ ایران طی حدود نیم قرن- با همه‌ی سانسورها و توقیف‌ها- ناگفتنی را گفت، حقایق را نوشت، در دل شب روشنگری کرد، زبان مردم شد و از درد و غم مردم سخن راند. توفیق نه تنها در تاریخ مطبوعات ایران که در تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورمان نقشی غیر قابل انکار داشت.

این کتاب شرح مستند سوابق، ریشه‌ها، علت واقعی توقیف و اقدامات وسیع پشت پرده‌ی دولت برای خریدن توفیق و یا نابود کردن کهنسال‌ترین و پر نفوذ‌ترین روزنامه‌ی طنزآمیز تاریخ مطبوعات ایران است، به همراه صدها سند رمز و محرمانه و سری دولت وقت ایت کتاب همچنین شرح مبارزه‌ی طولانی، شرافتمندانه و شجاعانه‌ی توفیق علیه توقیف غیر قانونی آن است.

در این کتاب تند‌ترین و شیرین ترین کاریکاتورها، اشعار و مقالات طنزآمیز سانسور شده و سانسور نشده‌ی توفیق را خواهید دید و فوت وفن انتقاد در زیر تیغ سانسور را خواهید آموخت.
نویسنده‌ی این کتاب دکتر عباس توفیق، روزنامه‌نگار و کاریکاتوریست و طنزپرداز، یکی از ناشران روزنامه‌ی توفیق و رئیس هیات تحریریه‌ی آن است.


جوینده ی طلا

  • ژان ماری گوستاو لوکلزیو
  • ترجمه ی پرویز شهدی
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

رمان‌های ژان ماری گوستاو لوکلزیو بسیار خاص و متفاوت‏اند. این فرانسوی برنده‌ی نوبلِ ادبی سالِ ۲۰۰۸ در زندگی پُرماجرا و رازآلودش همیشه به طبیعت بازگشته است. رمانِ جوینده‌ی طلا از مشهورترین رمان‌های اوست که در سالِ ۱۹۸۵ منتشر شد. رمانی درباره‌ی یکی ‌شدنِ انسانِ تنهای او با طبیعتی بکر در میانه‌ی تاریخی پُرفرازونشیب و مملو از خطر. رمان داستانِ پسری ا‌ست که در ملکِ مستعمراتی‌شان روزگارِ خوشی دارد تا این‌که پدرش ورشکست می‏شود.

او در گفت‌و‌گو با پدر به نقشه‌ای دست می‏یابد که نشان دارد از گنجی عظیم، گنجی از دزد دریایی مشهور که مدفون است در جزیره‌ای دوردست و او سفرش را آغاز می‌کند در طلبِ این گنج… لوکلزیو زبانی شاعرانه و بسیط دارد و فضایی مملو از استعاره و راز. دلبستگی همیشگی‌اش به رمان‌هایی چون جزیره‌ی گنج لویی استیونسن که از کتاب‌های محبوب کودکی‌اش بوده و همین‌طور رابینسون کروزوئه‏ی دانیل دِفو و موبی دیکِ ملویل تأثیرشان را بر این رمان گذاشته‌اند.

شاید بتوان رمان‌های او را اجرایی دانست امپرسیونیستی در روایت. مشاهده‌ای محض و نزدیک شدن به بافتِ طبیعت و تنهایی عمیق و البته پُرخیالی که انسانش را سرشار می‌کند. جوینده‌ی طلا رمانی‌ است که در آن رازها لحظه‌ای رخ می‌نمایند و ناپدید می‌شوند. مثلِ درخشش ستاره‌ای در آسمانِ منطقه‌ای استوایی… ترکیب دریا و مردی پی گنج.


نطق ها و نامه های علی مطهری (در مجلس هشتم و نهم)

  • علی مطهری
  • نشر نی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب
کتاب حاضر مشتمل بر برخی نطق‌ها و مصاحبه‌های اینجانب در طول نمایندگی دوره‌های هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی است. نظر به این که احساس کردم جهت‌گیری اکثر آن‌ها مسائل ملی و در ارتباط با اصول و مبانی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است‌‌ و انتشار این مطالب می‌تواند مفید واقع شود، اقدام به چاپ و انتشار آن گردید؛ ضمن این که چون این نطق‌ها و نامه‌ها و مصاحبه‌ها به ترتیب تاریخ قرار گرفته‌اند، این کتاب می‌تواند سیری در حوادث اجتماعی و سیاسی سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۴ ایران نیز باشد؛ علاوه بر این که موجب ثبت برخی وقایع اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی در تاریخ نیز می‌شود‌.


در جستجوی معنا (چگونه زندگی کنیم)

  • اسوالد هنفلینگ
  • ترجمه ی  امیرحسین خداپرست و غزاله حجتی    
  • نشر کرگدن
  • چاپ اول: ۹۵
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

«معنای زندگی چیست؟» پرسشی است که مدت‌ها نزد فیلسوفان غربی مهجور افتاده بود، اگر چه عموما آن را بیانگر دغدغه‌هایی می‌شمرند که بسیاری از افراد درباره زندگی، عموما، و زندگی خود، خصوصا، احساس می‌کنند. کتاب در جستجوی معنا به دو موضوع عمده می‌پردازد: نخست، واقعیت‌هایی درباره زندگی، مانند مرگ و فقدان هدف نهایی و شیوع رنج، که ممکن است به نظر برسد زندگی را بی‌معنا می‌کنند. دوم، خودشکوفایی و اینکه چگونه و به چه معنا می‌تواند آرمانی رضایت‌بخش یا سازوار باشد.

اسوالد هنفلینگ پاسخ‌ها و رویکردهای مختلفی را به این مسائل و موضوعات برمی‌رسد. آیا دین می‌تواند پاسخی به دست دهد؟ آیا اصلی بنیادین وجود دارد که بر طبق آن بتوان ادعا کرد زندگی مقدس است؟ آیا زندگی ما باید بر طبق امیال و در پی خوشبختی باشد؟ آیا چیستی ما را جایگاه‌مان در جامعه تعیین می‌کند؟ آیا تمسک به ماهیت انسانی را باید «دروغ‌باوری» شمرد و رد کرد؟


دکابریست ها (نمایش نامه)

  • لئانید زورین
  • ترجمه ی آبتین گلکار
  • نشر ماهی
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب
«دکابریست‌ها» روایت تاریخی و مستند نخستین قیام روشنفکرانه ملت روس علیه حکومت استبدادی تزار است که در دسامبر ۱۸۲۵ میلادی رخ داد و اگر چه یک روزه سرکوب شد، تاثیری شگرف بر رشد خودآگاهی سیاسی – اجتماعی ملت روس نهاد. لئانید زورین در این نمایش‌نامه به خوبی نشان می‌دهد اشراف‌زادگان تحصیل کرده و شرافتمندی که قلبشان برای میهنشان می‌تپد و از استبداد تزار به تنگ آمده بودند، برای آن که تغییری در اوضاع و شرایط کشور به وجود آورند، با چه موانع عملی و تردید و تزلزل‌های فکری – عقیدتی دست و پنجه نرم می‌کردند.


جانورنامه

  • لایوش لاگ
  • ترجمه ی کمال ظاهری
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

کتاب حاضر از نمونه‏های کلاسیک طنزِ اروپای مرکزی و شرقی است. نویسنده پس از شکست انقلاب‏های ۱۹۱۹ _ ۱۹۱۸ مجارستان، در سرخوردگی و تلخ‏کامی عمیق خود، تنها به نوشتن طرح‏ها و قطعات کوتاهی پرداخت که با طنزی بکر و تیره، از جمله در قالب پرتره‏های بدیع و با روح حیوانات، نابه‏هنجاری مناسبات اجتماعی و رفتار و کردار نه‏ کمتر عجیبِ انسان‏هایی را هم که در میان آن‏ها می‏زیست بیان می‏کند.

بیشتر این طرح‏ها و قطعات که با لحنی به‏ظاهر جدی و علمی، بر پایه‏ی بازی‏های زبانی، «مهمل‏گویی»‏های بکر، طنز و طعن و تمسخر نوشته شده، در‏عین‏حال که دیدگاه‏ها و پیش‏داوری‏های مأنوس و تنگ‏نظرانه‏ی کتاب‏های درسی زیست‏شناسی را به سخره می‏گیرد، در چارچوب امکانات و «سوراخ‏سنبه‏»هایی که هنوز بسته نشده بود، تئوری‏های گذشته‏گرا و بی‏پروپایی را هم که پایه‏های سیاسی رژیم نیمه‏فاشیستی آن روزگار را تشکیل می‏داد، به چالش می‏کشد…


شماره ی صفرم

  • امبرتو اکو
  • ترجمه ی سیروس شاملو
  • انتشارات نگاه
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

شماره‌ی‌ صفرم، هفتمین و آخرین رمان اومبرتو اکو، نویسنده‌ی ایتالیایی‌ست. این رمان به‌مرور، با قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های شهر میلان سال ۱۹۹۲، خواننده را با موقعیت کنونی این کشور آشنا می‌کند. موضوع داستان درباره‌ی روزنامه‌ای‌ست که اصلن قرار نیست چاپ شود و در شماره‌ی صفرم باقی می‌ماند؛ ولی  در این میان، خبرِ آماده‌سازی برخی مقاله‌ها، به گوش مجرمانی می‌رسد که برای جلوگیری از انتشار آن، بایستی سر کیسه را شل کنند…

این اثر به روشنی سیستم مافیا، P2، ماسونری، کامورا، کوزانوسترا، ساختار بسته‌ی کلیسا و اعمال نفوذ واتیکان را نشان می‌دهد و مشکلات سیستم بخشوده‌گی پس از جنگ را که در تار و پود نظام دموکراتیک لانه کرده، برملا می‌سازد. شیوه‌ی نگارش آن، به نویسنده‌گان جوان می‌آموزد چگونه باید پیش از شروع به نوشتن یک رمان، داده‌های گوناگون را فراهم و پوشه‌بندی کرد.

طرح خوش‌ساخت این رمان که خود تجربه‌ای فرامتن است به‌خوبی طراحیِ پیش‌ساخته را به نمایش می‌گذارد. اطلاعات تاریخی، ادبی، تحلیل وقایع و سرک کشیدن در روزنامه‌های پس از جنگ جهانی دوم؛ حتا انفورماتیک درباره ی اتومبیل‌ها یا اشرافیت کِبِک و دربار سلطنتی هم به کار می‌آید. هرچند، در طرح کلی، نویسنده، اطلاعات آخرالزمانی و پارانوئیک و نیهلیستی را در اثر برجسته می‌کند: «دولت همه‌چیز است و تو هیچ نیستی».


از اینجا تا بی نهایت (دورنمایی از آینده علم)

  • مارتین ریس
  • ترجمه ی محمد ابراهیم محجوب
  • نشر نی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

ما بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر علم هستیم: کاربرد علم زندگی ما را دگرگون می‌کند و یافته‌های علمی به درک ما از جهان و آن‌چه ورای آن است عمق می‌بخشند. این دگرگونی‌ها عمدتاً سودمند هستند اما غالباً با تهدیداتی همراه‌اند و از نظر اخلاقی ما را به چالش می‌کشند. در چهل‌وپنج میلیون قرن تاریخ زمین، این نخستین قرنی است که در آن، نوعی از انواع، یعنی نوع بشر،‌ این قدرت را دارد که سرنوشت سرتاسر زیست‌کره را رقم بزند. در بخش اعظم تاریخ، تهدیدات از سوی طبیعت می‌آمده‌اند، از جمله بیماری، زلزله، سیل، و مانند این‌ها. اما اینک این خود ما هستیم که تهدید به‌شمار می‌آییم.

این مسئله مضمون سلسله سخنرانی‌هایی است که دکتر مارتین ریس، یکی از رهبران فکری جهان معاصر و رئیس پیشین انجمن سلطنتی علم انگلستان، در سال ۲۰۱۰ در بی‌بی‌سی ایراده کرده و اینک این کتاب کوچک بر پایه‌ی آن‌ها شکل گرفته است. دکتر ریس معتقد است پرسش‌هایی درباره‌ی منشأ انسان، حیات در فضا، سرنوشت دوردست ما، و قوانین طبیعت، و پرسش‌هایی که هنوز پاسخی برای آن‌ها نیافته‌ایم و پاسخ برخی از آن‌ها را شاید هرگز نتوانیم پیدا کنیم، برای بسیاری از مردم جذاب‌اند.

اما گذشته از این جذابیت، دلیلی متفاوت داریم برای این‌که چرا مفاهیم کلیدی علمی چنین انتشار گسترده‌ای دارند و آن این است که اگر حسی نسبت به علم نداشته باشیم (و بلد نباشیم چگونه ریسک و عدم قطعیت را ارزیابی کنیم) نمی‌توانیم به‌عنوان شهروند در زنجیره‌ی فزاینده‌ی مسائل مهم سیاسی (مانند انرژی، بهداشت، محیط زیست، و از این دست) که وجه علمی دارند مشارکت کنیم.


ماه و ماهی (مجموعه غزل)

  • علیرضا بدیع
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب
«ماه و ماهی روایت تمام آدم هایی است که به نحوی از خودشان یا علایق شان و یا محبوب شان دور افتاده اند. این غزل روایت دل داده ای ست که از محبوبش دور افتاده است و تنها نصیبش از این عشق هلال نقره ای شکلی است که گاهی بر برکه تنهایی اش می تابد. هماهنگی هلال نقره ای آسمان و ماهی سرخ رنگ برکه واز طرفی دل بستگی  من به «آرایه ی جناس» از بین آرایه های ادبی یکی دیگر از دلایل خلق این ترکیب است که به مذاق شنونده خوش آمده است. شنونده به شدت رنگ و تصویر را در شعر درک می کند و به رنگ ها واکنش مثبت نشان می دهد.»


سرمایه در سده بیست و یکم

  • توماس پیکتی
  • ترجمه ی ناصر زرافشان
  • انتشارات نگاه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها ویژه نمایشگاه کتاب

توزیع ثروت یکى از موضوعاتى است که امروز گسترده‌ترین بحث‌ها و مجادلات پیرامون آن جریان دارد. ما واقعآ درباره تحول تدریجى آن در درازمدّت چه مى‌دانیم؟ آیا پویایى انباشت سرمایه خصوصى، همانگونه که کارل مارکس در سده نوزدهم معتقد بود، به‌طور ناگزیر به تراکم ثروت در دست افراد هر روز کمترى منجر مى‌شود؟

یا نیروهاى تعادل بخش رشد، رقابت و پیشرفت فنّى، آنگونه که سیمون کوزنتس در سده بیستم فکر مى‌کرد، آن را در مراحل بعدى توسعه، به کاهش نابرابرى و هماهنگى بیشتر در میان طبقات سوق خواهد داد؟ ما در این باره که ثروت و درآمد از سده هژدهم تاکنون چگونه و در چه جهتى تحول یافته‌اند واقعآ چه مى‌دانیم و از این دانش و آگاهى براى قرنى که اکنون جریان دارد، چه درس‌هایى مى‌توانیم استخراج کنیم؟

اینها پرسش‌هایى است که من در این کتاب مى‌کوشم به آنها پاسخ دهم. بگذارید فورآ بگویم پاسخ‌هایى که در این کتاب آمده است ناقص و ناکامل است. اما این پاسخ‌ها بریافته‌ها و اطلاعات تاریخى و تطبیقى مبتنى است که بسیار گسترده‌تر از آن چیزى است که در دسترس پژوهشگران پیشین قرار داشته است، یافته‌ها و اطلاعاتى که سه سده و بیش از بیست کشور را در بر مى‌گیرد و افزون بر این بر چهارچوب نظرى جدیدى مبتنى است که درک عمیق‌ترى از سازوکارهایى به دست مى‌دهد که اساس این یافته‌ها را تشکیل مى‌دهند، اما همیشه به نظر نمى‌آیند.

رشد اقتصادى جدید و پخش دانش و شناخت، توانسته است گریز از آن فروپاشى را که مارکسیسم پیش‌بینى کرده بود ممکن سازد؛ اما نتوانسته است ساختارهاى عمیق سرمایه و نابرابرى را، تغییر دهد – یا به هر حال آنها را آنقدر تغییر نداده است که در دهه‌هاى خوش‌بینانه پس از جنگ جهانى دوم تصوّر آن مى‌رفت.

هنگامى که نرخ بازده سرمایه به طور مداوم از نرخ رشد تولید و درآمد بیشتر باشد، همانگونه که در سده نوزدهم اتفاق افتاد و کاملا محتمل به نظر مى‌آید که در سده بیست و یکم هم دوباره همین امر روى دهد، سرمایه‌دارى به‌طور خودبه‌خود نابرابرى‌هاى بى‌ضابطه و غیر قابل دفاعى را ایجاد مى‌کند که ارزش‌هاى مبتنى بر شایسته سالارى را که جوامع دموکراتیک بر آن مبتنى هستند، از بنیاد تباه مى‌سازد و از میان مى‌برد.

با این حال راه‌هایى وجود دارد که دموکراسى مى‌تواند از آن راه‌ها کنترل بر نظام سرمایه‌دارى را دوباره به‌دست آورد و این اطمینان را حاصل کند که در همان حال که آزادى اقتصادى حفظ و از واکنش‌هاى حمایت‌گرانه و ملّى پرهیز مى‌شود، منفعت عمومى هم بر منافع خصوصى اولویت و تقدم داشته باشد. توصیه‌هایى که ما در زمینه سیاست اتخاذى در بخش‌هاى بعدى این کتاب پیشنهاد کنیم؛ در این جهت است. این توصیه‌ها بر درس‌هایى مبتنى است که از تجربه تاریخى استخراج شده‌اند، تجاربى که آنچه در این کتاب پس از این مى‌آید، اساسآ روایتى از آنها است.


منبع: برترینها